به گزارش پایگاه خبری ربیع، درخونگاه سومین اثر سیاوش اسعدی بعد از “حوالی اتوبان” و “جیب بر خیابان جنوبی” ست. دوفیلمی که اگر چه زیاد نظر منتقدین و مخاطبان را جلب نکردند ولی قصه و روایت خوبی حداقل برای قشرخاصی داشتند. اسعدی فیلم «درخونگاه» را به مسعود کیمیایی تقدیم کرده است و احتمالاً با این کار قصد ادای دین به سینمای این فیلمساز برجسته را داشته است. اسعدی در سبک دیالوگ نویسی ها و شخصیت پردازیهای خود به وضوح قصد دارد خود را به کیمیایی نزدیک کند اما نتیجه، تقلیدی نه چندان هوشمندانه است که نه تنها به ثمر نمینشیند بلکه فیلم را به ملغمهای مغشوش و آشفته تبدیل میکند که دیگر نه فیلمِ اسعدی ست و نه فیلم کیمیایی.
داستان
مردی که از ژاپن برمیگردد تا زندگی خود را بسازد اما میفهمد سالها در توهم بوده است. این خلاصه یک خطی فیلم «درخونگاه» است.
قصه با اینکه سعی در حفظ ارزشهای حیایی بعنوان لوتی که برگشته تا سهم خود و اطرافیانش را از زندگی بگیرد دارد در کمال ناباوری آنها را زمین میزند. اگر حیایی قهرمانی ست که رَکَب میخورد، ضد قهرمان کیست؟ جوان اول فیلم برای مادر و خانوادهاش بازگشته اما وقتی میفهمد پولهایش را خرج کردهاند، آنها را ترک میکند. گویی که این شخصیت لوتی صفت فقط پولهایش برایش مهم بوده. علاوه بر کاستیهای مشهود قصه، فاجعهی بعدی در شخصیت پردازی ست. کارکترها در خوشبینانه ترین حالت هم ناقص خلق شدهاند. هر کدام از کارکترها موجودات ناقص الخلقه ای هستند که در عرض فیلم رها شدهاند تا خود بخود جای درست خودرا پیدا کنند، که پیداهم نمیکنند.
«درخونگاه» طرح و ایدهی اولیهی جالبی دارد. موضوع فیلم خوب است و پرداختن به “تنهایی قهرمان” همان چیزیست که در سینمای کیمیایی نیز شاهدش بودهایم، اما روایت در جاهایی از نفس می افتد و دچار سکته میشود.
بازیگران
در میان عناصر مختلف، مجموعه بازیگران فیلم بهترین انتخابهای آن هستند. اسعدی، در انتخاب بازیگرانش هوشمندانه عمل کرده است. شاید ژاله صامتی دور از ذهنترین گزینه برای ایفای نقش مادر امین حیایی باشد که دو سال هم بزرگتر از اوست. درست درآمدن نقش قطع به یقین به عوامل مختلفی بستگی دارد، در کنار طراحی چهره پردازی، هدایت درست بازیگر و بده بستانهای حساب شده بازیگرها با یکدیگر، اصلی تربن و عمدهترین علت درست درآمدن نقش تلاش شخصی و توانمندی خود بازیگر است که ژاله صامتی از عهدهاش بخوبی برمی آید. امین حیایی تاکنون نقش “لات”های زیادی را بازی کرده است اما “درخونگاه” یکی از متفاوتترین آنهاست. دیگر بازیگران فیلم همچون نادر فلاح، مهراوه شریفی نیا، محمود جعفری و پانته آ پناهیها نیز بازیهای درخشانی دارند.
موسیقی فرزین قرهگوزلو هم کمک زیادی کرده که فضای فیلم شبیه کارهای کیمیایی از کار دربیاید. موسیقی پرحجمی که خوب ساخته شده و منطبق با حال و هوای «درخونگاه» است.
نقاط ضعف
«درخونگاه» اما از تغییر در ضرباهنگ بیان روایت ضربه میخورد؛ درحالی که روایت به آرامی و خوبی بیان میشود یک دفعه با حضور پدر ضرباهنگ تند میشود و مخاطب با اطلاعات زیادی روبهرو میشود که فقط از زبان شخصیتها بیان میشود و این اطلاعات ضد و نقیض و متفاوت است که یک نمونهاش در دیالوگها بیان میشود از زبان مادر که پدر با خرید قوری پولها را خرج کرده. در جاهای دیگری دلایل دیگری گفته میشود از جمله عیاشی، خرید گاوداری و ربا.
در انتها باید گفت فیلم ادای احترامی است به سینمای فیلمفارسی اما در روایت ویژگیهای آن سینما را در خود ندارد. اگر فیلمفارسی را وجه ضعیفی از سینما با انبوهی از مشکلات به یاد بیاوریم، حداقل در آن قهرمانی حضور داشت که منش و مرام پهلوانیاش، او را در سینمای ایران و نزد تماشاگران ماندگار میکرد. اما «درخونگاه» فاقد چنین ویژگی است و در دنیای سیاه خودش بدون هیچ تاثیرگذاری در ذهن تماشاگر به پایان میرسد.