به گزارش پایگاه خبری ربیع، به نقل از فارس از بروجرد، عوامل فردی و اجتماعی در پدیده طلاق تاثیرگذارند که از بین عوامل فردی می‎توان به سن ازدواج، اعتیاد، نبودن تفاهم، خیانت و از عوامل اجتماعی به توسعه شهرنشینی و صنعتی شدن، افزایش هسته‎ای خانواده‎ها، اشتغال زنان، بیکاری، فقر و مسائل اقتصادی اشاره کرد.

خیانت یکی از عمده‎ترین دلایل موثر در طلاق است، به طوریکه بر اساس آمارها ۱۷ درصد طلاق‎ها ناشی از خیانت است.

فضای مجازی و وجود شبکه‎های اجتماعی از عوامل بسیار موثر در پایان دادن به زندگی مشترک زوجین است، به طوریکه بسیاری از در مواقع موجب تغییر سلیقه افراد و دلزدگی آن‎ها از همسرانشان می‎شود.

انتشار تصاویر و فیلم‎هایی در فضای مجازی از جمله فضای اینستاگرام تا حدودی موجب مقایسه یک فرد عادی با فلان هنرپیشه معروف و تغییر سطح انتظارات افراد از همسرانشان شده است که این خود به زمینه‎ای برای خیانت تبدیل می‎شود.

ناسازگاری و نداشتن تفاهم طرفین از دیگر عوامل دخیل در این امر است، به طوریکه در ۳ تا ۵ سال اول زندگی احتمال طلاق و جدایی زوجین از یکدیگر بیشتر است، اما در سال‎های پس از آن و به واسطه بالا رفتن سطح شناخت زن و مرد از یکدیگر و افزایش قدرت انعطاف آن‎ها این احتمال کاهش می‎یابد.

اعتیاد از دیگر عوامل دخیل در طلاق است، یعنی از طرفی طلاق می‎تواند در گرایش افراد به اعتیاد تاثیر داشته باشد و از طرف دیگر گاه اعتیاد منشأ طلاق در خانواده است.

همچنین ازدواج‎هایی که در سنین پائین و عمدتا تحت تاثیر عواطف و از روی هیجان صورت می‎گیرد معمولا دوام کمتری دارد، به این ترتیب ازدواج‎هایی که در سنین زیر ۲۲ سالگی اتفاق می‏افتد عمدتأ ماندگاری بسیار پایینی داشته و منجر به طلاق می‎شود.

در مقابل ازدواج‎هایی که در آن‎ها سن مردان بالاتر از ۲۵ سال و زنان بالاتر از ۲۲ است، دوام بیشتری دارد.

از طرفی نداشتن استقلال مالی و اقتصادی یکی از تبعات ازدواج در سن پائین است که پس از شروع زندگی مشترک نقش خود را در ایجاد مشکل و اختلاف بین زن و مرد نشان می‎دهد و گاه می‎تواند منجر به جدایی آنان از یکدیگر شود.

دخالت دیگران در ایجاد اختلاف بین زن و مرد و در نهایت جدایی آنان از یکدیگر از دیگر علت‎های دخیل در طلاق است که می‎توان آن را به سه بخش نقش خانواده‎ها، دخالت فرزندان و امور شغلی و کاری افراد تقسیم کرد.

در جوامع سنتی مانند جامعه سنتی مردم لرستان متاسفانه نقش خانواده‎ها در طلاق افراد بسیار تاثیرگذار است، به طوریکه دخالت خانواده‎ها حتی در کوچکترین مسائل مانند خرید خانه و خودرو می‎تواند به ایجاد اختلاف و در نهایت جدایی منجر شود.

علاوه بر این تاثیر محیط کار و یا اظهارنظرات و راهنمایی‎های نادرست همکاران آن هم در شرایطی که آگاهی و شناخت کاملی از زندگی دیگران ندارند، گاه منجر به از هم پاشیدگی خانواده‎ها می‎شود.

از طرفی دخالت فرزندان گاه می‎تواند منشأ طلاق والدین باشد، خصوصا در مواردی که زن و مرد در نحوه تربیت فرزند به مشکل برمی‎خورند و یا زمانی که پدر یا مادر احساس می‎کنند که قدرتشان از بین رفته یا خدشه‎دار شده است.

مسائل مالی که منجر به عدم رضایت دو طرف و یا محقق نشدن ایده آل‎های ذهنی آنان شود، از عواملی است که به جدایی زن و مرد منتهی و منجر می‎شود.

از دیگر علل موثر در این باره می‎توان به پائین آمدن آستانه تحمل جوانان امروزی و انتظار نادرست بسیاری از آن‎ها از شرایط شروع زندگی اشاره کرد، جوانانی که می‎پندارند با شروع زندگی باید همه امکاناتی را که پدران و مادرانشان در چندین سال زندگی مشترک به دست آورده‎اند در اختیار داشته باشند.

البته نباید نقش رسانه‎ها به ویژه رسانه ملی را در بالا بردن سطح توقع زوجین از زندگی مشترک نادیده گرفت، به طوریکه طی ۱۰ تا ۱۵ سال اخیر تلویزیون با ترویج تجمل‎گرایی این ذهنیت را در افراد ایجاد کرده که می‎پندارند، با آغاز زندگی مشترک باید از همه امکانات زندگی و رفاهی برخوردار باشند و اینگونه است که پولدار بودن از گزینه‎های اصلی انتخاب همسر در بین جوانان به ویژه دختران است.

موضوع دیگر این است که افراد مهارت‎های لازم برای زندگی را کسب نکرده‎اند، به طور مثال پائین بودن آستانه تحمل جوانان به این دلیل است که آنان مهارت خودآگاهی، کنترل خشم و حل مسئله را بلد نیستند.

به این ترتیب یکی از مشکلاتی که در زمینه ازدواج با آن مواجیهم این است که خانواده‎ها به موضوع آموزش پیش از ازدواج فرزندان خود نپرداخته‎اند، در حالیکه نداشتن مهارت‎های لازم برای این منظور در افزایش پدیده طلاق نقش موثری دارد.

در حالی برخی‎ها سبک ازدواج و انتخاب همسر از سوی جوانان امروزی را یکی از عوامل دخیل در عدم ماندگاری زندگی مشترک و جدایی آنان می‎دانند که اگر افراد آموزش‎های لازم پیش از ازدواج را آموخته باشند و انتخاب آن‎ها بر پایه شناخت و آگاهی باشد، این شیوه انتخاب همسر می‎تواند دوام و ماندگاری بالایی داشته باشد.

به عبارت بهتر انتخاب مبتنی بر شناخت و آگاهی در کنار آموزش‎هایی که خانواده‎ها به دختران و پسران خود می‎آموزند، می‎تواند به موفقیت بیشتر این سبک از انتخاب بینجامد.

البته نباید فراموش کرد که شناخت به هیچ عنوان به معنای ارتباط دوستی دختر و پسر پیش از ازدواج نیست، بلکه به این معنا است که فرصتی برای شناخت یکدیگر داشته باشند.

به این ترتیب هر اندازه آگاهی افراد در انتخاب همسر بیشتر باشد مطمئنا انتخاب‎ها درست‎تر است و هر چقدر انتخاب ناآگاهانه باشد، ممکن است دوام کمتری داشته باشد.

انتهای پیام