به گزارش پایگاه خبری ربیع، از دیدگاه صوفیه انسان مجموعهای از دو عالم روحانی و جسمانی است؛ اما آنچه مهمتر مینماید روح و جان اوست که همواره باقی میماند و در روز ازل هم بعد روحانی وجود انسان بود که مردانه و عاشقانه پذیرای امانت عشـق الهـــی شد. مولانا ارزشمندی جان انسان را با مثالی ساده بیان میکند و میفرماید وقتی در کیسهای طلا و زر باشد مسلماً این طلاست که موجب توجه و مواظبت نسبت به آن میشود وگرنه اگر طلایی در کار نباشد، کیسه هم ارزشی ندارد. پس جسمی هم که از روح ربّانی و علوم حقیقی خالی باشد بیارزش و بیفایده است: «قیمت همیان و، کیسه از زر است/بی زر، همیان و کیسه ابتـر است» سپس اشاره میکند همانطور که ارزش جسم آدمی به روح وابسته است؛ روح هم به پرتوهای تجلی خداوند یا جانــان نیازمند است: «همچنانکه قدر تن از جان بود/ قدر جان از پرتو جانان بود» از این رو با آوردن تمثیلی نشان میدهد کافران به این دلیل از سوی خدا مرده یا میّت خطاب شدهاند چرا که روحشان از پرتوهای نور پروردگار محروم است. مولانا به آیه ۸۰ سوره نمل اشاره میکند: «ای پیامبر تو نمیتوانی کلام حق را به گوش مردگان برسانی و نیز نمیتوانی ناشنوایان را وقتی رو برمی-گردانند، صدا کنی» مولانا هم کافران را مرده خطاب میکند: «گر بُدی جان، زنده بی پرتو کنون/هیچ گفتی کافــران را میّتون؟»!
عاطفه بازفتی