به گزارش پایگاه خبری ربیع، مروری بر رفتار چند دهه اخیر سران آمریکا نشان میدهد که مواضع و تحرکات آنان در قبال جمهوری اسلامی مولفه مشترک میان آنان است و هر کدام به نحوی به موضعگیری و اقدام علیه ایران پرداختهاند؛ حال با ادعای گفتوگو و دموکراسی و گاه با زبان تهدید.
ترامپ نیز از این قائده استثناء نیست و ایران یکی از کلید واژههای گفتاری و رفتاری وی و کابینهاش است. آنچه در قبال رفتار مقامات آمریکایی اکنون مشاهده میشود زنجیره رفتارهایی است که از سوی هر دو جناح جمهوریخواه و دموکرات در قالب اعضای دولت کنونی و دولت پیشین آمریکا صورت میگیرد.
جان کری وزیر خارجه اوباما با بیان کتاب خاطراتش به گفتوگو و مصاحبه درباره روند مذاکرات هستهای با ایران پرداخته و بسیار تلاش دارد تا نشان دهد که سیاست اوباما در قبال ایران با موفقیت همراه بوده و آمریکا از یک تهدید جهانی جلوگیری کرده است. کری در کنار اوباما، هیلاری کلینتون، سوزان رایس، مونتر،وندی شرمن و… که همه از دموکراتها هستند ضمن نقد رفتار ترامپ در قبال ایران تلاش بسیار دارند تا دوران اوباما را دوران قهرمانی نشان دهند که توانستهاند ایران را مهار و امتیازات فراوانی از آن بگیرند.
در نقطه مقابل ترامپ و همقطارانش نیز از مدتها پیش این سیاست را اجرا کرده به گونهای که از یکسو از تحریمهای بیشتر علیه ایران میگویند و از سوی دیگر ادعای آمادگی برای گفتوگو را سر میدهند. آخرین ادعای آنها نیز آمادگی برای دیدار ترامپ با رئیسجمهور اسلامی ایران در نشست شورای امنیت است. البته همزمان اقداماتی نظیر اعمال تحریمهای بیشتر علیه مقامات و شرکتهای ایرانی و البته شرکتهایی که با ایران همکاری کنند پرداخته است.
در همین حال ترامپ ممنوعیت پرواز بر فرار خاک ایران را به بهانه خطر تروریسم ایران تمدید کرده است. البته اقدامات حاشیهای نظیر حمایت از تروریستها علیه امنیت ایران و نیز طراحی حمله به کنسولگری ایران در بصره و سفارت ایران در فنلاند را باید به این رفتارها افزود.
البته نباید فراموش کرد که در چارچوب ادعای آمادگی برای مذاکره با ایران و بالا بردن هزینههای جمهوری اسلامی، آمریکا به برجستهسازی اقدامات کره شمالی پرداخته که از آن جمله برجستهسازی درخواست «اون» رئیس کره شمالی برای دیدار دوباره با ترامپ است.
مجموع این رفتارها درحالی صورت میگیرد که آمریکا سعی دارد تا نشان دهد که از یکسو ترامپ با قاطعیت در برابر ایران موضعگیری دارد و از سوی دیگر آماده مذاکره با ایران برای آنچه اصلاح برجام و تغییر رفتار منطقهای و موشکی آن گفته شده، است.
حال این سوال مطرح میشود که چرا هر دو جریان دولت کنونی و قبلی آمریکا این چنین به موضعگیری و اقدام در قبال جمهوری اسلامی پردازند؟ برای پاسخ به این پرسش مروری بر تحولات آینده آمریکا و جهان قابل توجه است.
اولا تا دو هفته دیگر نشست سالیانه سازمان ملل متحد برگزار میشود که سران و مقامات بسیاری از کشورها در آنجا حضور دارند.
اهمیت این نشست برای سران آمریکا این است که از یک طرف دولتمردان کنونی سعی دارند تا از این نشست به عنوان مولفهای برای نشان دادن اشتباه بودن رفتارهای اوباما بهره گیرند و نام خود را به عنوان دولتمردان برتر آمریکا ثبت کنند و از طرف دیگر دولتمردان پیشین آمریکا یعنی تیم اوباما نیز برآنند تا خود را فاتح سیاست جهانی معرفی و به نوعی با اقدامی پیشدستانه برآنند تا با طراحی ترامپ مقابله داشته باشند.
نکته مهم آنکه محور رفتاری هر دو طرف برجستهسازی رفتارهایشان در قبال ایران است و هر کدام سعی دارند تا خود را فاتح این عرصه معرفی نمایند و حتی طرح ترامپ برای دیدار با روحانی نیز در این چارچوب است. تیم اوباما با برجستهسازی مذاکرات هستهای و تماس تلفنی اوباما با روحانی سعی دارند خود را تسلیم سازنده ایران در قبال مذاکره معرفی کنند و ترامپ سوق دادن مقامات ایران به دیدار در شورای امنیت، میخواهد دستاوردی بزرگتر از اوباما را به نمایش گذارد.
ثانیا در ماه آبان انتخابات میاندورهای کنگره برگزار میشود. در این انتخابات بیش از آنکه رای مردم اهمیت داشته باشد لابیهای صهیونیستی و عربی هستند که تصمیمگیرنده انتخابات هستند.
در این میان از یکسو دموکراتها با برجسته سازی دستاوردهای دوران اوباما در مقابله با ایران برآنند تا خود را تحقق بخش اهداف ضدایرانی لابی صهیونیستی و عربی نشان دهند و از سوی دیگر جمهوریخواهان با محوریت ترامپ برآنند تا با برجستهسازی اعمال فشارهای اقتصادی و سیاسی بر ایران و البته تسلیمسازی آن مبنی بر پذیرش مذاکره با آمریکا براساس خواستههای واشنگتن، قدرت خود در تحقق اهداف لابیها نشان دهند.
حلقه تکمیلی این طرح نیز اقدامات آمریکا در حمایت از تروریستها در سوریه و حمایت از کشتار یمنیها توسط سعودی و البته اقدامات آمریکا در قبال فلسطین است. ترامپ با انتقال سفارت آمریکا از تلآویو قدس، حذف کمکها با آنروا که برابر با حق بازگشت آوارگان فلسطینی است و در نهایت طرح کنفدراسیون اردن – فلسطین اراده خود را به لابی صهیونیستی نشان میدهد.
با توجه به آنچه ذکر شد میتوان گفت که اقدامات دولتمردان پیشین و کنونی آمریکا برگرفته از اهداف آنان در قبال نشست آتی سالانه سازمان ملل متحد و نیز انتخابات کنگره آمریکا است اما آنچه در این میان به آن اشارهای نمیشود و با حاشیهسازی پنهان میشود، نقش و جایگاه ایران در این رقابت درونی است که نشات گرفته از جایگاه جهانی جمهوری اسلامی است. این رقابت به خوبی بیانگر نقش و جایگاه جهانی ایران است که واهی بودن انزوای کشورمان را آشکار میسازد.
بر این اساس، اینکه برخی ادعا دارند که کشور به بنبست رسیده و یا تحریمها اثرگذار بوده و در نهایت القای لزوم مذاکره با آمریکا برای حل مشکلات و خروج از انزوای جهانی کشور را سر میدهند دچار اشتباه تحلیلی و محاسباتی و گرفتار جوسازیهای محافل رسانهای و سیاسی غربی گردیده و از حقیقت امر یعنی جایگاه جهانی ایران و ناتوانی دشمنان برای تسلیمسازی ایران غافل هستند.
سرمقاله سیاست روز/
حقیقتی که گفته نمیشود
« حقیقتی که گفته نمیشود » عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم قاسم غفوری است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید: