مظفر حاجیان

به گزارش پایگاه خبری ربیع، در اندیشه شیعی، امامت از جایگاه بس والایی برخوردار است. امام به عنوان انسان کامل، در مقام خلیفت اللهی قرار می گیرد. قرآن برای خلیفه خداوند در زمین به عنوان جانشینی که محل استقرارش زمین است، کار ویژه و نقش خاصی را بیان کرده است. از آن جایی که همه موجودات هستی به انسان (آدم علیه السلام) به عنوان موجود کامل و برتر که حامل همه اسمای الهی است، سجده کرده و او را به عنوان معلم برگزیده اند تا در نقش ربوبیت طولی، آنان را به کمال لایق ایشان برساند، خلیفه خداوند، می بایست همگان را تعلیم و آموزش و پرورش دهد تا هر موجودی به کمال دست یابد.

 آن چه بر پایه آموزه های قرآنی و روایی معتبر، مسلم است اینکه همه موجودات جهان به انسان کاملی نیازمند هستند که به عنوان جانشین می بایست به صورت جعل تکوینی و تعلیم و پرورش ربوبی طولی، آنان را به کمال برساند. این، کار ویژه و نقش انسان کامل در هستی است. البته قرآن تأکید دارد که این نقش را انسان کامل در زمین به عنوان محل استقرار و پایگاه به انجام می رساند و زمین قرارگاه و پایگاهی است که این توان را به خلیفه می بخشد تا همگان از وی برخوردار گردند.

در گزارش قرآن آمده است که انسان کامل (آدم) به طور مستقیم و به صورت جعل تکوینی به دانش هایی دست یافت که از آن به اسما تعبیر شده است. از گفت وگو میان فرشتگان و خداوند در ملا اعلی و مجادله ای که صورت می گیرد، این معنا به دست می آید که این علوم به صورت نعمت و هبه ای الهی بود که در انسان سرشته و نهادینه شده است. تعبیر «انی جاعل» به معنای جعل و قرارداد اعتباری نیست، بلکه امری تکوینی است، هم چنان که تعلیم الهی درباره آدم به معنای تعلیم و آموزش مفاهیم نیست، بلکه می توان از آن به تعلیم ایجادی ویا علم حضوری و شهودی وجودی تعبیر کرد. تعبیر تعلیم اسما به معنای تحقق هر یک از آن نام ها در انسان است. اگر فرض را بر این قرار دهیم که هر نامی، یک استعداد و توانایی ذاتی در انسان است و برای خداوند صد نام و یا هزار نام دانسته باشیم، به غیرا ز اسما و نام های مستأثر او که خاص وی می باشد و کسی را نرسد تا به آن نام ها و توانایی ها دست یازد، در این صورت انسان برخوردار از صدنام و یا هزار نام الهی است که به صورت تحقق عینی در وجود او نهادینه و سرشته شده است. از این رو، فرشتگان مقام علین و دیگر فرشتگان ملک و ملکوت و ناسوت و دیگر موجوداتی که تالی تلو انسان هستند و ما آنان را به نام دیو و یا جن می شناسیم، در مقامی پائین تر قرار گرفته اند و به جهت فقدان آسم و یا اسمایی نمی توانند نقش خلیفه و جانشینی را ایفا کنند؛ زیرا خلیفه می بایست در اموری که برای خلافت و جانشینی برگزیده شده است از همان توانایی برخوردار باشد که او جانشین وی شده است. اگر از اسمای الهی خلاقیت و احیا و اماته را برشماریم، خلیفه کسی است که می بایست، از توان خلاقیت و آفرینش و زنده کردن و میراندن در طول قدرت الهی برخوردار باشد. بنابراین انسان کامل از چنین توان و مقامی برخوردار می باشد و فرشتگان در ملااعلی به این اقرار می کنند. آنها پس از آن که به خداوند می گویند که آنان موجودات تسبیح گو و تقدیس گری هستند، خداوند از ایشان می پرسد که آیا از غیر این آمور و توانایی به چیز دیگری قادر و توانا و دانا هستند؟ آنان می پذیرند که چون در مقام معلوم (سوره صافات آیه ۱۶۴) خود قرار دارند، نمی توانند از آمور و دانشی ورای آن چه تعلیم دیده اند، برخوردار باشند. آنان به جهت وجود عقلانی خود، تن‌ها به نام هایی دست می یابند که جزو تنزیهات است و در مقام تشبیه ذات قرار نمی گیرند و نمی توانند خداوند را به شنوا و بینا و مانند آن تشبیه کنند

بلکه تن‌ها می توانند بگویند که او ناشنوا و نابینا نیست که مقام تقدیس و تسبیح است. این مقام معلوم به گونه‌ای است که آنان ناتوان از این هستند که حتی به صورت تعلیم مستقیم از خداوند از آن برخوردار گردند. از این رو در مقام انباء و اخبار از آن قرار می گیرند و خداوند به آدم به عنوان نمونه انسان کامل در هنگامه آفرینش امر می کند که به ایشان تن‌ها برخی از توانایی خود را آشکار سازد و این گونه است که آدم تن‌ها به آگاه سازی توانایی خود می پردازد و آن را به فرشتگان می شناساند.

فرشتگان پس از دریافت توانایی آدم و شناخت اجمالی از آدم، به آن حضرت به عنوان خلیفه اللهی ایمان می آورند و ولایت او را باور کرده و به اطاعت از او سجده می کنند. اما ابلیس که خود را جنس برتر یافته، سرباز می زند. ابلیس این مسئله را می داند، ولی نمی خواهد بپذیرد که آدم که از پست ترین عناصر موجود در هستی ساخته شده، از توانایی خاصی برخوردار است. عنصر گل و خاک، عنصری است که از نظر انفعال و پذیرش در حد نهایی در میان عناصر هستی قرار دارد. خاک می تواند هر چیزی را پذیرا باشد. از این رو، توانایی و استعداد ذاتی دارد تا از پست ترین تا عالی ترین را در خود تحقق بخشد.

 از این رو انسان در زمین مستقر می شود تا هم کمالات خویش را در این مکان بروز و ظهور دهد و هم پست ترین ها را با خود به کمال برساند. امری که در حال انجام است و حتی ابلیس نیز همانند دیگر جنیان و هر موجود ناشناخته دیگری از انسان بهره می گیرند و استعدادهای خود را می نمایاند. همه موجودات هستی در مقام تعلیم در برابر انسان زانو زده و به سجده اطاعت، خود را می نمایانند.

اکنون که مقام والایی انسان کامل را دانستیم به خوبی می توانیم بگوییم که نقش حضرت ولی عصر (عج) به عنوان خلیفه و انسان کامل در مقام مستقر خود در زمین چیست؟ آن حضرت (ع) به عنوان انسان کامل هر موجودی را به کمال خود می رساند، هر چند که از نظر ما انسان ها در مقام غیب قرار دارد و حضور مستقیم در عرصه جامعه انسانی به ظاهر نشان نمی دهد.

 حضرت ولی عصر (عج) در مأموریت اخیر خود در عصر غیبت به انسان کمک می کند تا استعدادهای خود را با توجه و با بهره گیری از وحی و آموزه های الهی سامان دهد و آن‌ها را آشکار نماید.

 برخی از توانایی ها و استعدادهای موجود در انسان به این شکل بروز و ظهور خواهد یافت که حضور مستقیمی از سوی خلیفه و انسان کامل انجام نگیرد. با این همه از آن جایی که در اندیشه های شیعی و بر پایه های آموزه های قرآنی و روایی معتبر، انسان کامل، هدایت جامعه انسانی را در هر حال در دست دارد، نقش ولایتی او را نباید نادیده گرفت. آن حضرت به عنوان ولایت و سرپرستی جامعه بشری، جامعه را چنان هدایت و راهنمایی می کند که درنهایت به هدف اصیل خود برسد. این هدایت به گونه ای است که برخی از افراد به طور مستقیم و غیرمستقیم، جامعه را بر پایه دستورهای آن حضرت مهار و هدایت می کنند و از راهنمایی او برخوردار می گردند.

مظفر حاجیان