به گزارش پایگاه خبری ربیع،در شمارههای قبل به نقش فضای مجازی و رسانههای اجتماعی در شکل گیری و جهت دهی به افکار عمومی اشاره و عنوان شد که در دنیای کنونی، افراد نقش تعیین کنندهای در جریان سازی اجتماعی ایفا مینمایند به طوریکه با تهیه یا تولید یک عکس، متن، فیلم و صوت از یک واقعه، میتوانند افکار جامعه را بر روی یک موضوع خاص متمرکز کرده و آن را به نقطه کانونی مباحث اجتماعی بدل نمایند.
در این زمینه مثالی از تحولات کشور تونس و خودسوزی یک جوان آورده شد و توضیح دادیم که چگونه این واقعه دلخراش، دگرگونی حداقل چهار حکومت در منطقه را رغم زد.
کمی پس از مطرح شدن این موضوع در شماره ۶۳۱ این روزنامه مورخ ۰۳/۱۱/۹۶، وقوع یک رخداد بر مطلب عنوان شده صحّه گذاشت و به عنوان مثال زنده حال حاضر در این زمینه ثبت شد.
به گزارش خبرنگار حوزه اخبار داغ گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان؛ ظهر روز سه شنبه مورخ ۱۰/۱۰/۹۶ فرماندار، بخشدار، شهرداران و همچنین اعضای شوراهای اسلامی شهرهای گلپایگان، گوگد و گلشهر از کارخانه بازیافت گلپایگان و خوانسار بازدید کردند. «در جریان این بازدید، حسین فراست، فرماندار گلپایگان با یک خبرنگار رفتار عجیب و خشنی نشان داد».
در این فیلم مشاهده میشود که فرماندار گلپایگان با فریاد به خبرنگار میگوید: «از من عکس بگیری آن قدر میزنمت و از اینجا می ندازمت بیرون»(باشگاه خبرنگاران جوان، ۱۰/۱۱/۹۶، کد خبر: ۶۴۲۰۱۵۵).
تأثیر این خبر کوتاه به همراه فیلم آن که البته با متنی مشابه در سایر رسانهها نیز منتشر و پای آن به اخبار شبانگاهی صدا و سیما هم رسید، موجی از افکار عمومی را علیه فرماندار و در دفاع از خبرنگار مذکور سازماندهی کرد.
کمتر از یک روز پس از ماجرا، دکتر محسن مهرعلیزاده استاندار اصفهان با انتشار توئیتی در فضای مجازی و صدور بیانیه، از رفتار و نحوه برخورد آقای فرماندار عذرخواهی کرد و گفت: «وظیفه خود می دانم به خاطر برخورد صورت گرفته از سوی فرماندار گلپایگان با یک خبرنگار پوزش بطلیم. فرماندار را احضار کردم تا موضوع بررسی و اقدام لازم صورت گیرد»(خبرگزاری مهر، ۱۱/۱۱/۹۶، شناسه خبر: ۴۲۱۵۱۲۳).
به گزارش ایرنا، روابط عمومی استانداری اصفهان روز چهارشنبه (۱۱/۱۱/۹۶) به نقل از محسن مهرعلیزاده گفته بود: «ضمن نکوهش این رفتار ناشایست وظیفه خودم می دانم از برخوردی که فرماندار با این خبرنگار کرده است پوزش بطلبم».
وی اضافه کرد: «همه مدیران دستگاههای اجرایی استان و فرمانداران میخواهم در پاسخگویی به ارباب رجوع به ویژه اصحاب محترم رسانه که به دلیل اهمیت وظیفه و جایگاهشان از احترام ویژهای برخوردار هستند، بایستی ادب و اخلاق را رعایت نموده و تکریم مردم را بر هر امری مقدم بدانند».
در همین ارتباط غلامرضا قائدیها، مدیرکل روابط عمومی استانداری اصفهان نیز گفت: «استاندار اصفهان پس از شنیدن این خبر دستور احضار این فرماندار و بررسی موضوع را صادر کرد».
پایگاه اطلاع رسانی وزارت کشور نیز به نقل از بهرام سرمست، مدیرکل سیاسی وزارت کشور اعلام کرد: «بنده این موضوع را با استاندار اصفهان مطرح کردم تا جزئیات این اتفاق را مورد بررسی قرار دهد و متناسب با آنچه رخ داده تصمیم گیری شود. این برخورد فرماندار با یک خبرنگار به هیچ وجه قابل قبول نیست»(خبرگزاری ایرنا، ۱۱/۱۱/۹۶، کد خبر: کد خبر: ۸۲۸۱۴۴۳۶).
آنچه در این میان به وضوح قابل مشاهده بوده این است که از زمان انتشار خبر باشگاه خبرنگاران جوان در ساعت ۲۱:۲۸ روز ۱۰ بهمن ماه ۹۶ تا ساعت ۸:۰۸ روز بعد، در کمتر از ۱۲ ساعت پیام مجازی عذرخواهی استاندار اصفهان اعلام و کمتر از یکساعت بعد، بیانیه رسمی این عذرخواهی منتشر شد.
پس از آن در ساعت ۱۴:۲۹ همان روز، خبر برکناری فرماندار گلپایگان منتشر و سرپرست این فرمانداری نیز از سوی استاندار اصفهان تعیین شد.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، مرکز اصفهان؛ استاندار اصفهان در گفتگوی اختصاصی با این خبرگزاری گفت: «حسین فراست از سمت فرمانداری این شهر برکنار شد. برخورد صورت گرفته درشان خبرنگار، اصحاب رسانه و مردم نبود».
وی با بیان این که رفتار فرماندار گلپایگان زیبنده نماینده دولت نبوده است، افزود: «با بررسی که صورت گرفت به این نتیجه رسیدیم فرماندار برکنار و سرپرست جدید تعیین کنیم» (کد خبر: ۲۰۱۹۲۵۴).
مهرعلیزاده در این گفتگوی اختصاصی از مکلف بودن به صیانت از حقوق شهروندی یاد کرده و هنر مردان بزرگ را کنترل خود در شرایط خاص دانسته بود که نقض این مسئله غیرقابل قبول است.
اگرچه پس از این، هم خبرنگار و هم فرماندار به بیان توضیحاتی جهت روشن شدن ابعاد بیشتر واقعه پرداختند و هر کدام توضیحات و توجیهات خود را پیرامون آن بیان داشتند اما با جمع بندی مباحث و نظرات مطرح شده از سوی مردم، مسئولین و کاربران فضای مجازی در چند روز گذشته، افکار عمومی به چند دسته پیرامون این موضوع منشعب شده است:
۱- عدهای بر این باورند که رفتار خبرنگار نادرست بوده و بایستی با اجازه فرماندار و حداقل با رضایت او نسبت به تهیه فیلم و عکس از این بازدید، اقدام میشده است و البته در عین حال رفتار فرماندار را نیز قابل توجیه ندانستهاند و ضمن نکوهش آن، تصمیم استاندار را عجولانه عنوان کردهاند. این افراد با اشاره به پیش زمینههای قبلی اختلاف نظرهای فرماندار و خبرنگار و مسائل پنهان اما موثری که در آن فیلم به هیچ وجه قابل مشاهده نبوده است، معتقدند که بایستی در یک جلسه مشترک مراتب بررسی و سپس تصمیم گیری میشد. این گروه، اقدام خبرنگارا را همراه با شیطنت – و حتی با برنامه ریزی قبلی- دانستهاند که میبایست در تصمیم گیری استاندار لحاظ میشد.
۲- شمار دیگری بر این باورند که رفتار خبرنگار نادرست بوده و بر همین اساس برخورد فرماندار در آن شرایط را قابل توجیه دانستهاند چرا که تصویر برداری هر شخصی از دیگری بایستی با رضایت او همراه باشد و در غیر اینصورت قابل توجیه نیست، اما مانند دسته قبلی این تصمیم استاندار را کمی با عجله عنوان کرده و معتقدند که میشده است با یک جلسه مشترک و حتی عذر خواهی فرماندار از جامعه رسانهای، مردم و افکار عمومی؛ موضوع را به خوبی پایان داد.
۳- گروهی دیگر معتقدند که اگرچه رفتار خبرنگار صحیح و حرفهای نبوده است، اما رفتار فرماندار نیز به عنوان یک مسئول تراز اول در شهرستان قابل پذیرش نیست و بر همین اساس از تصمیم استاندار دفاع نموده و آن را کاملاً صحیح دانستهاند.
این دسته معتقدند که یک مدیر یا مسئول در نظام مقدس جمهوری اسلامی بایستی همیشه با خضوع و تواضع با مردم برخورد نماید و در ناملایمات اجتماعی سعه صدر به خرج داده و به نوعی مدیریت بحران کند تا به عنوان جاذبه برای سایر کارکنان و مردم، معرفی گردد.
۴- عده دیگری از مردم نیز در واکنش به این واقعه، رفتار خبرنگار را به خاطر مسئولیت و رسالت اطلاع رسانی، تولید خبر و تنویر افکار عمومی کاملاً حرفهای دانستهاند چرا که خبرنگاران همواره در تمامی صحنهها و عرصههای تاثیرگذار اجتماعی حضور داشته و بار انتقال اطلاعات هر واقعهای به عموم مردم را بر دوش کشیدهاند.
این دسته از افکار عمومی ضمن ابراز ناراحتی از برخورد صورت گرفته با خبرنگار، واکنش فرماندار را غیر قابل قبول دانسته و تصمیم استاندار را تصمیمی منطقی و معقول – و حتی انقلابی- بیان کردهاند که در راستای صیانت از حقوق شهروندی و خبرنگاران انجام شده و میتواند فصل جدیدی در تعاملات مسئولین و مردم باز نموده و مدیران کشور را ملزم به پاسخگویی در برابر مردم و خبرنگاران نماید.
از دیدگاه این گروه از افکار عمومی، این تصمیم بایستی مدتها قبل و در برخوردهای مدیران پیشین کشوری با خبرنگاران که در پارهای موارد به بی احترامی به اصحاب رسانه نیز منجره شده، انجام میشد تا هم رسانهها و هم مردم از مصونیت بیشتری برخوردار شده باشند.
البته در همین گروه از افکار عمومی نیز هستند افرادی که معتقدند در این مورد خاص، تصمیم استاندار اصفهان کمی سخت گیرانه و به دور از اغماض بوده و میشد با یک عذر خواهی رسمی فرماندار و دلجویی از خبرنگار، موضوع را فیصله داد.
۵- در این راستا دو نظر دیگر نیز وجود دارد؛ اینکه صرف نظر از تصمیم استاندار محترم، هم آقای خبرنگار در راستای مسئولیت خود کار صحیحی انجام داده و هم شخص فرماندار در راستای حقوق شهروندی و اداری خود واکنش مناسبی انجام داده است و نقطه تعارض در این زمینه فقدان چهارچوب کاملاً شفاف و مشخص برای تعیین حد و مرز فعالیت حرفهای اصحاب رسانه در کنار حقوق اجتماعی یک مسئول است که بایستی پیش از این توسط نهادها و سازمانهای متولی تعیین و اعلام میشده تا در این نقطه از تاریخ به تعارض و کشمکش تبدیل نشود و حداقل یک دستورالعمل، آیین نامه یا قانونی برای تعیین فرد خاطی وجود داشته باشد.
با جمع بندی نظرات مطرح شده و عبور از تصمیم سریع استاندار اصفهان، به دو نظر کلی دست مییابیم که افکار عمومی حول محور آن شکل گرفته است:
۱- عمل درست و قابل توجیه خبرنگار و واکنش غلط و خارج از عرف فرماندار
۲- عمل مغرضانه و اشتباه خبرنگار و عکس العمل صحیح و قابل توجیه فرماندار
البته با نگاهی به پیشینه برخورد و توهین با خبرنگاران –حداقل در چند سال گذشته- به مواردی بر میخوریم که جای تأمل دارد. از برخورد ناشایست وزیر و نمایندگان مجلس گرفته تا بازیگران مختلف، از ضرب و شتم خبرنگاران در صحن مجلس شورای اسلامی و شورای اسلامی شهر و مجامع عمومی، تا صدور حکم شلاق و حبس برای ایشان و… که اغلب در مقابل سؤالات، مطالبات یا گزارشها و محتوای منتشر شده توسط خبرنگاران انجام شده است.
شاید مهمترین این وقایع را بتوان به برخورد عباس آخوندی، وزیر راه و شهرسازی نسبت داد که در حاشیه نشست هیئت دولت در پاسخ به سؤال خبرنگار باشگاه خبرنگاران جوان مبنی بر اینکه: گفته شده ایرباس سوم که به ایران آمده است مرجوعی کشور کلمبیا است، آیا این موضوع صحت دارد و شرایط آن اکنون چگونه است؟ که وزیر راه و شهرسازی در پاسخ به آن گفته بود: «مرجوعی یعنی چی، این حرفهای عجیبی است». در ادامه اما وزیر راه پس از قطع دوربین نسبت به این سؤال خبرنگار واکنش دیگری نشان داده و با حالتی نسبتاً پرخاشگرانه ادامه داده بود: «خبرنگار باید یک جُو عقل داشته باشد!». آخوندی بعد از این سخنان میکروفن خبرنگار را گرفته و قصد پرت کردن آن را داشت و با لحن فریادگونه گفته بود: «شما حرفهای نیستید و از خبرنگاری سر در نمیارید برید بابا!»
البته نکته قابل توجه در آن واقعه این بود که خبرنگار مخاطب، هیچ واکنشی نسبت به این موضوع نداشت و تنها به لبخندی بسنده کرده بود. (باشگاه خبرنگاران جوان، ۱۶/۰۱/۹۶، کد خبر: ۶۰۳۵۹۸۶).
اینها معدودی از برخوردهای ناشایست صورت گرفته با اصحاب رسانه بوده که به چشم آمده، و شاید علت آن قرار گرفتن بیشتر این همکاران عزیز در پایتخت بوده است، در حالی که در شهرستانها نیز بسیاری از خبرنگاران بارها در دعوتها، نشستها، جلسات و مراسم مورد بی مهری، غضب و حتی توهین قرار گرفته و صدایشان به جایی نرسیده بود و احتمالاً بتوان واقعه خبرنگار گلپایگانی و برکناری فرماندار طرف مقابل را اولین بُرد خبرنگاران شهرستانها در مقابل مقامات دولتی، سیاسی و حتی شخصیتهای مشهور اجتماعی دانست. ضمن آنکه به هیچ وجه نباید قدرت رسانههای اجتماعی مجازی که در شمارههای قبل این روزنامه از جهات مختلف مورد تبیین قرار گرفت را در برجسته شدن این موارد نادیده بگیریم.
در اینجا یادآور میشود بر اساس گزارش برخی کشورهای اروپایی، به طور مثال شهروندان در انتقاد به یک مدیر یا مسئول تراز اول کشورشان به سمت وی یا خودروی شخصیاش گوجه، تخم مرغ و حتی رنگ پرتاب کردهاند و در مقابل آن مسئول واکنش تندی از خود نشان نداده است و در سوی دیگر نیز بدون کسب اجازه و رضایت، تهیه تصویر و فیلم از شهروندان آن کشورها ممنوع است.
نگارنده در این مبحث به هیچ عنوان قصد دفاع یا حمله به هیچ یک از طرفین در هیچ یک از این وقایع را نداشته و صرفاً به دنبال کشف علل و عوامل چیستی، چگونگی و ماهیت این رویدادها بر آمده است.
اگر در یک طرف قضیه و در کنار همکار خبرنگارامان در گلپایگان قرار بگیریم، باید پاسخ به چند سؤال حداقل برای خودمان روشن باشد. اینکه:
۱-آیا گرفتن تصویر از آن صحنه ضرورت حرفهای و خبری بوده است؟
۲-آیا تصویر برداری و عمل انجام شده صرفاً بر اساس رسالت حرفهای خبرنگاری مبنی بر اطلاع رسانی صحیح، دقیق و شفاف و تنویر افکار عمومی بوده است؟
۳-آیا هیچ غرض یا زمینه قبلی در انجام این اقدام وجود نداشته و خبرنگار حاضر صرفاً به ایفای نقش و وظیفه حرفهای و حقیقی خود پرداخته است؟
۴-آیا اساساً تهیه گزارش از چنین برنامه و مراسمی به همراه تهیه فیلم و عکس مستند نیاز به کسب اجازه قبلی از مدیریت ارشد مجموعه ندارد؟
۵-آیا تهیه عکس و فیلم با تلفن همراه، اقدامی حرفهای محسوب شده، و ضرورت وجود عکاس یا تصویربردار خبری در ماجراهای مشابه احساس نمیشود؟
۶-آیا پس از ابراز ناراحتی فرد یا مسئول حاضر در کادر دوربین؛ اخلاق حرفهای توقف عمل، توافقی ضمنی و کسب اجازه او برای ادامه کار را ایجاب نمینماید؟
۷-آیا پیش از انتشار این فیلم در فضای مجازی و رسانهها، امکان اعلام اعتراض و رسیدگی از طریق مجاری قانونی، مسئولین بالادستی و تشکلهای صنفی و مطبوعاتی و… وجود نداشته است؟
۸-آیا یک خبرنگار میتواند آنچه به امانت نزد او نهاده شده (قلم) را در دفاع از شخص خود -حتی در موارد این چنینی و نه صرفاً دفاع از حقوق مردم- مورد استفاده قرار دهد؟
۹-آیا یک عضو خانواده بزرگ رسانه به عنوان رهبران افکار عمومی ملزم به رعایت اخلاق حرفهای و شئونات اجتماعی در جامعه به شکلی سخت گیرانه تر از عموم مردم نیست؟
۱۰-آیا منشور یا چارچوب کاملاً مشخص و شفافی در تهیه خبر، عکس، گزارش و… وجود دارد که به صورت قانونی به طرفین ابلاغ شده و هر دو از مفاد آن به خوبی آگاه باشند تا فصل الخطاب رفع تعارضات و اختلافات قرار گیرد؟
اما در سوی دیگر، آقای فرماندار یا هر مسئول دیگری نیز باید پاسخ چند سؤال را بیان کند. اینکه:
۱-آیا وظیفه ذاتی خبرنگاران اطلاع رسانی و روشنگری ناگفتهها، ناشنیدهها و نادیدهها به مردم نیست؟
۲-آیا خبرنگاران در طول تاریخ دوشادوش مدیران و مسئولان برای بیان دستاوردهای ایشان حضور نداشته و گام برنداشتهاند؟
۳-آیا اساساً بسیاری از افراد موفق، معرف و سرشناس فعلی در عرصههای مدیریتی، سیاسی و اجتماعی بدون تلاش و فعالیت رسانهها و در رأس آن خبرنگاران، توان کسب چنین جایگاهی را به آسانی داشتهاند؟
۴-آیا در نظام اسلامی که زیربنای آن را رسیدگی به درد دردمندان، محرومان و مستضعفان تشکیل داده است، مدیران و مسئولان نباید پاسخگوی رفتار و عملکرد خود در مقابل مردم و رسانهها باشند؟
۵-آیا حتی در صورت رفتار خلاف عرف یا اخلاق یک شهروند یا خبرنگار، یک مسئول اجازه پرخاشگری، واکنش تند و ناشایست و یا توهین را دارد؟
۶-آیا فی نفسه یک مدیر در مقابل رفتارهای این چنینی مردم و اصحاب رسانه باید شخصاً واکنش نشان بدهد؟
۷-آیا به نقش روابط عمومی در سازمانها به طور جدی و حقیقی پرداخته شده و از اختیارات، امکانات، آموزش و جایگاه ویژه خود برخور دارند تا چنین مواردی را مدیریت نمایند؟
۸-آیا هر فردی که به نوعی در نقد یا مخالف با عملکرد مدیران سخن میگوید، الزاماً در حال دشمنی و تخریب است؟
۹-آیا با تکیه به این جمله که «منتقدان بزرگترین دوستان تو هستند، زیرا آنها چیزهایی در تو میبینند که دوستانت از دیدن آن عاجزند» نمیتوان از نقد مخالفان و تعامل با ایشان در جهت بهبود امور استفاده و اوضاع اجتماعی مردم را به بهترین شکل سامان بخشید.
۱۰-آیا مدیران در ابتدای امر، دورههای خاص و ویژهای برای مواجهه با این شرایط دیده و آموزشهای لازم را گذراندهاند؟
به این سؤالات میتوان سؤالات دیگری نیز اضافه کرد که هر کدام در نوع خود میتواند حامل ساعتها و صفحهها پاسخ باشد.
اما نگارنده در پایان مؤکداً به این نکته اشاره میکند که مسئولین نباید هرگز تأثیر رسانههای اجتماعی و به ویژه فضای مجازی کنونی را در انتشار اخبار و رویدادها دست کم گرفته یا آن را نادیده بگیرند، چرا که در غیر اینصورت با چنین شرایطی مواجه شده و حتی اگر در حقیقت امر حق با ایشان باشد، اما افکار عمومی واکنش تند و پرخاشگرانه ایشان را بر نخواهد تابید.
همانطور که در شمارههای پیشین بیان شد، در دنیای امروز دیگر جریان یک طرفه اطلاعات از مدیران بالادستی به مردم در پایین هرم سازمان اجتماعی پایان یافته و هر فردی میتواند تولید کننده و آغازگر یک جریان اجتماعی در هر سطحی از جامعه باشد و افکار عمومی را حول آن شکل دهد.
همچنین باید یاد آور شد که خبرنگار گلپایگانی نه به عنوان یک شخص حقیقی بلکه به عنوان یک شخصیت حقوقی، نماینده جامعهای وسیع و خانوادهای بزرگ شامل: خبرنگار، روزنامه نگار، نویسنده، گزارشگر، تصویربردار، عکاس، کارتونی است و… بود که رسالت خطیر آن مطالبه گری حقوق حقه مردم و روشنگری افکار عمومی -صرف نظر از حذب، جناح و سلیقه سیاسی- میباشد.
این قشر پرتلاش و خستگی ناپذیر-که خود نیز افتخار حضور در جمع ایشان را دارم- همواره در طریق پر فراز و نشیب زندگی به حقوق اندک مادی و معنوی خود قناعت کرده، رنج آفتاب و باران و برف و بوران را برای تهیه خبر متحمل شده، در مواقع بحران، حوادث غیر مترقبه و حتی جنگها و به ویژه دوران دفاع مقدس دوشادوش مدیران، فرماندهان و نیروهای خط مقدم ایستاده و به ثبت وقایع پرداخته و رنج بیماری و بی مهری، فشار و سانسور، ترس و اضطراب و تهدید و ارعاب را برای انتشار یک گزارش واقعی به جان خریده است و در مقابل آن فرماندار گلپایگان، نماینده دولت و مسئولینی بود که در طول سالیان دراز به مرور جایگاه پاسخگویی خویش را فراموش کرده و با استفاده از ابزاری از رسانهها و خبرنگاران در انتشار گزارشهای خوش رنگ و لعاب و رپورتاژهای پرتمطراق، ضعفهای خود را پوشانده و به مرور فراموش کردهاند که اگر روشنگری حقیقی در انتشار عملکرد ایشان اتفاق میافتاد و اطلاعات کامل و جامعی در اختیار رسانهها و افکار عمومی قرار میگرفت، شاید در همان سالهای نخستین باید با مدیرت در نظام اسلامی خداحافظی میکردند.
در یک کلام میتوانم بگویم آن مسئول محترم در واقعه گلپایگان از موضعی آسیب دید که مدتها نقطه قوت مدیران دولتی و شرکتهای بزرگ خصوصی در بروز عملکرد مثبت و کم رنگ کردن نقاط ضعفشان بود.
تیغ دولبه رسانه در رهبری افکار عمومی که این بار از طرف دیگرش بُرید!