به گزارش پایگاه خبری ربیع، ۲ سال پیش شاید بیست و یکی ـ دو روز قبل از وفات حمید سبزواری، بزرگداشتی برای او در موزه هنرهای دینی امام علی(ع) برگزار شد. در آن مراسم تقریبا همه کسانی که مراودهای با او داشتند، حضور پیدا کرده بودند و هرکدام به خلاصهترین شکل ممکن، جملات دقیقی درباره سبزواری و تاثیرش بر شعر معاصر میگفتند که برخی از آنها را خوب به یاد دارم. مصطفی رحماندوست گفت: «سبزواری در روزگاری که کمتر کسی میپذیرفت شعری مثل «خمینی
ای امام» را بسراید، دست به این کار زد». اسماعیل امینی گفت: «برای هنرمند اقبال بزرگی است که گوینده شادیها و رنجهای ملتش باشد». و حسین اسرافیلی به بخش مهمی از زندگی سبزواری اشاره کرد: «سبزواری کتاب تاریخ شفاهی یک ملت است». در این بین، حمید شاهنگیان، آهنگساز بسیاری از سرودهای حمید سبزواری، بر موضوعی که کمتر به آن توجه شده بود تاکید کرد. او به خلق واژههای مرتبط با مفاهیم انقلابی توسط سبزواری اشاره کرد و واژه «جانباز» را مثال زد: «جانباز» تا قبل از ترانهها و اشعار سبزواری مرسوم نبود و برای جانبازان دفاعمقدس و انقلاب از واژه معلول استفاده میشد. شاهد مثال شاهنگیان، «ترانه» جانباز است که خود او ساخته و محمدگلریز با ترانهای از «حمید سبزواری» آن را خوانده است. در این سرود مفهوم جانباز به طور کامل تشریح میشود. مثلا در بخشهایی از این ترانه میخوانیم:
«ای شکسته استخوان از جفای اهرمن
خسته راه دشمنان با نثار جان و تن
پیکر نژند تو مومیایی وطن
بسته کمند تو قلب جمله مرد و زن
ای طلایهدار ما ای همیشه یار ما…»
و در بخش دیگر:
«بازوی بریدهات پرچم نجات ما
پیکر خلیدهات ضامن حیات ما
ای حماسهآفرین قهر شعله بار ما
ای تو مظهر قیام ای تو افتخار ما
بر تو هر زمان درود بر تو هر زمان سلام
از همه دیار ما»
در نهایت هم شأن و شخصیت جانباز را در این واژه به شکلی که برای عموم قابل فهم و درک باشد، مورد تاکید قرار میدهد:
«نور چشم کشورم ای جانباز
خواهرم برادرم ای جانباز
همره دلاورم ای جانباز
ای تو یار و یاورم ای جانباز»
و
«افتخار ملتی ای جانباز
شور و عشق و همتی ای جانباز
پاره تن امام ای جانباز
اعتبار امتی ای جانباز»
این تلاش برای عمومی کردن مفاهیم انقلابی و در واقع انتقال ارزشمندترین آرمانهای انسانی در بیان و ذوقی شاعرانه و در قالبی چون ترانه و سرود به نتیجه میرسد. اتفاقی که اگرچه در سالهای اخیر شاهد قوت گرفتن دوباره آن هستیم اما طی سالهای متمادی از اوایل دهه ۷۰ میرفت که به فراموشی سپرده شود. رهبر انقلاب ۲ سال پیش در دیدار شاعران، اتفاقا با اشاره به یکی از سرودهای انقلابی حمید سبزواری، اهمیت انتقال این مفاهیم به فضای عمومی مردم را یادآوری کردند: «خدا رحمت کند شهید مجید حدادعادل را- برادر آقای دکتر حدادعادل خودمان- که اوایل سال ۶۰ این را به من میگفت؛ میگفت وقتی سال ۵۹ سنندج از دست ضد انقلاب آزاد شد- دست ضد انقلاب بود، مسلط بودند؛ نیروهای ما فقط در پادگان محصور و محدود بودند- مردم خوشحال شدند و به خیابانها آمده بودند؛ سنندج قبل از اینکه آزاد بشود، خیابانها محصور بود، تهدید بود، دائم صدای گلوله از آنجا میآمد، بعد که ضد انقلاب را از آنجا بیرون کردند، سنندج شد یک شهر عادی. خب! سنندج شهر قشنگ و مطلوبی هم هست؛ آنهایی که دیدهاند، میدانند؛ شهر خواستنی و زیبایی است. ایشان میگفت دیدم یکی از این آبمیوهگیریها یک بساط آبمیوهگیری کنار خیابان راه انداخته؛ این جوانها هم آمدند ایستادند و منتظر نوبتند که او آبمیوه بگیرد و بدهد به اینها.
او همینطور که هویج را میگذارد در ماشین آبمیوهگیری و دسته را فشار میدهد، این را دارد میخواند: «این بانگ آزادیست کز خاوران خیزد»؛ این را تازه حمید گفته بود؛ شاید مثلاً فرض کنید یک ماه بود، ۲ ماه بود یا شاید هم کمتر که این شعر گفته شده بود؛ حالا در سنندج یک نفری دارد آبهویج میگیرد، کسی هم به او نگفته بخوان، به قول آقای فیض طرفدار نظام هم نبوده (اشاره به شعری از ناصر فیض: شد قافیه تکرار ولی مسألهای نیست / چون شاعر این شعر طرفدار نظام است) که به او گفته باشند این شعر را بخوان؛ نه! همینطور خودش بهطور طبیعی [میخواند]. ببینید! سرود این است؛ یعنی سرود مثل هوای تازه، مثل هوای بهاری نفوذ میکند؛ هیچ لازم نیست وادار بشوند کسانی آن را ترویج کنند، تقریظ بنویسند، شعر بگویند؛ نه! خود سرود وقتی که خوب تنظیم شد [اثر میکند]. ما این را امروز کم داریم؛ امروز به نظر میرسد که ما به این احتیاج داریم و مرحوم حمید سبزواری (رضواناللهعلیه) در این زمینه بهترین بود». علاوه بر همه تلاشهای حمیدسبزواری در عمومی کردن بلندترین مفاهیم سیاسی، مواجهه او با مسائل سیاسی و اجتماعی و عدم سکوتش برابر اتفاقاتی که همه جامعه را با خود درگیر میکرد ستودنی است. اشعار حمید سبزواری به تعبیر بسیاری از بزرگان شعر معاصر، تاریخ منظم انقلاب است. در واقع کمتر اتفاقی در طول انقلاب است که ذوق شاعرانگی سبزواری از آن متاثر نشده باشد. سویه مردمی انقلاب اسلامی ایران، آنقدر قوی بود که نمیتوان مانند برخی انقلابهای جهان برای آن اطلاعیه یا بیانیه مشخصی را به عنوان «مانیفست» مشخص کرد. به همین جهت میتوان گفت سرودهای انقلابی حمید سبزواری که در آن ارزشها، آرمانها، اهداف و روشهای مبارزه تبیین و به زبان عامیانه ترانه و سرود تنظیم شده، این خلأ را در ادبیات و با ادبیات پر کرد. حمید سبزواری، چشمه خروشان ادبیات انقلاب اسلامی، حقی بزرگ بر گردن ادبیات مبارزه و مقاومت هم دارد. علاوه بر الگوسازیهایی که از سرود سبزواری در جنبشهای آزادیبخش و مقاومت در منطقه شد، سرودهایی ساخته شد که بسیار تاثیرگذار بود. قطعه «الله واحد، خمینی قائد» که در کشورهای منطقه طنینانداز شد، متاثر از «الله اکبر، خمینی رهبر» در سرود «این بانگ آزادیست کز خاوران خیزد …» و با همان نوا ساخته شد. اگرچه سرودهایی مانند «همپای جلودار» با فضایی بشدت حماسی و عاطفی درباره آرمان فلسطین نیز در اشعار حمید سبزواری فراوان است. به روز بودن حمید سبزواری و حساسیتش بر مسائل داخلی و بینالمللی و منافع ملی نیز درسآموز است. سبزواری در آخرین حضور خود در دیدار شعرا با رهبر انقلاب در تیرماه ۹۴، در حالی که چند روز بیشتر به قطعی شدن توافق برجام نمانده بود و در شرایطی که بسیاری از رسانههای زنجیرهای غربزده به این توافقنامه به چشم سازش با آمریکا نگاه میکردند، این شعر را در حضور رهبری خواند:
خوشنشینان ساحل بدانند
موج این بحر را رامشی نیست
دل به امید رامش نبندند
بحر را ذوق آسایشی نیست
تا که دریاست دریا به جوش است
شورش و موج و گرداب دارد
هرگز از بحر جوشان مجویید
آن زبونی که مرداب دارد
…
خوشنشینان ساحل بدانند
تا که دریاست این شور و حال است
چشم سازش ز دریا ندارند
سازش موج و ساحل محال است
اتفاقات این روزها، ما را دوباره به آن شعر پرمضمون بازمیگرداند: سازش موج و ساحل محال است!
سرمقاله وطن امروز/
سازش موج و ساحل محال است
« سازش موج و ساحل محال است » عنوان یادداشت امروز در روزنامه وطن امروز به قلم محمدرضا کردلو است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید: