به گزارش پایگاه خبری ربیع، ای سرزمین ایران! چه بسیارند فرزندان غیور تو در طی اعصار که تو را آزاد و سربلند نمودند. مردان مرد و غیرتمندان دوران جنگ. مردمانی که با قدر خود به ما نشان دادند که میتوانیم حتی در یگانگی و در کمال تنهایی به خود امیدوار باشیم، و به تمامی کسانی که خدمت به وطن را همت خود قرار دادهاند!
استادان و صاحبنظران فرهیخته که آثار میرزا مهدی خان استرآبادی را خواندهاند، اتفاق نظر دارند که وی دانشمندی کمنظیر و معلمی بزرگ و مردی فرزانه بوده است. او که تحصیلات خود را در حوزه علمیه مدرسه چهارباغ اصفهان شروع کرد یک روشنگر و به بیان رساتر یک روشنفکر و انسانی در انتظار کمالجویی بود.
آنچه را آموخت خوب آموخت و همین آموختن بود که او را به جایگاه خدمترسانی نائل کرد.
بزرگترین آرزویش ساختن کشوری آباد بود که مردمان آن با آرامش زندگی کنند. شاید تمام عمرش در اندیشههای ناآگاه و آگاهانه نسبت به ایران و مردمش سپری شد چنانکه هجده سال همراه نادرشاه با رنج و سختی روزگار گذرانید. در جنگها، سهم و نقش بسزایی داشت و در سختترین شرایط نیز دست از تلاش و تکاپو برنداشت.
با این تفاصیل بدیهی است که بخش عمدهای از زندگی وی درگرو خدمت به وطن بود؛ استرآبادی برای نادرشاه افشار صدراعظم و مشاور به شمار میرفت. در روزگاری که مملکت بسیار آشفته و از هم گسیخته ایران در فضیحتبارترین مقاطع حکومتیاش به سر میبرد و هر قسمتی از آن برای کشورهای همسایه تقسیم اراضی شده بود، کشور برای در امان ماندن از دشمنان داخلی و خارجی به سلطانی جنگجو و مصمم چون نادر نیاز داشت.
در این بین رهنمودهای استرآبادی که گویا در نقش وزیر جنگ (نه مرحله) همراه نادر بود برای نخستین بار زمینهساز بازستاندن اراضی و مرزهای واقعی کشور به پهنای دوره ساسانیان گردید.
این ملت بر اثر تهاجمات فاتحان هرگز نابود نشده و افتخاری از این بزرگتر نیست که ملتی با وجود خونخواران فاسدی که در گذشته غالبا بر آن حکومت میکردهاند، در بستر هجوم اقوام و قبایل وحشی و بدوی همواره توانسته است چراغ پرفروغ زندگی خود را حفظ کند و درعینحال درصدد احیاء ارزشهای به تطاول رفته خود باشد.
استرآبادی خود داستانی دیگر است. وی پس از مرگ نادر بهدوراز کشمکشها روانه غربت شد و ورود به قریه عطاآباد برای او سکوی اعتمادبهنفس بود. دورهای که تقریباً بیست سال به طول انجامید و صدها واقعه و دستاورد در خود دارد.
آثار مکتوب وی بهترین آینهای است که در تمام این مدت با سختکوشی مدام پدید آمد و شخصیت او را از جنبههای مختلف نشان میدهد. روزگار سپری شد و هرلحظه از عمرش به فراز و فرود گذشت. زندگینامهای بهاختصار برای خود ننوشت و نامش در این خطه هنوز بینام و نشان است.
اگر مزار چنین شخصیتی در تخت فولاد اصفهان میبود، از این امتیاز بهرهمند میشد که توسط دانشگاه و یا فرهنگ و ارشاد، بزرگداشت و یا نکوداشتی برای او گرفته شود و یا در حاشیه بعضی مراسمها از او قدردانی به عمل آید و یا همانند بزرگمهر حکیم وزیر خسرو انوشیروان پادشاه ساسانی، خیابانی عریض و طویلی به نامش ثبت شود.
بیاییم برای استرآبادی و اثراتش به حق داوری کنیم و از خدماتش به ایرانزمین و حضور ارزشمندش در جنگها یاد نماییم. چون نیک بنگریم؛ استرآبادی در عمر بابرکت خود در تمام عرصهها خدمت کرد. حتی به هر کسی که طالب بود صمیمانه آنچه را که خود با زحمت فراوان آموخته و اندوخته بود میآموخت و در هر عرصهای هم اثر و هم تأثیری ماندگار از خود به جا گذاشت. آیا این شدت تأثیرات کافی نیست؟
وی در عطاآباد دهاقان به حفر قنوات و توسعه کشاورزی پرداخت. این معلم بزرگ بدون تعلقخاطر به دنیا، رخت به سرای دیگر کشید. او مرده است اما آیا گوهر او هم مرده است؟ گوهر انسان جاری و ساری است. مگر میشود مزار استرآبادی تحقیر و احساس بیگانگی کند. مگر میشود در مقابل کوششهای ارزشمند او برای احیای نام و آرامگاهش کوچکترین کوششی به عمل نیاید؟
مزار استرآبادی این بزرگمرد را باید همانند گذشته با شمع نورافشانی کرد.
روزی خواهد آمد که آرامگاه میرزامهدی خان استرآبادی موجب خرسندی همگان در سراسر ایران شود؛ شخصیتی که هر چه در زمان از او بیشتر دور میشویم، درک عمیقتری از او به دست میآوریم.
حکمت اله رمانی