به گزارش پایگاه خبری ربیع، مختصات ماجرا تا جایی که ما میدانیم از این قرار است: دخترکی ۱۷ ساله در اینستاگرام ویدئوهایی از رقص خودش منتشر میکند، صفحه پربازدید میشود و به مخاطب چندصدهزار نفری میرسد. مجموعههای قضایی و امنیتی حدود یک ماه قبل با او و افراد مشابهی که چنین صفحههایی دارند، برخورد میکنند و چند شب قبل سیما در ساعتی پرمخاطب بخشی از اعترافات این دختر را در حالی که گریه میکرد، پخش میکند.
میتوان ابعاد مختلف این مساله را از منظر حقوقی و قانونی بررسی کرد و منقطع درمورد آثاری که احتمالا روی افکارعمومی دارد، ارزیابی داشت. برای سیستمی که در اداره مجموعه تحت حکمرانی خود نیازی به ارزیابی افکارعمومی و اقناع مردم ندارد همین روند کفایت میکند، اما حتما برای حکومتی که آرا و افکار مردم هم در حدوث و هم در بقای آن یکی از دو رکن اصلی است، توجه به اثر هر اقدامی مانند آنچه در این روند اتفاق افتاده مهم است. با این اوصاف بد نیست مجموعههایی که تصمیم گرفتهاند این پروژه تا اینجا به این شکل انجام شود، نگاهی هم به بازخورد آن در شبکههای اجتماعی و… داشته باشند. البته بهنظر میرسد اصرار بر رسانهایشدن اعترافات هدفمند بوده، یعنی نیمنگاهی هم به افکارعمومی بوده اما اینکه چه هدفی را دنبال میکرده، خیلی مشخص نیست.
در اولین نگاه باید به دوستان تصمیمگیر، تصمیمساز و اجراکننده گفت که اگر هدف از انتشار اعترافات دخترک، انذار درخصوص برخی آثار مخرب شبکههای اجتماعی بوده، نه زمان خوبی را برای ارشاد انتخاب کردهاید و نه روش مناسبی را. اگر پخش این ویدئو را در کنار اظهارات چند روز قبل یک مسئول قضایی درخصوص احتمال فیلترینگ اینستاگرام قرار دهیم، این سناریو تا حدود زیادی تقویت میشود. اگر این سناریو درست باشد احتمالا دوستان هیچ تصوری از تکثر رسانهای فعلی و دنیای رسانههای تعاملی ندارند و متاخرترین نگاهشان به رسانه محدود به رسانههای تزریقی بلوک شرق در دهه ۶۰ میلادی است.
خودتان را جای مردم بگذارید؛ دقیقا وسط معرکهای که عامه مردم منتظرند خبر برخورد با اخلالگران بازار ارز، سکه، کالا و… و مسببان حس نهچندان مناسب اقتصادی و دانهدرشتها را بشنوند و ببینند، توسط شما دعوت میشوند پای فیلم اظهارات دخترک رقاص ۱۷ ساله بنشینند. این اقدام برای مردم -تازه اگر خیلی خوشبین باشند- یک پیام بیشتر ندارد و آن اینکه خط و روندی در بخشهایی از ارکان مدیریتی کشور وجود دارد که بهجای آنکه در برابر مفسدان اقتصادی و کارتلهای تودرتوی غیرشفاف مالی که در شرایط جنگ اقتصادی دشمن ستون پنجم شدهاند مشت آهنین داشته باشد در برابر خطاهای اجتماعی ریز و درشت که عموما برخورد و مواجهه نرم فرهنگی میطلبد، شمشیر بران است.
در روزهای اخیر این حدیث شریف منسوب به پیامبر(ص) در شبکههای اجتماعی زیاد دستبهدست شده است که میفرمایند «بنیاسرائیل به این دلیل هلاک شدند که حدود الهی را برای پاییندستان اجرا میکردند و برای بزرگان و اشراف اجرا نمیکردند» و سوالات متعددی را ایجاد کرده که آیا مسئولان و روسای قوا که عموما اهل فضل و معمم هستند، این روایت شریف را نشنیدهاند؟
مگر میشود در حالی که سوالات زیادی درمورد فساد اقتصادی افراد گوناگون در افکارعمومی وجود دارد و هر روز در رسانهها از سلاطین جدید در فساد رونمایی میشود، توضیح قانعکنندهای به افکارعمومی نداد؟ آیا میشود اقدام قاطع تنبیهی با پیوست رسانهای روشن و دقیق برای محاکمه مفسدان و دانهدرشتها انجام نشود و آنوقت برای یک جرم محتمل اجتماعی اینقدر طراحی و سناریو داشت؟ آیا مردم حق ندارند آرزو کنند که ای کاش مفاسد اقتصادی هم میرقصیدند تا شاید با آنها برخورد میشد؟
شاید این سوال پیش بیاید آیا مادامی که با مفاسد اقتصادی برخورد نشود نمیتوان با مفاسد اجتماعی برخورد کرد؟ در این خصوص باید گفت جرائم اجتماعی از جنس آنچه اتفاق افتاده از دو حال خارج نیست؛ یا اقدامی فردی است یا طراحیشده و شبکهای و سناریودار. اگر اقدامی فردی است که راهحل خودش را دارد و نیاز به اقدام ارشادی و فرهنگی دارد، اما اگر از نوع دوم باشد باید اقدام امنیتی صورت گیرد و با مسببان و طراحان برخورد شود و همه میدانیم که طبیعت اقدام امنیتی فینفسه همخوانی چندانی با اقدام رسانهای و در بوق و کرنا کردن ندارد.
دوستان تصمیمگیر و تصمیمساز خوب است بدانند جرم و بزه اجتماعی از هر نوع که باشد در صورتی که اقدامات اطمینانبخش و موثر و کارا و البته محسوس در راستای عدالت اجتماعی در جامعه صورت بگیرد، زمینه فراگیری چندانی نخواهد داشت.