به گزارش پایگاه خبری ربیع، عاطفه بازفتی

شخصیت، سیره و روش زندگی و سجایای اخلاقی پیامبر اسلام(ص) همواره مورد توجه بزرگان شعر و ادب فارسی بوده است؛ اشعاری که در ستایش او سروده شده گواه این موضوع است. مولانا نیز از بزرگان و عارفانی است که ارادت ویژه­ای نسبت به رسول اکرم(ص) داشته است و دیدگاه او به مقام پیامبر(ص)، نگاه مریدی گم گشته به ولی و رسولی کامل و الهی است.

مولانا، پیامبر(ص) را غایت و نهایت آفرینش می­داند و نهایت عشق و دوست­داری خود را در کلام زیبای خویش در مثنوی جاری می­سازد و اگر کسی اهل دل و ذوق باشد شک نمی­کند که مولانا هر جا در مثنوی از کرامت، معنویت، انسانیت و معرفت کامل سخن می­راند فقط توجه­­اش به «نور محمدی» است.

بسیاری از حکایات و داستان­های مثنوی بر اساس زندگی و احادیث پیامبراسلام(ص) سروده شده­اند. در این نوشتار چند داستان از دفتر دوم مثنوی با محوریت موضوعی پیامبراسلام(ص) مورد بررسی قرار می­گیرد.

گنج در خانه

مولانا در یکی از داستان­های طولانی و شیرین مثنوی روایت می­کند که یکی از صحابه و یاران پیامبر(ص) به شدت بیمار بود، پیامبر(ص) به عیادت و احوالپرسی وی رفت تا از او دلجویی کند:«از صحابه خواجه­ای بیمار شد/و اندر آن بیماریش چون تار شد/مصطفی آمد عیادت سوی او/چون همه لطف و کرم بُد خوی او» از آنجا که بیمار نگاهش به رسول الله(ص) افتاد درد و رنجوری­اش بهبود یافت و خدا را سپاس گفت و بیماری خود را موهبت و عنایتی ربّانی دانست که به واسطه آن توانسته وجود مبارک پیامبر(ص) را در خانه­اش زیارت کند:«زنده شد او چون پیمبر را بدید/گوئیا آن دَم مر او را آفرید/گفت:بیماری مرا این بخت داد/کامد این سلطان بَرِ من بامداد/تا مرا صحّت رسید و عافیت/از قُدومِ این شَهِ بی حاشیت»

ساختن مسجد ضرار

یکی از داستان­های بسیار زیبای دفتر دوم مثنوی، داستان «منافقان و ساختن مسجد ضرار» است که دربردارنده مفاهیم بسیار بلند عرفانی است. مولوی می­فرماید منافقان در رقابت با مسجد قُبا، مسجد ضرار را پی افکندند و از پیامبر(ص) درخواست کردند که در آنجا نماز بگزارند. ادعای آنان این بود که هدف از ساختن این مسجد اطعام مسکینان و پناه دادن به در راه ماندگان و بی­پناهان است در حالی که هدف آن دو رویان، کفر و بازگشت از دین اسلام بود:«این چنین کژ بازی­ای در جفت و طاق/با نبی می­باختند اهل نفاق/کز برای عزّ دین احمدی/مسجدی سازیم و بود آن مُرتَدی»

پیامبر(ص) به آنان می­فرماید فعلا عزم سفر به منطقه تبوک دارم چون از این جنگ بازگردم به آن مسجد برای نمازگزاردن می­آیم. مولانا می­فرماید تمام سیاه­نمایی­ها و حیله­های منافقان نزد پیامبر(ص) آشکار و روشن بود اما با این حال مثل همیشه تبسمی بر لب نهاد:«شکرهای آن جماعت یاد کرد/در اجابت، قاصدان را شاد کرد/می­نمود آن مکر ایشان پیش او/ یک به یک ز آن سان که اندر شیر، مو/…گفت پیغمبر که آری لیک ما/بر سر راهیم و بر عزم غزا/زین سفر چون بازگردم آنگهان/سوی آن مسجد روان گردم روان» پس از بازگشت پیامبر(ص) از غزوه تبوک آیه۱۱۰-۱۰۷ سوره «توبه» نازل می­شود و نیت پلید منافقان را بر همه آشکار می­سازد. پیامبر(ص) به منافقان می­فرماید شکستن عهد و پیمان از نادانی و احمقی شماست و من به شما هیچ اعتمادی ندارم و مسجدی که ساخته­اید سراسر مکر و حیله و دو رویی است و نهایتا آن حضرت دستور می­دهد مسجد ضرار را ویران و به زباله­دان تبدیل کنند:«نقض میثاق و عهود از احمقی است/حفظ اَیمان و وفا کار تقی است/گفت پیغمبر که سوگند شما/راست گیرم یا که سوگند خدا؟/…اندر آنجا هیچ مکر وحیله نیست/اندر آنجا ذکر و صدق و یا ربی است»

سلام کردن سنگ

یکی از معجزات پیامبر(ص) که در کتاب­های «المعجم و بحارالانوار» به آن اشاره شده این است که سنگ و درخت وقتی پیامبر را می­دیدند بر او سلام می­کردند. از حضرت محمد(ص) روایت شده که فرمودند:«سنگی را در مکه می­شناسم که بر من و یحیی سلام می­کرد هنگامی که از یهود گریخت و نزدیک شد او را بگیرند آنجا کوهی بود. سنگ یحیی را گفت به سوی من بگریز تا تو را پناه و جای دهم.» مولانا می­فرماید:«سنگ بر احمد سلامی می­کند/کوه یحیی را پیامی می­کند» و در جایی دیگر از مثنوی می­خوانیم:«چون درخت و سنگ کاندر هر مقام/مصطفی را کرد ظاهر سلام»

آشنایی کامل و عمیق مولانا با معارف اسلامی، قرآن، تفاسیر آن و احادیث رسول الله(ص) و تأمل در آنها باعث شده است که در مثنوی از داستان پیامبران به ویژه سیرت حضرت رسول(ص) با تنوع و گستردگی فراوان بهره ببرد. در هیچ یک از دیوان­های شاعران فارسی زبان به اندازه آثار مولانا نام مبارک پیامبر اسلام (ص) با عناوین گوناگون و با احترام بسیار و یا با تعابیر و استعارات زیبا نیامده و ذکر نشده است.

مولانا در تمام مثنوی با نگاهی خاص، ابعاد وجودی و زندگی فردی و اجتماعی پیامبر(ص) را بررسی و تصویر کرده است و معتقد است حضرت محمد(ص) برتر از آدمیان و عالم است و هیچکس در جایگاه و مقام ایشان نیست و هدف از آفرینش وجود مبارک ایشان بوده است.