به گزارش پایگاه خبری ربیع، بعد از ناآرامی‌های دی ماه و بحث و تحلیل‌هایی که درباره آن مسایل صورت گرفت و برخی از منتقدان دولت خواستند تا خواسته‌ها به سمت دولت، جهت بگیرد و ناکارآمدی مجموعه قوه اجرایی سطح بالا، پررنگ شود و دیگر قوا و نهادهای حکومتی و حاکمیتی در این پررنگی دیده نشوند، نوشتم که مشکل معترضان «عدالت» است نه اقتصاد و آنها در پی هویتی هستند که احساس می‌کنند به سبب بی‌عدالتی نادیده گرفته می‌شود و تا این مشکل حل نشود، خواسته‌ها و خواهانان را باید آتش زیر خاکستر دانست که به ناگاه با وزش نسیمی در عرصه جامعه ظاهر خواهد شد و البته هزینه‌های خود را خواهد داشت که باید در پی چاره موثر و اقناعی بود تا عمومیت پیدا نکند. در اینجا باید این نکته را به یاد داشت که کنش‌های سلبی، عوارض دیگری را موجب می‌شود که خود، آتش به انبار باروت است و هیچ تضمینی هم نیست که نباشد.
و اما «عدالت» مبنای مردم‌سالاری یا همان حکومت مردمی است که اگر نباشد، مردم سالاری در حد حرف باقی خواهد ماند. موضوع قابل توجه دیگر، کوشش بی‌ثمر در همسان سازی است؛ یعنی، جامعه‌ای را بسازیم که همه مانند هم بخورند، مثل هم بپوشند، افکار و عقاید و تحلیل و نگرش و تفکرشان همان باشد که ما هستیم و ما می‌خواهیم و خلاصه « هر که در این حلقه نیست، فارغ از این ماجراست.» در حالی که این، خارج از نظام خلقت است و با ابداع بدایع آفرینش، سازگار نیست وگرنه برای خداوند لایزال و آفریننده و دادار غیبدان کاری نداشت که با مشیت و قدرت «کن فیکون» خود، همه را یک ذهن و یک فکر و قد و قامت یکسان و همشکل بیافریند. اما چرا چنین نشد؟ برای اینکه آن تنوع موجب کمال بخشیدن به زیبایی‌ها و جاذبه‌ها خواهد شد، به سبب اینکه «تعرف الاشیاء باضدادها» مفهوم پیدا نمی‌کرد و مراتب و منزلت‌ها و برتری‌ها، مشخص نبود و بحث اراده و اختیار ذاتی آدمی زیر سوال می‌رفت. از همه مهمتر، آیه شریفه سوره مبارکه «حجرات» است که خداوند بزرگ انسان‌ها را از مرد و زن و قبیله آفرید تا یکدیگر را بشناسند و نیز توانمندی‌ها را گوناگون خلق کرد و هر آفریده‌ای را به درجه‌ای نشاند و به کاری واداشت.
شهید مطهری، شاهکار خلقت را در گوناگونی استعداد برمی‌شمرد. در هنگامی انقلاب هم چنین بود؛ همه سلایق و نحله‌ها و تفکرها با همه تیپها و شکل و شمایل‌ها، به مبارزه با رژیم پهلوی به میدان آمدند تا همتشان به نتیجه رسید. حال، آن تصاویر را دوباره ببینید و خاطره‌ها را به یاد آورید. واقعیت‌هایی که قابل انکار نیست. بنابراین اگر مردم بعد از چهل سال دوباره و چهل باره به میدان می‌آیند بدان سبب است – همان‌گونه که در مقالات پیشین نوشته شد – انقلاب را از خودشان می‌دانستند و می‌دانند. این یعنی، مردم سالاری حقیقی؛ همان جمله‌ای که رهبری گفتند: «مردم را در همه امور زندگی صاحب رأی و تدبیر و تصمیم قرار دادن.»
بنابراین، هیچ عقل سلیمی با تاثیر و حقوق بارز خود مخالفت نمی‌کند و به خیابان نمی‌آید و حرمت نمی‌شکند. اما اگر می‌آید، باید آسیب شناسی کرد که چه تفکری به مخالفت با تصریح رهبر معظم عمل می‌کند و به کنز قدرت و ثروت می‌پردازد و تمامیت خواه می‌شود و می‌خواهد که همه امور را به نفع خود مصادره کند و قصد همسان‌سازی خلایق برخلاف نظام آفرینش دارد. اینجاست که زمزمه‌های مخالفت شروع می‌شود و خطوط درهم می‌شکند و آن بنیان مرصوص، سستی می‌گیرد و هیچ عامل و نیرویی هم جلودارش نیست. این واقعیت در تاریخ به اثبات رسیده است. عدالت آن است که هرکس در جای خود باشد. عدالت آن است که هیچ نکته‌ای از آن اصول و موارد و حقوقی که مردم با پذیرش آن انقلاب کردند، مغفول نماند و هیچکس و گروهی از حدود قانونی خود، پافراتر نگذارد. مشی مولای متقیان باید در این امر، نصب‌العین همه مسئولان و متصدیان امور اجرایی و تصمیم‌گیری قرار گیرد. اگر گروهی کند آمدند، بشتابند تا به اصول انقلاب برسند و چنانچه عده‌ای غلو کردند و فقط خود را دیدند به این اصول برگردند و از هر نوع همسان‌سازی و آوردن مردم به کوچه اختصاصی خود بپرهیزند. این نکات، عین عدل و قسط است که اگر رعایت نشود، هیچ تضمینی جهت بقای آنچه در چهل سال پیش خواسته‌ایم، باقی نمی‌ماند. اگر رعایت نشود، صاحبان اصلی انقلاب، یعنی مردم در رأس امور، یعنی آن ملتی که میزان رأی آنهاست، اعتماد خودشان را از حکومت و حاکمیت از دست خواهند داد. در چنین صورتی اوضاع آن چنان که اولیای امور می‌خواهند پیش نخواهد رفت و آن انتظاری که در تنگناها و در نام و ننگ پیش می‌آید، برآورده نمی‌شود. این حکایت تاریخ است غفلت نکنیم و باور کنیم البته به دل نه به زبان که بقای انقلاب به صاحب رأی بودن مردم است.