به گزارش پایگاه خبری ربیع، جنگ تحمیلی در سال ۶۷ و با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ به پایان رسید اما هنوز هم پس از گذشت سال­ها دردهایی ناتمام، زخم­هایی التیام نیافته، روح­ های مجروح و نفس­هایی پر از خستگی باقی است که هر یک منتظر تلنگری هستند تا آغاز شرحِ دردی شوند که از پس سال­ها هنوز گرم، داغ و جان­سوز است.

در این نوشتار کتاب «فرنگیس» که انتشارات «سوره مهر» آن را منتشر کرده است، بررسی می­شود. این کتاب داستان زنی شجاع و فداکار است که می­توان او را نماینده شیرزنانی دانست که در تاریخ دفاع از سرزمین­مان، از جان مایه گذاشتند.

موضوع کتاب

کتاب در قالب خاطره­نویسی، داستان زندگی «فرنگیس حیدرپور» را از زمان کودکی تا پس از جنگ تحمیلی و سال­های اخیر روایت می­کند؛ زنی از خطه گیلان­غرب و روستای «گورسفید» که با اقدامی شجاعانه و مثال­زدنی سربازی بعثی را با تبر می­کشد و دیگری را به اسارت می­گیرد.

ممکن است بسیاری از کتاب­ها به شرح شجاعت و دلاوری­های قهرمانانی افسانه­ای پرداخته باشند اما قهرمان کتاب فرنگیس افسانه و تخیل و دست نیافتنی نیست بلکه زنی است که تندیس بلند قامتش در پارک شیرین کرمانشاه نصب شده و در میـــدان مقاومت گیلان­غرب طرح و نقش وی به چشم می­خورد. زنی شجاع دل که رهبر معظم انقلاب نیز در سفرشان در سال ۹۱ به کرمانشاه به این بانوی بزرگ و رشادت­های ایشان اشاره کردند.

آوارگی

هیچ­چیزبدتر از خانه به دوشی و رانده شدن از خانه نیست وقتی مجبور شوی با دلی خونین خانه­ات را با اندک وسایلی که با زحمت فراهم کرده­ای، بگذاری و فرار کنی چرا که دشمن در چند قدمی خانه خاطرات توست. درون­مایه آوارگی در این کتاب خیلی خوب نشان داده شده است؛ مردمی که تا آخرین لحظه در کوه­های اطراف روستایشان ماندند زیرا دل کندن همیشه سخت است:«من جوان بودم. فقط نوزده سالم بود. دستمالم را دور صورتم بستم. هراسان وارد شدنشان را به روستا نگاه می­کردم…صدای زنجیر تانک­ها، لرزه توی دلمان می­انداخت. پیاده و سواره می­آمدند؛ سوار بر تانک­ها و جیپ و ماشین­های مختلف.» و یا در جایی دیگر نهایت اندوه راوی از ترک روستا را این چنین می­خوانیم:«از این برایم سخت­تر نبود که اجنبی بیاید و خانه­ات را بگیرد و تو با خواری بگذاری و بروی چند بار دیگر برگشتم و به روستا و چشمه و گورستان نگاه کردم.»

بذرهای سمّی مین

یکی از مهم­ترین مسائلی که بارها در کتاب «فرنگیس» به آن اشاره می­شود، مین­هایی است که رژیم بعث عراق در زمین کاشته است و بارها و بارها باعث مرگ و تکه­تکه شدن پیکر کودکان و روستاییان می­شود. برادران و خواهر فرنگیس نیز همچون دیگران از این ره­آورد جنگ بی­نصیب نماندند و همه قربانی مین­هایی شدند که ناگهان صدای انفجارشان دل­ها و خانه­ها را به لرزه درمی­آورد:«داغ پشت داغ. شیون پشت شیون. لباس سیاه تنها رنگ لباسمان شده بود. وقتی صدای انفجار می­آمد، یعنی یک نفر دیگر هم روی مین رفت. دلمان با صدای انفجار می­ترکید و نمی­دانستیم که این بار نوبت چه کسی است.»

ادبیات عامیانه

فرنگیس از اهالی روستایی مرزی و کردنشین است؛ مردمی که همچون کوه­ها و صخره­های این خطه از سزمین­مان با صلابت و استوارند. نویسنده کتاب بعضی کلمات کردیِ فرنگیس را عینا نگاشته است تا حال و هوای روستایی آن بیشتر حفظ شود واژه­هایی چون«دالگه، براگم، گلونی و…» در کتاب زیاد به چشم می­خورد. از سوی دیگر اشاره به برخی آداب و رسوم مناطق کردنشین در میان صفحات کتاب، می­تواند برای خواننده جذاب باشد:«همان­طور که نشسته بودیم، توی تاریکی شب. پرنده­ای سه بار خواند. رنگ از صورت همه پرید. ما اعتقاد داریم اگر پرنده­ها سه بار در شب بخوانند، اتفاق بدی می­افتد. خواندن پرنده در شب بدشگون است. زیر لب گفتم:«خدایا قضا را برگردان.»

خاطرات سرخ

کتاب «فرنگیس» فقط روایت کشتن و به اسارت درآوردن دو سرباز عراقی نیست بلکه وی صحنه­هایی از دوران دفاع مقدس را روایت می­کند که با توجه به موقعیت جغرافیایی روستای آنان، از وقایع اصلی جنگ در آن دوران محســــوب می­شوند مثل بمبــاران­های بی­وقفه، حمله منافقین، عملیات مرصاد و… از همه مهم­تر وقایعی که تصورش هم جان را به درد می­آورد چه برسد به دیدن با چشم­هایی باز. در صحنه به شهادت رسیدن «قهرمان»، برادر همسر فرنگیس، می­خوانیم:«دستم توی چیز نرمی فرو رفت. نرم بود و داغ. انگار لخته خون بود، خوب که نگاه کردم دیدم مغزش است. مغز قهرمان توی دستم بود! نزدیک بود از حال بروم.»

تقریظ رهبر معظم انقلاب

«آیت‌الله خامنه­ای» بر کتاب «فرنگیس» تقریظی نگاشته­اند که در آن تأکیــــد و توصیه ایشان به بزرگداشت این بانوی شجاع دیده می­شود. ایشان معتقدند در این کتاب می­توان روحیه دلاوری و عواطف و احساسات رقیق زنی از منطقه­ای ناشناخته را مشاهده کرد. اتفاقاتی که در هیچ کتابی به این وضوح و روشنی به آنها اشاره نشده بوده است:«بانو فرنگیس دلاور با همان روحیه استوار و پرقدرت، و با زبان صادق و صمیمی یک روستایی و با عواطف واحساسات لطیف و رقیق یک زن با ما سخن گفته و منطقه ناشناخته و مهمی از جغرافیای جنگ تحمیلی را با جزئیاتش به ما نشان داده است.»

کتاب «فرنگیس» داستان زنی قهرمان است که مردانه در برابر متجاوزان می­ایستد و هیچ ترسی به دل راه نمی­دهد و اگرچه بارها حوادث تلخ و اتفاقات غم­انگیز زندگی­اش موجب می­گردد با کمری خمیده همچون ابری از اندوه ببارد، اما همچنان نستوه و استوار باقی می­ماند.