به گزارش پایگاه خبری ربیع، درحالیکه نوسانات در بازارها امری عادی تلقی میشود ولی آشنایی مردم عادی با این رفتار در بازارها چندان زیاد نیست و نوعی گسیختگی بین فعالیت در این بازارها و تحلیل و سودآوری از آنها وجود دارد. دراینبین بازار طلا بهعنوان شناختهشدهترین بازار برای مردم عادی که حتی از بازار مسکن هم شناختهشدهتر است نیز از این مشکل رنج میبرد و موج مراجعهکنندگان به این بازار در مقاطع مختلف زمانی بدون اینکه به مقتضیات و پیشنیازهای آن نظر داشته باشند و یا حتی دیدگاه سرمایه گذارانه نسبت به آن داشته باشند، اقدام به ورود به این بازار میکنند؛ نتیجهای که این رفتار برای اکثریت در پی خواهد داشت چیزی جز زیان مستقیم و غیرمستقیم نخواهد بود.
سادهسازی و سادهانگاری و کلیگویی در فرآیند سرمایهگذاری در بازارها با عباراتی همانند اینکه ارزانی برای طلا در بلندمدت وجود ندارد و یا در کشوری که تورم وجود دارد هیچچیز ارزان نخواهد شد یا در یک مرحله بالاتر با این تحلیل که چون نفت ارزان شده طلا باید گران شود و یا چاشنی تحلیلهای سیاسی برای خریدهای تجاری، نهتنها توجیهکننده خریدهای هیجانی نیست که دقیقاً در جهت منافع اشخاص و یا گروههای خاص است و گاه حباب قیمتی را چنان افزایش میدهد که حتی از ارقام مورد انتظار افراد حرفهای در بازار نیز فراتر میرود. جای خالی تحلیلگران و مشاوران حرفهای در این فرآیند بسیار مشهود است ولی علل آن خیلی واضح نیست و بیشتر به نظر میرسد یک مسئله فرهنگی است تا اقتصادی و یا شاید حضور شیادانی تحت این عناوین خود به حذف این گروه از این فرآیند کمک کرده باشد. اینکه کدام علت واقعی است و کدام واقعی نیست را به مجالی دیگر موکول میکنیم و در گفتار فعلی به آثار آن میپردازیم.
در بازارهای پر نوسان اهمیت نقطه ورود به بازار و یا به عبارتی نقطه خرید اولین و یکی از مهمترین تصمیمهایی است که افراد در این بازار اتخاذ میکنند. اگر شما در نقطه نامناسب به بازار ورود پیدا کنید حتی با بهترین روشها و تحلیلها و برترین مشاوران نیز احتمال سودآوری شما چیزی در حد صفر خواهد بود. شاید این عبارات برای کسانی که تجربه قبلی در بازار را دارند خیلی آشنا باشد و یا شاید فراموش کرده باشند که دیدن گرانی در بازار هیچوقت معادل سودآوری در خریدهای شما نیست و در بهترین حالت که شما با همراهی بخت و اقبال سود کنید، چیزی جز یک استثنا را رقم نزدهاید و این دلالت بر رفتار همیشگی بازار و یا حتی شما در این بازارها نخواهد بود.
اما نقطه مهمتر در هر سرمایهگذاری نقطه خروج از بازار چه با سود و چه با زیان است. چهبسا سودهای سرشار که درگذر زمان و عدم تصمیم بجا برای خروج از بازار تبدیل به زیان شدهاند و چه زیانهای اندکی که با همین روش دسترنج افراد را تبدیل به خاکستر کردهاند. تنها افراد حرفهای و یا کسانی که از مشورت این افراد بهره میبرند، توانایی شناسایی این نقاط را دارند و اکثریت مطلق دیگر افراد در این زمینه دارای نقص جدی هستند و زیانهای جبرانناپذیری نیز به سرمایه خود میزنند.
ترس و طمع بهعنوان دو عامل محرک در همه بازارها از عوامل اصلی نوسان قیمتها در بازارها هستند و حتی بعضاً تأثیر آنها را از عرضه و تقاضا مهمتر میشناسند؛ چراکه طمع را محرک تقاضا و ترس را محرک عرضه میدانند. جدای از بحث اهمیت این عوامل، مهمترین اثر آنها در رفتار خریداران و فروشندگان است. مهمترین اثر این دو عامل ایجاد هیجان در بازاراست که تأثیر زیادی در تصمیمگیری منطقی در بازار میگذارد. این تأثیر در افزایش حباب در هنگام صعود قیمتها و یا عرضه بیشازحد هنگام افت قیمتها خود را نشان میدهد. توجیه مهمی که در هنگام ایجاد حباب در بازار زیاد شنیده میشود، وجود دستکاری قیمت توسط افراد یا جریانهای خاص است ولی باید توجه داشته باشیم که هیچ جریان خاصی بهتنهایی امکان ایجاد قیمت جدید در بازار را ندارد جز آنکه طرف دیگر آن یک خریدار حاضر و آماده در بازار باشد. پس اگر افراد یا جریانهای خاص زیاد خرید میکنند و یا زیاد از حد فروشنده هستند، الزاماً تعداد افراد فروشنده و یا خریدار در طرف دوم این تساوی هم زیاد هستند و هر دو به یک اندازه در این فرآیند دخیل هستند و این نکتهای است که در هیاهوی هیجانات و یا موجهای احساسی حاضر در اجتماع محو میشود. پس قبل از اینکه به خاطر زیان خود دیگران را متهم کنید، نگاهی به تصمیمات خود بیندازید و ببینید در کدام قسمت دچار خطا و هیجان شدهاید؟ یا در نقطه ورود عجله داشتهاید و با ترس جا ماندن از بازار و سودهای نجومی و نسنجیده واردشدهاید و یا در زمان تصمیمگیری برای خروج از بازار دچار خوشبینی مفرط و اعتمادبهنفس کاذب و طمع زیاد شده و یا مشغول قضاوت بازار و مدیران اقتصادی بودهاید و فرصتی برای تفکر درباره تصمیمات خود نداشتهاید تا زمان مناسب گذشته و شما در زیان هنگفت گرفتارشدهاید. اینکه کدام عامل شما را به این نقطه رسانده شاید اهمیتی نداشته باشد ولی آنچه که مهم است عکسالعمل شما در هر زمان بسیار تعیینکننده بوده و شما از واکنش مناسب به دلیل عدم مهارت و یا مشاورت کافی دچار مشکل و زیان شدهاید.
اما آیا راهکاری برای این مشکلات هم وجود دارد یا نه؟ بله وجود دارد؛ برای چهار مورد فوق که شایعترین و مهمترین مشکلات هستند، به چند راهکار بهظاهر ساده ولی بهغایت سخت در اجرا میتوان اشاره کرد؛ اول اینکه هر وقت موجی در بازار تشکیل میشود، از بازار کنار بروید. اگر موج ایجادشده در جهت خرید است یعنی بازار به انتهای صعود خود نزدیک است و یا یک بحران نزول قیمتها در آینده وجود خواهد داشت و برعکس اگر اکثریت فروشنده هستند، یعنی بررسی خرید در بازار یک امر کم ریسک است و احتمالاً موج صعودی قیمت در پس آن مخفی شده است. اگر در تشخیص موجها مشکل دارید، از مشورت خبرگان استفاده کنید. برای خروج از بازار همیشه باید دیدگاههای صائب را در بازار پیگیری کنید تا اهداف بالقوه و یا تغییرات در جهت بازارها را بتوانید درک کنید و اگر زیان شما از حد مجازی که تعیین کردهاید زیادتر شده است، بدون هیچ تحلیل و یا تردیدی از بازار خارج شوید. هنگام استفاده از نظرات مشاوران این نکته را در نظر داشته باشید که هیچکس توانایی پیشگویی آینده را ندارد و صرفاً برآوردهای احتمالی راجع به آینده را برای شما بیان خواهند کرد و نهایتاً این شما هستید که باید ریسک کاهش سرمایه و یا سود آن را تقبل کنید.