به گزارش پایگاه خبری ربیع،زندگی شهرنشینی فاصله ما را هر روز با طبیعت بیشتر میکند. پاساژها، رستورانها، مغزهها و … جای کوه و دشت و جنگل را گرفتهاند. حداکثر طبیعت گردی بسیاری از خانوادههای ایرانی رفتن به پارکهای محلهای و بازی با وسایل ورزشی این پارکهاست. هر چند آمار دقیقی در این باره وجود ندارد ولی تعداد کودکانی که به عمرشان جنگل و کوه و دشت را ندیدهاند هر روز در حال افزایش است. متاسفانه ما در حال تربیت نسلی هستیم که به شدت با طبیعت بیگانه است نسلی که تصورش از فضای خارج از خانه به خیابان و بازار و پاساژهای رنگ و وارنگ محدود میشود. شاید برای خیلی خانواده این موضوع در کنار مشکلات ریز و درشت اقتصادی موضوعی کم اهمیت جلوه کند اما اگر تنها کمی این موضوع را در ابعاد کلان بررسی کنیم متوجه خواهیم شد که این دور بودن از طبیعت در آینده چه لطمات جبران ناپذیری را به کشور وارد میکند.
خلاقیت
واقعیت این است که خلاقیت انسان حاصل زندگی در طبیعت است. انسان برای اختراع بسیاری از نیازهایش از طبیعت الهام گرفته است. قوانین فیزیک و سیمی حاصل کند و کاو انسانهای خلاق در طبیعت بوده است. نقش طبیعت در زندگی انسان به قدر پررنگ است که به هیچ عنوان زندگی انسان را نمیتوان بدون طبیعت تصور کرد. به گفته دانشمندان کودکان برای تفکر خلاق به محیطی نیاز دارند که خودشان بتوانند آزادانه عمل کنند. برای چند ساعت هم که شده بهدورازفضای جدی و رسمی مدرسه، بازی کنند. طبیعت باعث میشود تا بچهها در معرض محرکهای مختلف قرار بگیرند. درنتیجه مغز هم باید اطلاعات بیشتری را پردازش کند و این همان اتفاقی ست که کمک میکند حافظه و تمرکزبچهها تقویت شود. جایی میخواندم «وقتی بچهها را بزرگ میکنید، در واقع بچههای آنها را هم بزرگ میکنید. الگوها همیشه ثابت باقی میمانند». تصور کنید این گزاره، واقعیت داشته باشد و نسلهای بعدی هم نسبت به طبیعت، چندان رغبتی نداشته باشند. آنوقت ما میمانیم و آسمانخراشهایی که بلد نیستند اکسیژن تولید کنند.
طبعیت گردی به جای پاساژ گردی
متاسفانه ما در حال حاضر در حال تربیت نسلی هستیم که هیچ رغبت و علاقهای به طبیعت ندارد و یا اساساً طبیعت را نمیشناسد. هر چند نقدهای بسیاری به سیستم آموزش و پرورش کشور و همچنین مدیران شهری وارد است اما این دلیل نمیشود که خود ما دست از تلاش برداریم و کودکانمان را به دست سیستم غلط و ناکارآمد بسپاریم. بسیاری از پدران و مادران کنونی نداشتن وقت را بهانهای برای غفلت از تفریح سالم فرزندانشان عنوان میکنند اما این بهانه تا چه اندازه قابل قبول است. اساساً هدف از فرزند آوری چیست؟ چگونه کسی که وقتی برای پرورش فرزندش ندارد میتواند داشتن فرزند را توجیه کند؟ در اکثر شهرها رفتن به دل طبیعت بیش از چند ساعت وقت افراد را نمیگیرد. هر چند این طبیعت نیمه جان به دلیل همین رفتارهای ما اکنون در بحران است اما میتوان به طبیعت رفت و قدمی هر چند کوچک برای حفظ و نگهداری از آن برداشت. در حاشیه بسیاری از شهرها میتوان یک نهال کاشت و هفتهای یک یا نهایت دوبار به این نهال رسیدگی کرد. تصور کنید تنها نیمی از جمعیت شهرها اقدام به چنین کاری کنند. آیا ده سال دیگر بازهم مشکل آلودگی هوا و ریزگردها و … تا این حد زندگی ما و آیندگانمان را فلج خواهد کرد؟ پاسخ روشن است. اگر ما مردم ایران بخواهیم و اراده کنیم در کمتر از ۱۰ سال با همت خودمان و بدون کمک دولتمردان و مسئولان میتوانیم حیات کشورمان را به حد چشمگیری بهبود ببخشیم. کاشتن یک نهال در سال و رسیدگی هفتگی به آن، نه کاری غیر ممکن است و نه هزینهای کمرشکن دارد. این کار از عهده تمامی افراد جامعه به فارغ از فقیر یا ثروتمند بودن به راحتی بر میآید. حلقه مفقوده این ماجرا تنها اراده و خواست خود ما مردم است کافیست پاساژ گردی را به طبیعت گردی تبدیل کنیم تا خودمان از نتایج اعجاب آورش در آیندهای نه چندان دور بهره مند شویم.