به گزارش پایگاه خبری ربیع، از جام جهانی آفریقای جنوبی به بعد نوعی بوق عجیب و غریب جای خود را در دل تماشاگران تهرانی باز کرد؛ ووووزلا یک متر طول دارد و توسط لب و ارتعاشات ریه صدا تولید می‌کند. ووووزلا صدای بلند و یکنواختی را ایجاد می‌کند که شبیه به صدای فیل است. صدای ناهنجار این شیپور عجیب در جام جهانی ۲۰۱۰ به حدی وحشتناک بود که بعضی از تیم‌ها خواهان حذف این بوق از ورزشگاه‌ها شدند؛ درنهایت با حذف تیم ملی آفریقای جنوبی از رقابت‌های جام جهانی آن سال ماجرای ووووزلا کم‌کم به فراموشی سپرده شد؛ اما هزاران کیلومتر آن سوتر در پایتخت کشور ما، این صدای گوشخراش چنان تماشاگران فوتبال را محصور خود کرد که خیلی زود مدل‌های بهینه‌شده این شیپور از کشور سازنده یعنی چین به کشور ما سرازیر شد. کارخانه نیانگ‌جی در حومه شهر نیگبو قطب تولید این شیپور در جهان است و ایران، یکی از مقاصد بزرگ این شیپور در جهان به حساب می‌آید. البته آمار دقیقی از تعداد واردات ووووزلا به ایران در دست نیست، اما قیمت کم این شیپور (۵ تا ۱۰ هزار تومان) قطعا یکی از دلایل محبوبیت آن در ایران است و با توجه به شواهد موجود احتمالا به اندازه میلیون‌ها هوادار فوتبال در پایتخت این شیپور وارد کشور ما شده است.
جدا از ارز خارج‌شده برای تولید این محصول صدای گوشخراش آن استادیوم آزادی تهران را به یکی از پرسروصداترین ورزشگاه‌های جهان تبدیل کرده است.
در دیدار برگشت فینال لیگ قهرمانان آسیا به گفته بازیکنان کاشیما صدای تولیدشده از شیپور تماشاگران پرسپولیس به حدی بود که بازیکنان از فاصله چند متری هم صدای همدیگر را نمی‌شنیدند. البته این صدای گوشخراش نه‌تنها کمکی به پرسپولیس نکرد، بلکه بازیکنان ژاپنی در قلب ایران موفق شدند جام قهرمانی را بالای سر ببرند و احتمالا تنها عایدی تماشاگران قرمز پس از این بازی اندوه و سردرد ناشی از صدا بوده است.
اما چرا تشویق‌های هیجانی و به‌یادماندنی فوتبال در پایتخت جای خود را به شیپورهای چینی داده است؟
بحث تماشاگران فوتبال بحث مفصلی است. همان‌گونه که بارها هم گفته شده به دلیل اینکه سال‌هاست تماشاگران واقعی جایی در استادیوم‌ها ندارند، اکنون تماشاگرنماها حاکمان بلامنازع استادیوم‌ها در ایران هستند. این موضوع به‌ویژه در پایتخت نمود بیشتری دارد
و دو تیم محبوب پایتخت بیش از آنکه تماشاگر داشته باشند در هر بازی خود میزبان هزاران تماشاگرنما هستند.
تماشاگرنماها معمولا به جای تماشای فوتبال یا تشویق تیم مورد علاقه خود ترجیح می‌دهند به کارهای حاشیه‌ای بپردازند؛ فحاشی، کشیدن سیگار و انواع و اقسام مخدرهای دیگر، دعوا و درگیری مدت‌ها فعالیت مورد علاقه تماشاگرنماها بوده است و حالا بوق‌زدن نیز به فعالیت‌های مورد علاقه این عده اضافه شده است؛ به‌ویژه که با جدی‌ترشدن حضور بانوان در ورزشگاه امکان فحاشی هم از این گروه گرفته شده و آنها ترجیح می‌دهند فعلا با صدای گوش‌خراش شیپورها لذت دیدن فوتبال را برای تماشاگران داخل استادیوم و بینندگان تلویزیونی تلخ کنند.
به جز تماشاگرنماها، لیدرها نیز نقش پررنگی در زیادشدن این شیپورها داشته‌اند. تا پیش از حرفه‌ای‌شدن فوتبال، لیدرها بنا بر عشق و علاقه شخصی و بدون هیچ چشمداشتی در استادیوم حضور پیدا و تیم مورد علاقه‌شان را تشویق می‌کردند. ممد بوق یا سهراب بوقی، دو لیدر فقید پایتخت، از نمونه‌های این افراد هستند که در تمام عمرشان بدون هیچ درآمدی مشغول تشویق تیم‌های محبوبشان بودند؛ اما با حرفه‌ای‌شدن فوتبال این لیدرهای مردمی جای خود را به لیدرهای دست‌نشانده باشگاه‌ها دادند. افرادی که براساس منافع مالی تصمیم به تشویق یا تخریب بازیکنان، مربیان و تیم‌ها می‌گیرند.
این لیدرهای جدید، اما مدت‌هاست دیگر جایگاهی میان مردم ندارند و تلاش‌هایشان برای «زنده باد» و «مرده باد» یا «حیا کن، رها کن» به جایی نمی‌رسد و تماشاگران خود را ملزم به پیروی از آن‌ها نمی‌دانند و تقریبا اوضاع در ورزشگاه‌های پایتخت به گونه‌ای است که هرکس ساز خود را می‌زند و چه سازی بهتر از شیپور ارزان‌قیمت و گوش‌خراشی به نام ووووزلا.
در کنار این‌ها برگزاری تمامی بازی‌های ملی در ۷۰ – ۸۰ سال اخیر در تهران و محرومیت دیگر نقاط کشور از میزبانی بازی‌های ملی باعث شده است تماشاگران تهرانی حتی در بازی‌های مهم ملی هم رغبت چندانی برای رفتن به ورزشگاه و حتی تشویق تیم ملی نداشته باشند و معدود تماشاگرانی هم که در این‌گونه بازی‌ها به استادیوم می‌روند، به جای تشویق ترجیح می‌دهند بی‌هدف در شیپورهایشان بدمند.
حتی در بازی روز پنجشنبه تیم ملی هم که اتفاقا با استقبال سرد تهرانی‌ها روبه‌رو شد، شاهد بودیم اندک تماشاگران درون استادیوم از دقیقه یک تا دقیقه نود یک نفس بوق زدند و اصلا معلوم نبود
این‌ها در حال تشویق تیم ملی هستند یا در حال تخریب روحیه بازیکنان لی‌پوش.
متأسفانه وضعیت تماشاگران فوتبال در تهران به هیچ‌وجه خوب نیست؛ البته این مشکل به بسیاری از شهرهای دیگر هم سرایت کرده است؛ اما با این حال در شهرهایی که فوتبالشان ریشه‌دار است، هنوز هم شاهد تشویق پرشور تماشاگران هستیم.
به نظر می‌رسد فوتبال ایران برای رهایی از این معضل باید در گام اول ورود این شیپورهای گوش‌خراش را به ورزشگاه‌ها ممنوع و در گام‌های بعدی تماشاگرنماها و لیدرهای دست‌نشانده را از فضای استادیوم‌ها پاک کند.
با بازگشت هواداران واقعی به استادیوم‌ها زمینه برای فرهنگ‌سازی و سرودهای حماسی هم بازخواهد شد؛ اما نکته مهم دیگر این است که باید امکان دیدن بازی‌های ملی برای مردم سراسر ایران فراهم شود. هم‌اکنون در تبریز، مشهد، اصفهان و اهواز شرایط برای برگزاری بازی‌های ملی فراهم است و مردم این شهرها قطعا استقبال پرشوری از تیم ملی خواهند داشت که می‌تواند انگیزه ازدست‌رفته را به فوتبال ملی بازگرداند.