به گزارش پایگاه خبری ربیع، بسمالله الرحمن الرحیم
سناتور «لیندسی گراهام» ضمن انتقاد شدیداللحنی از جنایات بن سلمان گفت هر سناتوری که گزارش سازمان سیا در مورد قتل فجیع جمال قاشقچی را خوانده باشد، مطمئن شده که بن سلمان در این جنایت دست داشته است. وی آل سعود را رژیمی جنایتکار نامید و افزود: آمریکا نیازی به سعودیها ندارد بلکه آنها به آمریکا احتیاج دارند. وی ارتش عربستان را مجموعهای ضعیف و ناتوان معرفی کرد و امنیت کنونی عربستان را مولود حمایتهای واشنگتن دانست. او گفت اگر حمایت واشنگتن نباشد، سعودیها در ظرف یکهفته فارسی صحبت خواهند کرد.
ظاهراً افشای واقعیتهای مربوط به قتل جمال قاشقچی، کار خودش را کرده و این سناتور حامی همیشگی سعودیها را به یک منتقد پرخاشجو تبدیل نموده که باقیمانده حیثیت سعودیها را با شلاق کلمات گزنده، به حراج گذاشته است. پیش از این ترامپ در یک اظهارنظر غافلگیرکننده به سعودیها یادآور شده بود که آنها بدون حمایت آمریکا حتی دو هفته هم دوام نمیآورند و در نتیجه باید هزینه تامین امنیتشان توسط آمریکا را بپردازند. اکنون گراهام با همان استدلال، ضمن تلاش برای درک واقعیت منطقه، میگوید محال است به پیشنهادات فروش اسلحه به عربستان رای مثبت بدهد.
آیا لیندسی گراهام نیز حق السکوت میخواهد؟ آیا با بیان علنی این مطالب سعی دارد حق السکوت درخواستی را افزایش دهد؟ یا آنکه اظهارات وی بیانگر واقعیتی تازه است که مقامات واشنگتن به آن دست یافتهاند؟ ناگفته پیداست که ماهیت رژیم فاسد و خونریز آل سعود در طول زمان تغییر چندانی نکرده ولی در پرتو اظهارات صریح ترامپ و دیگران، فضای تازهای برای آشکارسازی مواضع واشنگتن در قبال سعودیها به وجود آمده است.
از عجایب آنکه ترامپ ضمن جانبداری از بن سلمان و تلاش برای مبرا دانستن وی میگوید گزارش سیا به وضوح سلمان را عامل اصلی قتل قاشقچی معرفی نکرده ولی گراهام با استناد به همان گزارش، در نقش بن سلمان در این جنایت کمترین تردیدی ندارد. با این حال، علنی ساختن چنین حملاتی علیه آل سعود چه اهدافی ممکن است داشته باشد؟ هر انگیزهای که در بیان این جملات کوبنده و خردکننده مدنظر باشد، در این نکته نباید تردید کرد که فصل مشترک آنچه مشخص شده، پوشالی بودن حکومت سعودی و اعتراف به قدرت جمهوری اسلامی ایران است.
برخی اظهارات اخیر مقامات واشنگتن مبنی بر عدم نیاز آمریکا به عربستان و جملاتی از این دست، به کلی نادرست به نظر میرسد و حتی با تصریحات همزمان آنها در مورد نقش و جایگاه عربستان در تامین و تضمین منافع نامشروع آمریکا به ویژه در قلمرو امنیت رژیم اشغالگر صهیونیستی در تناقض کامل است. ترامپ اخیراً بارها ادامه حیات سیاسی سعودیها را ضامن ثبات و امنیت اسرائیل معرفی کرد که در عین حال، تلاشهای فشرده نتانیاهو در جهت کاستن از اهمیت قتل قاشقچی و کم رنگ جلوه دادن آنهم در همین موضوع معنی و مفهوم واقعی خود را پیدا میکند.
با اینهمه، کم نبودهاند مواردی که تصمیمات و اقداماتی حتی در جهت مخالف دیدگاههای اسرائیل و لابی صهیونیستی به اجرا درآمده و عملیاتی شدهاند. این بدان معنی است که قاعدتاً تصمیم در مورد سرنوشت بن سلمان در کریدورهای قدرت در واشنگتن، نهائی شده و کار به جائی رسیده که برای اعلام تصمیم نهائی لازم است فضاسازیهای بیشتری صورت گیرد تا همه چیز طبیعی جلوه کند.
طبعاً از این دیدگاه، مواضع کنونی لیندسی گراهام صرفاً مواضع یک فرد نیست بلکه بیان واقعیتی است که واشنگتن هم خود را برای پذیرش آن و تحمل پیامدهایش آماده میکند. این یک فریب بزرگ است که مقامات آمریکا ادعا دارند واشنگتن به سعودیها نیازی ندارد بلکه این یک نیاز یکطرفه است. هرگز قابل تصور نیست که آمریکا روزی بخواهد عربستان را به حال خود واگذار کند، بلکه حتی عملکرد اخیر آمریکا در دفاع وقیحانه از بن سلمان به خوبی نشان میدهد که آنها برای حفظ منافع و مطامع خود به راحتی حاضرند چشمها را بر روی واقعیتهای عینی و ملموس ببندند و به سادگی همه چیز را انکار کنند. اما در عین حال، در پیش گرفتن چنین ادبیاتی در تبیین مواضع واشنگتن برای دربار سعودی بسیار هشدار دهنده است و نشان میدهد که آنها برای تمکین به واقعیتها فرصتهای بسیار محدودی را در اختیار دارند.
این سخن گراهام گه گفته اگر حمایت واشنگتن نباشد سعودیها ظرف یک هفته فارسی صحبت خواهند کرد، سخنی تحریک آمیز است که در نظر دارد ضمن اعتراف به قدرتمند بودن جمهوری اسلامی ایران، آن را متمایل به اشغالگری هم معرفی کند درحالی که دولت و ملت ایران هرگز درصدد اشغال هیچ کشوری نیستند و البته به هر تجاوز و تعرضی پاسخ پشیمانکننده خواهند داد.
سرمقاله جمهوری اسلامی/
آمریکا؛ تلاش برای درک واقعیت منطقه
« آمریکا؛ تلاش برای درک واقعیت منطقه » عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید: