بسم اللهالرحمنالرحیم
«باسلام و درود بی کران بر پیامبر عظیم الشان اسلام و سلام بر اولین و آخرین مظلوم جهان علی (ع) و فرزندانش و سلام بر منجی عالم بشریت مهدی (عج) موعود و کوثر ملت ایران امام خمینی لهالفدا و درود بر همه شهدای کربلای ایران.
خدایا تو شاهد باش که هدفم از اینکه به جبهه آمدم این بود که از لحاظ مراتب روحانی و معنوی بالا روم و بعد از طی این منزل به لقاء تو برسم مولای من..
مطمئن هستم که این خودم نبودم که قدم به اینجا گذاشتم بلکه این تو بودی که مرا به اینجا آوردی وای مولای مهربان من براستی که من عاصی لیاقت این لطف تو را نداشتم و اگر عزتی را هم احساس میکنم این عزت از آن توست. خدایا هر قدر من گناه کردم تو گفتی بیا من میبخشم تو را، هر قدر پرده دریدم تو هرگز عیب مرا عیان نکردی، هر قدر از بارگاه تو فرار کردم باز تو مرا خواندی و با من آشتی کردی، هر قدر ستم کردم تو ستم مرا بخشیدی و حالا ای سیدی در آخرین لحضههای عمرم همه روسیاهیهایم را میخواهم به پیشگاه تو بیاورم، ولی شرمنده از اعمال و کردار خودم هستم. باز هم سخنم و بارم و وجودم این است که توای مولای من گفتی تو را میبخشم و در آخرت به تو عزت و سربلندی میبخشم. مولای مهربون و خوبم ای کسی که من در راه دوستی با تو، رفتارم را فراموش میکردم، ولی تو همیشه دوست خوب من بودی و هرگز مرا فراموش نمیکردی، مولای زیبایم تو با زیبایی خودت مرا مست کردی تا با زیبایی عشقت بسوزم.
مادر عزیزم: مادر جان تو برایم زحمت بسیار کشیدی و برایم رنج فراوان بردی، اگر زبان الکن من نتواند قدردان تمام زحمات شما باشد، ولی از تو تشکر میکنم که در کودکیام مرا به مجلس حسین (ع) میبردی و شیری به من میدادی که آمیخته با اشک چشمانت بود و این مسئله مرا امیدوار کرد که در لحظات آخر عمرم حسین (ع) عزیز سرغریبیام را به دامن بگیرد از تو میخواهم که در شهادت من صبر کنی و مطمئن باش من گریه برای حسین (ع) را بیشتر دوست دارم تا گریه برای خودم، اگر برای حسین گریه کنی.
پدر عزیزم: میدانم که همیشه تو سعی داشتی مرا عاشق حسین (ع) بزرگ کنی و این همیشه به یادم هست که مرا در همان اوان کودکی به مجالس حسین (ع) بردی و سعی داشتی که مرا یکی از عاشقان و نوکران حسینی بارآوری، امیدوارم که خون ناقابلی که در راه خدا میدهم جبران زحمات شما را کرده باشد و شما هم در قیامت پهلوی حسین (ع) سربلند باشی.