به گزارش پایگاه خبری ربیع، دیکتاتوری و دموکراسی در اداره کشورها، الزاما ارتباطی با نظام حکومتی آن کشور ندارد. در ارزیابی فاکتورهای دموکراسی، سوئد سلطنتی از دموکراسی کوبایی، ونزوئلا و سوریه، دموکراسیتر است.
در این میان کشورهایی همچون کره شمالی وجود دارند که رهبرش در انتخاباتی تک کاندیدایی تا پایان عمر رئیسجمهور!! میشود و میماند. در دهههای اخیر کشورهایی مثل مصر و لیبی هم بودهاند که هر چند به ظاهر تعیین سرنوشت سیاسی خود را به دست انتخابات سپرده بودهاند، اما با برداشتن سقف دورههای ریاست جمهوری و تجمع قدرت در دستان یک فرد و در عین حال سرکوب و حذف جریانهای مخالف در کنار کنترل انتخابات، سالهای سال چهرههایی مثل مبارک و قذافی را بر راس خود میدیدند و اکنون درگیر تحول شده یا ماندهاند. نظام حاکم بر این کشورها غالبا حاصل دوران جنگ سرد است. با این که ظاهرا جنگ سرد از دهه ۹۰ میلادی به این سو پایان یافته است، اما نمیتوان تلاش کشورها برای ایجاد توازن قوای جهانی و ایجاد تضمین بقا – چه سیاسی، چه نظامی و چه اقتصادی – پس از جنگ سرد را نادیده گرفت.
در دوران پس از جنگ سرد، روسیه رها شده از جماهیر شوروی، سعی کرد بر محور یک الگوی دموکراتیک خود را احیا کند. با این حال چهرههای شاخص حاضر در میدان سیاست همچنان پیوندهای غیرقابل انکاری با گذشته شوروی داشتند. این روند ادامه داشت تا فرمان کرملین به دست ولادیمیر پوتین افتاد. پوتین هرچند توانست با احیای اقتصادی و سیاسی روسیه، کار ناکرده اسلاف خود را تا حد زیادی پیش ببرد، اما به پشتوانه محبوبیت حاصل از این موضوع و البته قدرتطلبی خاصش، تصمیم گرفت از کرملین خارج نشود. حتی محدودیت سقف دو دوره ریاست جمهوری پیاپی هم نتوانست مانع او شود و پوتین با همکاری مدودف، مدلی را برای حفظ نظام سیاسی در دستان پوتین ابداع کردند که اکنون به نام خودشان یعنی «پوتین-مدودف» شناخته میشود.
ماجرای چین فرق میکند. چین بعد از مائو سعی کرد همچنان به سنت کمونیسم وفادار بماند. سیستم چرخش نخبگان و سانترال دموکراسی حاکم بر چین تلاش میکرد که در عین حفظ سیستم حزبی کمونیستی حاکم بر جمهوری خلق چین، فردمحوری و فردگرایی در نظام سیاسی را از بین ببرد. در این میان چین با توسعه گسترده اقتصادی، فرهنگی و حتی اجتماعی خود، گونه جدیدی از پیوند و در هم آمیختگی نظامهای سیاسی کلاسیک را نشان میداد که میشد آن را به عنوان مثال کاپیتالیسم سوسیالیستی کمونیستی نامید! حال حزب کمونیست چین در حالی نشست سه روزه خود را آغاز کرده که ممکن است در کنار ترمیم کابینه و تعیین مناصب مهمی از جمله نخستوزیری، برخی وزارتخانههای کلیدی و ریاست بانک مرکزی چین در فاصله ۵ ماه بعد از آغاز دوره دوم ریاست جمهوری شی جین پینگ، تصمیمی در آن گرفته شود که بازگشتی شگرف به دوران مائو تلقی شود. در صورت تصویب طرحی که در این دوره از نشست حزب کمونیست مطرح میشود، محدودیتهای دو دوره ۵ ساله ریاست جمهوری برای شی جین پینگ برداشته شده و او میتواند علاوه بر ریاست حزب و ارتش، به طور مادامالعمر در قدرت باقی مانده و تا زمان مرگ یا کنارهگیری بازنشسته نشود. عملکرد مثبت اقتصادی و سیاسی شی جین پینگ البته قابل توجه است. وی در عین حال توانسته با اجرای برنامههای ضد فساد، هم انتقادها از سیستم حاکم بر حزب کمونیست و نظام چین را کاهش دهد و هم در عین حال باعث شود که جریانی نزدیک به خود را در راس جریان تصمیمگیری و تصمیمسازی چین ببیند. در چنین شرایطی احتمال رای آوردن این طرح که در صورت تصویب از ماه آینده میلادی اجرایی خواهد شد، بالا به نظر میرسد.
تجمع هژمونی قدرت در یک فرد آن هم در کشوری همچون چین با جایگاهی که در حال حاضر در جهان دارد، معادلات سیاسی جهان را با تغییر قابل توجهی مواجه میکند. در شرایطی که همچنان این بازگشت به گذشته برای کشوری مثل چین عجیب به نظر میرسد و قابل بررسی خواهد بود، عواقب چنین تصمیمی هم برای چینیها و هم برای جامعه جهانی همچون هندوانه در بستهای است که احتمالا تحلیل آینده را دشوار میسازد. آیا باید منتظر یک کرهشمالی با قدرت چین باشیم یا این رویکرد فردمحورانه آستانه عبور از سانترال دموکراسی به سوی دموکراسی خواهد شد؟ این موضوعی است که میتواند معادلات جهان را عوض کند؛ آن قدر شدید و عظیم که شاید در آینده نقطه عطف سیاست بینالملل در آغاز قرن بیست و یکم لقب بگیرد.
سرمقاله ابتکار/ پکن و مائوی جدید
به گزارش پایگاه خبری ربیع، دیکتاتوری و دموکراسی در اداره کشورها، الزاما ارتباطی با نظام حکومتی آن کشور ندارد. در ارزیابی فاکتورهای دموکراسی، سوئد سلطنتی از دموکراسی کوبایی، ونزوئلا و سوریه، دموکراسیتر است. در این میان کشورهایی همچون کره شمالی وجود دارند که رهبرش در انتخاباتی تک کاندیدایی تا پایان عمر رئیسجمهور!! میشود و میماند. […]