به گزارش پایگاه خبری ربیع، اکران پاییزی به روزهای آخر خود نزدیک می‌شود و کم کم باید آماده شروع فصل اکران زمستانی باشیم. در اکران‌های پاییزی یکی دو فیلم جدی و مانند همیشه چند فیلم کمدی توانستند نبض اکران را در اختیار بگیرند و به فروش نسبتاً مناسبی دستت پیدا کنند. در این گزارش نگاهی خواهیم داشت به پنج فیلم پر فروش ماه‌های اخیر.

ماجرای نیمروز: رد خون

«ماجرای نیمروز: رد خون» ادامه سری اول «ماجرای نیمروز» ساخته پرطرفدار محمدحسین مهدویان است. هرچند او بعد از فیلم اول به سراغ ساخت یک داستان ملودرام عاشقانه یعنی «لاتاری» رفت، اما دوباره به سینمای مورد علاقه‌اش بازگشت. اگر آثار پیشین مهدویان (مستندها و سریال‌ها) را دنبال کرده‌باشید می‌دانید که او خوره تاریخ اجتماعی سیاسی معاصر ایران است و بهترین فیلم‌هایش را هم حول همین موضوع مورد علاقه‌اش، ساخته است.

او در «رد خون» به سراغ کاراکترهای دوست‌داشتنی سری اول می‌رود و اینبار داستان آن‌ها را در اواسط دهه شصت و همزمان با پذیرفتن قطعنامه، پایان جنگ و حمله منافقان بعد از پایان جنگ به مناطق کرد نشین ایران، تعریف می‌کند. اما «رد خون» مانند سری اول یک داستان اکشن و تعقیب و گریزی حساس را تعریف نمی‌کند و بیشتر نقطه فوکوس خود را بر احوالات آدم‌ها و مواجهه‌های احساسی‌شان با یکدیگر می‌گذارد. هرچند شنیده می‌شد که فیلم درباره عملیات مرصاد است، اما در واقع این عملیات تنها در پس زمینه فیلم فضاسازی می‌کند و داستان اصلی میان یک زن مجاهد با برادر و همسرش می‌گذرد. «رد خون» یک قهرمان یکی یکدانه و عالی با بازی جواد عزتی دارد که جدیتی را به فیلم می‌بخشد که بدون حضور عزتی قابل تصور نبود. یک مرد تنها و امنیتی که در برابر وظیفه خود به هیچ‌کس حتی نزدیک‌ترین هم‌رزمان خود هم تخفیف نمی‌دهد.

کلوپ همسران

مهدی صباغ‌زاده از کارگردانان و تهیه‌کنندگان قدیمی سینمای ایران است که آثار گیشه‌ای زیادی را در سال‌های گذشته تهیه کرده است. این‌بار، خودش پشت دوربین «کلوپ همسران» ایستاده و فیلم را کارگردانی هم کرده است. «کلوپ همسران» هرچند یک فیلم کمدی و سرگرم‌کننده است، اما سعی خود را می‌کند که حداقل استانداردهای سینمایی را رعایت کند. یعنی داستانش سر و ته داشته و فیلمنامه حاوی یک انسجام اولیه باشد. عموماً فیلم‌های کمدی این سال‌ها از عدم انسجام فیلمنامه و داستان بیشترین لطمه را می‌خورند و فیلمسازان گمان می‌کنند، چون فیلم قرار است خنده‌دار و سرگرم‌کننده باشد، منطق روایی و کیفیت سینمایی آن دیگر اهمیتی ندارد. به همین دلیل است که اکثر کمدی‌های ایرانی یا سخیف و لوده از آب درمی‌آیند یا آنقدر بد ساخته می‌شوند که تحمل‌شان تا انتها، صبر ایوب می‌خواهد. اما «کلوپ همسران» اینطور نیست و معلوم است که به ایده‌اش فکر شده و برای ساختش به اصول سینمایی توجه داشته‌اند. به هر حال مهدی صباغ‌زاده از آدم‌های بااصالت سینمای ایران است و مشخصاً به‌خاطر موفقیت در گیشه تن به لودگی و ساخت یک کمدی ضعیف نمی‌دهد. ترکیب بازیگران فیلم خوب است و شیمی‌شان کنار یکدیگر گیرایی فیلم را بیشتر می‌کند.

مسخره‌باز

گفتن از «مسخره‌باز» حقیقتاً چندان کار آسانی نیست. چون دقیقاً معلوم نیست که چیست و میان تئاتر، سینما و فیلم تئاتر سرگردان است. همایون غنی‌زاده کارگردان نام‌آشنای تئاتر که بابت تئاترهای گران‌قیمت و استفاده از صحنه‌های پرطمطراق معروف است، اینبار به سراغ سینما آمده و فیلمی ساخته به نام «مسخره‌باز» که جلوه‌های ویژه بسیار جالبی دارد! انگار کارگردان به‌دلیل تازگی استفاده ازجلوه‌های ویژه این چنینی که پیشتر در تئاتر امکانش را نداشته، انقدر ذوق‌زده شده که خیلی توجه نکرده به‌هرحال بین مدیوم سینما و تئاتر یک فرق‌هایی در ساخت، روایت و تعریف قصه وجود دارد. «مسخره باز» جایی میان سینما و تئاتر گیر کرده و بهترین تعریف برایش اینست: تله تئاتری که برای پرده عریض سینما فیلمبرداری شده است.

استفاده از بهترین تکنسین‌های سینما باعث شده «مسخره‌باز» کیفیت فنی قابل توجهی داشته باشد. اما فقط کیفیت فنی فیلم است که قابل توجه می‌نماید و داستان و روایت حتی کودکانه به‌نظر می‌رسند. انگار کارگردان از هر فیلم یا اثری که خوشش آمده یک اکت یا مابه‌ازا در «مسخره‌باز» جاگذاری کرده تا پرمایه و متفکرانه به‌نظر برسد. در این میان تنها فیلمبرداری علی قاضی و تلاش‌های سهیل دانش اشراقی و بازی علی نصیریان بسیار عالی و قابل تمجید است.

درخونگاه

«درخونگاه» فیلم سوم سیاوش اسعدی است. کارگردانی که با همان دو فیلم اولش نشان داد که سینما را خوب می‌شناسد و جنس سینمایش، نه سینمای فضای بسته و آپارتمانی که سینمای پرده و لنداسکیپ است. «درخونگاه» که به مسعود کیمیایی پیشکش شده، متأثر از فضای فیلم‌های او هم هست. کلاً اسعدی در آثار پیشینش هم نشان داده که وامدار سینمای مسعود کیمیایی است و «درخونگاه» بهترین ادای دین او به فیلمساز محبوبش است. فیلم خصوصاً عالی و میخکوب‌کننده شروع می‌شود. با تیتراژی فکر شده و موسیقی‌ای که یادآور موسیقی متن «سلطان» است. «درخونگاه» فیلم تلخیست. از آن دست فیلم‌هایی که تلخی‌اش هرچند گزنده، اما سیاه‌نمایانه نیست و همین مسئله تاثیرگذاریش را دوچندان می‌کند.

هرچند فیلم در نیمه دوم خود کمی افت می‌کند و داستان آن خط مستقیم را از دست می‌دهد و به بیراهه می‌رود (حتی در اینجا هم تأثیر سینمای کیمیایی در شلختگی روایت دیده می‌شود.)، اما کماکان جذابیت خود را تا انتها حفظ می‌کند و در فصل پایانی یک سکانس تعقیب و گریز بسیار جالب هم دارد.