به گزارش پایگاه خبری ربیع، به نقل از فارس، حمیدرضا نعیمی بازیگر تئاتر که از ۱۵ آذر ماه در نمایش «مردی به نام دایک» به کارگردانی مهدی میامی در سالن قشقایی تئاتر شهر روی صحنه میرود، گفت: مهدی میامی، تقریباً نگاهی را در کارگردانی دنبال میکند که بزرگانی همچون حمید سمندریان و استاد رکنالدین خسروی در تئاتر ایران به کمال رساندهاند.
وی در ادامه افزود: در این نوع از کارگردانی، نوعی کمالگرایی هست که شاید با نوع نگاهِ من کمی تفاوت داشته باشد. از نگاهِ مهدی میامی تا آنجا که فهمیدهام، لباس، صحنه، نور و موسیقی میتواند نباشد اما با یک درامِ قوی و بازیگرهایی توانمند و عاشق میتوان طوفان به پا کرد.
این کارگردان تئاتر اظهار داشت: در نمایش «مردی به نامِ دایک» اشیا و دکور کاملاً مینیمالیستیاند. همه چیز به نفعِ بازیگر کنار میرود و به جای شلوغ کاری در صحنه کاری میتوان کرد که بازیگران/کاراکترها برجسته باشند.
وی اظهار داشت: روزی که به من پیشنهادِ بازی در نمایشِ «مردی به نامِ دایک» را دادند، دو دلیل برایم کافی بود که با کمالِ میل بپذیرم: نمایشنامه و نقشی که برایم در نظر گرفتهاند، و خود کارگردان. با خواندن نمایشنامه و بررسی نقش، شکی نداشتم که برایم اتفاقِ ویژهای خواهد افتاد.
وی با بیان اینکه نخستین نمایشی که در تهران دیده «ماهان کوشیار» به کارگردانی آقای ایرج راد در تالار چارسو با بازیهای درخشانِ بزرگانی همچون پرویز پورحسینی، آتش تقیپور، مهرانه مهینترابی، شهین علیزاده و مهدی میامی بوده است، گفت: بازیِ میامی را در فیلمِ «گُزل» بسیار دوست داشتم و دارم. مهدی میامی همواره برایم بازیگری پر قدرت بوده و هست که سینما و تلویزیونِ ما خلافِ تئاتر از تواناییهای او بهره کافی را نبرده است.
وی اظهار داشت: خیلیها همین که نمایشنامهشان روی صحنه آمده برایشان کافی است و این برای من بسیار رنجآور است که قرار است «نقشخوان» باشم نه «بازیگری خلاق» که در نبردی نفسگیر، تحت هدایت فرماندهای قَدَر قدرت به پیروزی میرسد. بازی در نمایشنامه «مردی به نامِ دایک» برای من یک کلاس درس است.
نعمیمی بازیگری را پیش از هنر بودن یک توانایی، توانایی درک خود و دیگران به شمار آورد و گفت: بدون شک «ضرورت» در انتخاب یک سوژه برای نوشتن یا درام برای کارگردانی و بازی حرفِ نخست را میزند. به یاد ندارم نمایشنامههایم را بر اساسِ «ضرورت» ننوشته باشم. چرا باید آثاری همچون سقراط، شوایک، سِنِهکا، ضحاک نمیمیرد، گُرگاسها، درخشش در ساعتِ مُقرر و … را بنویسم؟ و یا نمایشهایی چون فاوست، خیال، ترور، شرقِ دور/شرقِ نزدیک، ریچارد سوم و… را کارگردانی کنم؟ استادِ نازنینم، شادروان محمود استادمحمد همواره به من میگفت: «نمایشنامهای را بنویس و یا کارگردانی کن که وقتی آن را خواندند یا بر صحنه دیدند، بگویند جای خالیِ این اثر احساس میشد».
وی همچنین اظهار داشت: نمایش «مردی به نام دایک» از انسان سخن میگوید. از ترس از قضاوت، آنجا که قوانین هم رنگ میبازند، از حرمت و شرافت وقتی باید جانتان را برای حفظ آنها به خطر بیاندازید و… که به نظرِ من مفاهیمی ازلی هستند بیتوجه به مکان و زمان میتوان بدان پرداخت.
نعیمی درباره نقشش توضیح داد: نقش من «واردن هولت»، رییسِ یک زندان در آمریکا است؛ نقشی پر فراز و نشیب که همه امکاناتِ لازم را برای خلقِ کاراکتری منحصر به فرد در اختیارِ بازیگر قرار میدهد. این کاراکتر موقعیتی دو گانه دارد هم میداند باید کسی را اعدام کند که مجرم است اما از سویی شخصیت مجرمانه ندارد این قضاوت را برای او سخت کرده است.
در خلاصه داستان «مردی به نام دایک» آمده است: دایک شخصی را کشته و محکوم به اعدام است و یک ساعت دیگر حکم او اجرا میشود اما او هویت واقعیاش را فاش نکرده و اکنون از سراسر کشور نامههایی آمده و افرادی مدعیاند با او نسبتی دارند.
انتهای پیام/