به گزارش پایگاه خبری ربیع، حجت الاسلام دکتر احمد رهدار، استاد پژوهشگاه علوم انسانی در جمع فراگیران دوره ضیافت رضوی در مشهد حضور یافت و جریان روشنفکری را برای دانشجویان استانهای تهران و البرز تبیین نمود.
وی گفت: یک کلاه گشادی که غرب سر ما گذاشته است و به نام علم هم گذاشته است، و قوی هم این کار کرده است و ما هم آن را تلقی و قبول کردیم، این است که به ما فهماندند و بلکه تحمیل کردند که با مواجه شدن گفتمانهای رقیب، به صورت جزءگرا و مسئله محور برخورد کنیم. در حالی که اساساً علم مسئله محور جلو نمیرود. بلکه موضوع محور و پارادایم محور جلو میرود.
وی با عنوان کردن اینکه که مسائل روشنفکری، سؤالات غربی با جوابهای غربی است، گفت، یکی از بازیها در بازی با جریان روشنفکری طبقه بندی کردن آن است. مثلاً روشنفکری روسفیل و روشنفکری آنگلوفیل یا روشنفکری دیوانسالار و وروشنفکری فرهنگی .
او ادامه داد: مواجه ما با غرب و جریان روشنفکری که زاده غرب است باید کل نگر باشد. همه روشنفکران چندویژگی مشترک دارند و تفاوتشان از مشترکات آنهاست. همهشان تعلق وطنی ندارند و خاستگاه برون وطنی دارند. روشنفکر برآمده از خاک ایران و اسلام نیست. حتی روشنفکرانی که خاستگاه غربی داشتند و در برابر اسلام خاضع شدند. مسئلههایی که طرح میکنند ربطی به وطن ندارد. تقسیم بندیها بعد از داشتن اشتراکات است. روشنفکر یعنی کسی که قبله آمالش آن طرف آب است. اگر امر دایر بشود که به مسئلههای غربی پاسخ اسلامی بدهید یا به مسئله ایرانی پاسخ غربی پاسخ غربی بدهید من اولی را میپسندم.
رهدار توضیح داد: شما روشنفکرانی را میشناسید که آدمهای خوبی هستند و متعهد اخلاقی به تعهداتشون هستند. این جریان روشنفکری مثل راه رفتن راست در جاده کج است. به تعبیر امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند: در جاده باطل در صراط غیرمستقیم مرکبت هرچه هموارتر باشد شما را بیشتر از صراط مستقیم دور میکند. اخلاق روشنفکری مثل حسن خلق بر سر سفره شراب است.
وی با ذکر تاریخ فلسفه غرب و این که ماکیاولی انسان را روباه، هابز انسان را گرگ، داروین انسان را از تبار بوزینه و نیچه انسان را ابرحیوان نامید و مهندسان اجتماعی غرب برای این نوع انسان برنامه ریزی کردند.، گفت نظریه ابرحیوان نیچه تا سال ۵۸ ترجمه نشده بود. نیچه معتقد بود ذات ابرحیوان هوس است.
این استاد حوزه و داتنشگاه بیان کرد که منشور حقوق بشری که غربی نوشته برای انسانی نشوشته که آنها بوزینه و ابرحیوان فرضش کردهاند. وقتی بر سر ما میزنند که چرا حقوق بشر را رعایت نمیکنید یعنی چرا جوانهای خود را بوزینه و گرگ و روباه فرض نمیکنید!
استاد دانشگاه باقرالعلوم گفت: شما نمیتوانید با غرب و جریان روشنفکری که سربازان و حاملان غرب بودند از دویست سال پیش به این سو روبه رو شوید مگر اینکه پست پردهشان را اطلاع داشته باشید. اگر از حرفهای ماکیاول و لاک و هابز و اسپنسر بی اطلاع باشید، به مشنور حقوق بشر توجه کنید می گویید خوب است. در حالیکه غرب انسان را به ابرحیوان و گرگ و بوزینه تشبیه کرده و برایش حقوق نوشته است. پشت اینها مسئله نیست پارادایم است.
وی در ادامه تعبیر ژان پل سارتر از روشنفکران شرقی را بیان کرد که سارتر در گفتگو با فرانتس فانون در کتاب مغضوبین روی زمین عنوان کرده است که ما بچه پولدارهای شرقی را تیغ زدیم و اینها را به اروپا آوردیم و جاذبههای اروپا را نشان دادیم و اینها را به شرق فرستادیم. از این پس هر حرفی اینجا زدیم پژواک سخنمان را در حنجره آنها دیدیم.
این استاد حوزه و دانشگاه توضیح داد که جریان روشنفکری مولود شکست ایران در دوران جنگهای ایران و روسیه در زمان اوایل قاجار بود و روشنفکری زانو زده در برابر غرب متولد شد و از قبل خاضع غرب بوده است. جریان روشنفکری تطور داشته است و تطورات درونی جریان روشنفکری تابعی از خاستگاهش بوده است.
وی در ادامه گفت که غرب آرایشی از خود کرده است که به یک موجود دیگر تبدیل شده است.
شیخ احمد راهدار عنوان کرد که در ابتدای مشروطه به روشنفکران لیبرال و طرفدار غرب منورالفکر گفته میشد مانند امثال تقی زاده و در زمان رضاشاه به افراد مارکسیست روشنفکر گفته میشد مانند دکتر ارانی و ۵۳ نفر مؤسس حزب توده. در دوران محمدرضاشاه به هر دو گروه روشنفکر گفته شد.
او گفت: جریان روشنفکری با همه تلخیهایش ناخواسته در زمین ما بازی میکند. روشنفکری کلاً در میدان انقلاب بازی کرده است چون توانش اندازهای نبوده است که میدان انقلاب را جارو کند و میدان دیگری بزند.
رهدار تبین نمود: دو قرن از ادعای منورالفکران درباره از نوک پا تا فرق سر غربی شدن نگذشته است اما امروز روشنفکر غیردیندار نداریم. همه روشنفکران می گویند دینداریم. لذا پروژه روشنفکران الان معنویت است. یک نوع معنویت نوظهور که دال مرکزی آن شیطان است. اتفاقی که افتاده این است که روشنفکری که میگفت بدبختی ما از دین است روی پیشانیاش زده من روشنفکر دینیام. این یعنی باخت روشنفکری.
او در جواب خبرنگار به گزارش پایگاه خبری ربیع در باره عبدالکریم سروش و جریان ایرانشهری توضیح داد که بزرگی عبدالکریم سروش مال دهه ۷۰ بود و الان دیگر بزرگ نیست. با نوشته شدن کتاب شریعت در آینه معرفت توسط آیت الله جوادی آملی سروش تمام شد. شاید عصبانیت آقای سروش از آیت الله جوادی آملی به خاطر همین باشد. آقای جوادی آملی در این کتاب مطلقاً اسم سروش را نیاورده است. پروژه سیدجواد طباطبایی سنت است اما ایدهاش تصلب و بن بست سنت است ولی بازی سیدجواد طباطبایی هم بازی ماست. او نگاهش به سنت غربی است اما سنت مال ماست و روی تشک ما کشتی میگیرد.
وی در بخشی از سخنانش با عنوان کردن رفتار صداوسیما و گروهها با او و اینکه صداوسیما بذل پول بیشتری به روشنفکران دارد گفت: نسبت ما با نظام مثل داستان قضاوت امیرالمؤمنین (ع) درباره دو مادر است که مادر واقعی گفت: بچه را نصف نکنید من از حقم گذشتم! من فرزند انقلابم و شرافت و عزت و امنیت از انقلاب گرفتم. این مزد اصلی من از انقلاب است.
انتهای پیام/