به گزارش پایگاه خبری ربیع، دیروز به دو توصیه مهم رهبری در سی و سومین سالگرد رحلت امام اشاره کردیم، امروز به اجمال توصیه سوم را بیان می کنیم که فرمودند: ارتجاع به معنی بازگشت به سیاست و سبک زندگی غربی است و نباید گذاشت با نفوذ سبک زندگی غربی که در دوران فاسد پهلوی موجود بود، کشور به سمت ارتجاع برود.

ارتجاع در فرهنگ اسلامی ما اینگونه بیان شده است. هرگونه عقب گرد از روش توحیدی که تن‌ها راه نجات بشر است بازگشت به جاهلیت محسوب می شود. جاهلیتی که مفهومی تاریخی و تمام شده نیست بلکه زمان شمول و مکان شمول است و در هر جامعه‌ای در صورت جدایی از توحید، امکان وجود دارد. چنانچه با رجوع به سخنان ارزشمند امیر المونین در این مورد، مشخص شده است که ارتجاع به فرهنگ جاهلیت و آداب فرعونیان در همان زمان حضور اهل بیت در میان مردم نیز رخ داد. اینکه رهبری فرزانه انقلاب نگران ورود فرهنگ غرب و غالب شدن آن بر فرهنگ دینی و ملی هستند و آنرا ارتجاع می نامند برای اینست که کشور ما وارد دروازه‌های بی در پیکر فرهنگ غرب شده بود و امام و انمقلاب امام به دادش رسید و این فرهنگ منحط را کنار زد و حالا دشمنان با تمام توان رسانه‌ای و حتی اقتصادی خود وارد عمل شده‌اند تا ملت ما به فرهنگ غرب برگردند و این ارتجاعی خطر ناک و نگران کننده است؟ لذا فرمودند: ” نگذارید رده‌های ارتجاع در کشور نفوذ کنند و جاگیر شوند. مرتجع کسی است که در سیاست و سبک زندگی، تابع سیاست و سبک زندگی غربی است. دروغ و فریب و جنگ روانی دشمن را افشا کنید؛ امروز فضای مجازی و ماهواره‌ها مطرح است و جنگ روانی همه‌گیر وجود دارد؛ نگذارید این جنگ روانی در کشور اثرگذار شود.” جنگ روانی که دشمن دارد با استفاده از صدها رسانه مکتوب، تصویری، صوتی و مجازی صورت می گیرد که هم حامل پیام بی بند و باری هستند هم شکننده حرائم خانواده‌ها و هم نفوذ در ارکان مختلف زندگی مردم! چیزی که می تواند ما را از فرهنگ خودمان از خودبیگانگی ایجاد کند و فرهنگ غرب را جایگزین کند که البته موفقیت هایی نیز داشته است و هشدار رهبری برای جلوگیری از این موفقیتی است که دشمن چه بسا بدست آورد و هزینه سنگینی بر ملت بار شود؟ معظم له در ۲۹ بهمن ۱۳۹۶ نیز این هشدار را داشته اند:

یکی از مهم‌ترین آفتهای همهٔ انقلابها ارتجاع است. ارتجاع یعنی چه؟ یعنی این حرکتی که انقلاب شروع کرده بود و ملّت داشتند در این مسیر با نیروی انقلابی و با سرعت حرکت میکردند، در یک جاهایی سست بشوند، بعد متوقّف بشوند، بعد برگردند؛

این ارتجاع است؛ ارتجاع یعنی برگشت. همهٔ انقلابهای بزرگ تاریخ که ما آنها را می‌شناسیم -مثل انقلاب فرانسه، مثل انقلاب روسیه و انقلابهایی که در کشورهای آفریقا و آمریکای لاتین و جاهای دیگر اتّفاق افتاد- تقریباً بدون استثنا در سالهای اوّل عمر خودشان به این بلیّه دچار شدند؛ اینکه چهل سال بگذرد و شعارهای انقلاب دست نخورد، تکان نخورد، در هیچ‌کدام از این انقلابها وجود ندارد؛ ما توانستیم این شعارها را حفظ کنیم. امّا خطرناک است؛ من وظیفه دارم خطر را به مردم عزیزمان بگویم. ما اگر به سمت اشرافیگری حرکت کردیم، این رفتن به سمت ارتجاع است؛ اگر به جای توجّه به طبقهٔ ضعیف، دل‌سپردهٔ طبقات مرفّه و زیاده‌خواه در کشور شدیم، این حرکت به سمت ارتجاع است؛ اگر به جای تکیهٔ به مردم به خارجی‌ها تکیه کردیم، امیدمان را به بیگانه‌ها بستیم، این حرکت در سمت ارتجاع است؛ این نباید اتّفاق بیفتد. نخبگان جامعه باید حواسشان باشد، مدیران جامعه باید حواسشان باشد. مدیران کشور باید بشدّت مراقبت کنند، مردم هم نگاه کنند، با حسّاسیّت دنبال کنند رفتار ماها را، رفتار مدیران را؛ با حسّاسیّت. ارتجاع چیز خطرناکی است. ارتجاع وقتی اتّفاق می‌افتد، معنایش این است که همان آدمهای انقلابیِ سابق سرِ کارند امّا خط را عوض کرده‌اند، راه را عوض کرده‌اند؛ کأنّه انقلاب شده بود برای اینکه آنها بروند و ما بیاییم سرِ کار! برای این [کار] که انقلاب نشد؛ انقلاب یعنی دگرگونی، انقلاب یعنی تغییر مسیر، انقلاب یعنی یک هدفهای والائی را در نظر گرفتن و به سوی آنها حرکت کردن؛ اگر از این هدفها فراموش کردیم، دیگر انقلاب نیست. واقعیت امر این است که دشمنان در طول سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی سرمایه گذاری زیادی در حوزه ” خلق و تثبیت مفاهیم بازدارنده” و “مصداق سازی کاذب “آنها بر آمده اند. یکی از این مفاهیم، “ارتجاع” می باشد. دشمنان همواره استناد به اصول دینی، حرکت در مدار گفتمان اسلامی-ایرانی و تکیه بر فرهنگ اصیل مرز و بوم کشورمان را مصداق ارتجاع و عقب ماندگی و تاثیرپذیری از سبک زندگی غربی را مصداق روشنفکری و واقع بینی قلمداد کرده اند.

در مرحله بعدی، مقامات غربی میان “ارتجاع” و ” تحجر” نوعی همسان سازی مفهومی صورت داده و هر گونه دفاع ارزشمدارانه و گفتمان محور از انقلاب اسلامی ایران و سبک زندگی ایرانی –اسلامی را مترادف با “تحجر” قلمداد کرده اند.

جنگ روانی دشمن اکنون از مرحله ” انتزاعی” و ” نهان” عبور کرده و ماهیتی ” آشکار” و ” عینی” پیدا کرده است. در یک جنگ تمام عیار، ما با تجمیع داده‌ها مؤلفه‌های دخیل در نبرد، کمی سازی و کیفی سازی آنها و در نهایت، ترسیم راهبرد و تاکتیک مناسب در مواجهه با دشمنان مواجه هستیم. در چنین شرایطی دشمنان بر روی ” انکار واقعیات” و ” تحریف ماهیت نبرد ضد دینی-ایرانی ” خود سرمایه گذاری کرده اند.

اکنون، ما در ” جنگ روایتها” به سر می بریم. زمانی که ما منظومه روانی و تبلیغاتی دشمن را با استناد به ظرفیتهای غنی و لایتناهی دینی و گفتمانی خود منهدم سازیم، قدرت مدیریت مراحل بعدی نبرد و پیروزی نهایی در این میدان را پیدا خواهیم کرد. این همان نقطه‌ای است که در رسیدن به آن ایمان داریم و در عین حال، از هیچ گونه تلاشی در راستای تسریع این مواجهه فروگذار نخواهیم کرد. در این برهه حساس و سرنوشت ساز، ” هدفگذاری ” و ” حرکت” باید توامان با یکدیگر صورت گیرد.

به عبارت بهتر، در این مسیر مقدس نمی توان عملیات آفندی یا پدافندی در عرصه فرهنگی –گفتمانی را مشروط به چینش دقیق و همه جانبه مقدمات فکری و ساختاری کرد. اساسا یکی از خروجی ها و نتایج “جهاد تبیین”، تقویت همزمان ” باورها” و ” عملکردها” در مواجهه با دشمنان می باشد.

ما از نبردی همه جانبه سخن می گوییم که دشمن در قالب آن تلاش می کند باورها و ثوابت گفتمانی و فرهنگی ما را هدف قرار دهد. زمانی که این “ثوابت” به مثابه “متغیرات” جلوه داده شود یا از بین برود، شاهد از خودبیگانگی و تحقق ارتجاع واقعی (غرب زدگی) خواهیم بود. گذار از این ارتجاع و غرب زدگی، رسالت فرهنگی ما در عرصه جهاد تبیین محسوب می شود.”