به گزارش پایگاه خبری ربیع، هفته را تلخ آغاز کردیم؛ تلخی‌ای که البته به نظر می‌رسد دست‌کم برای ما ایرانی‌ها، تبدیل به یک عادت شده است و حالا دیگر نه فقط به خردادهای پرحادثه، بلکه به تک‌تک ماه‌های پرحادثه عادت داریم.
صبح یکشنبه بود که خبر رسید یک فروند هواپیمای مسافربری شرکت آسمان که از تهران عازم یاسوج بود، در اطراف رشته‌کوه‌های پادنای سمیرم سقوط کرده است. از همان ساعات ابتدایی اعلام این خبر تلخ، نحوه سقوط هواپیما، چرایی بالابردن ریسک پرواز با وجود شرایط بد جوّی و زنده‌ماندن یا کشته‌شدن مسافران هواپیما محل چالش و شایعه‌سازی‌های مختلف بود. این بار هم مانند دفعات قبلی، به هنگام بروز حادثه، «حواشی» بر «متن» سبقت گرفتند و فضای جولان‌دادن شایعاتی که به ابهامات دامن می‌زد، به وجود آمد.
پس از چند روز گشت‌زنی و ضد و نقیض‌گویی بر سر پیداشدن و نشدن هواپیمای سقوط‌کرده، روز گذشته سرانجام خبر رسید لاشه هواپیما توسط بالگردهای سپاه رؤیت شده است و کاپیتان پاسدار بالگردی که توانست لاشه را پیدا کند، از سقوط هواپیما در اثر برخورد با نوک یکی از قله‌های مرتفع دنا خبر داد؛ آن هم در حالی که هواپیما فاصله چندانی با فرودگاه یاسوج نداشته است.
هواپیمای آسمان یک بار دیگر در اصفهان سقوط کرد. بار قبلی ۲۳ سال پیش بود. هواپیمایی از همین شرکت از اصفهان به مقصد تهران در حال پرواز بود که در رشته‌کوه‌های کرکس سقوط کرد و هیچ وقت هم علت اصلی سقوط مشخص نشد. این بار هم شاید نشود. شاید جعبه سیاهی یافت نشود که بتواند معمای این سقوط را حل کند؛ آن هم حالا که مشخص شده هواپیما مستقیم سقوط نکرده، بلکه در برخورد با کوه تکه‌تکه شده است. تلخ است؛ اما این یکی هم مثل قبلی‌ها پس از مدتی به فراموشی سپرده می‌شود و هیچ مقام مسئولی هم نه عذرخواهی می‌کند و نه استعفا می‌دهد. آنچه می‌ماند شاید همان ابهامات و معماهایی است که هیچ‌گاه حل نخواهد شد. دست‌کم تجربه ثابت کرده است حل نمی‌شود و کسی پاسخ قاطع و منطقی به آن نخواهد داد.
هواپیما قرار بود ساعت ۵:۳۰ صبح پرواز کند؛ اما اعلام می‌شود تأخیر دارد و به گفته مسئولان ساعت ۸ از باند فرودگاه مهرآباد بلند و ۵۰ دقیقه پس از پرواز از صفحه رادار محو می‌شود. این ادعا اما زمانی زیر سؤال رفت که برخی نزدیکان قربانیان این پرواز، ادعاهای دیگری مطرح کردند و مدعی شدند با مسافران تماس داشته‌اند، آن هم پس از ساعت ۹ صبح!
یکی از مسافران این پرواز، حسین رستمی تقی دیزج اهل استان اردبیل و ساکن ملارد است که دوست او می‌گوید ساعت ۸:۵۶ دقیقه صبح با او تماس گرفته و سی ثانیه‌ای هم در میان قطع و وصل‌شدن‌های تماس، با این مسافر ابدی پرواز تهران-یاسوج صحبت کرده است. ماجرا وقتی عجیب‌تر می‌شود که همین شخص مدعی شد یک بار دیگر هم در ساعت ۹:۲۸ دقیقه با حسین رستمی تماس گرفته و این بار بدون قطع و وصل‌شدن تماس حدود بیش از یک دقیقه هم با او حرف زده و رستمی به او گفته است نزدیک فرودگاه هستیم و هواپیما به‌زودی می‌نشیند.
دو تن از اعضای خانواده این مسافران هم گفته‌اند حسین، آخرین بار ساعت ۹:۴۸ دقیقه صفحه تلگرامش را چک کرده است! آن هم در حالی که مسئولان می‌گویند هواپیما ساعت ۸:۵۶ از صفحه رادار محو شده است.
شاید در نگاه اول فقط یک ادعای ثابت‌نشده به نظر می‌رسید، اما روز گذشته وزیر ارتباطات این موضوع را تأیید کرد و در اینستاگرامش نوشت: «ادعای یکی از خبرنگاران درباره تماس شهروندی از یاسوج با یکی از مسافران و دو مکالمه سی ثانیه‌ای و هفتاد و دو ثانیه‌ای بررسی شد و بنا بر اطلاعات تماس ثبت‌شده، این ادعا درست است. تماس اول در ساعت ۸:۵۶ دقیقه در شمال پلیس راه نجف‌آباد به مدت سی و یک ثانیه برقرار شده و مکالمه دوم در ساعت ۹:۲۸دقیقه و در منطقه روستای کهنگان بوده است.»
آخوندی، وزیر راه و شهرسازی، هم پس از حادثه گفت: در یک کلام بگویم که در یک ابهام کامل هستیم و هیچ چیز برای ما مشخص نیست.
مشابه این ابهامات (که هیچ‌گاه هم حل نشده) را در جریان حادثه «پلاسکو» یا حتی «نفت‌کش سانچی» هم دیدیم و شنیدیم. وقتی پلاسکو فروریخت، تا روزی که تمامی اجساد از زیر آوار بیرون کشیده شدند، شایعاتی درباره زنده‌بودن نیروهای آتش‌نشان و زدن پیامک از زیر آوار بود. نزدیکان تعدادی از کسانی که زیر آوار مانده بودند، مدعی شدند عزیزانشان با آنها تماس گرفتند و گفتند که زنده هستند و در موتورخانه محبوس شدند و نیاز به کمک دارند. همین شایعه بود که امیدها را برای زنده‌ماندن زیر آوارماندگان افزایش داد و مردم تا روز آخر آواربرداری همچنان امید داشتند شاید اگر شده یک نفر هم زنده بیرون بیاید؛ اما هیچ‌کس زنده نمانده بود. مسئولان هم اعلام کردند آزمایش‌های انجام‌گرفته روی اجساد باقی‌مانده زیر آوار که روزهای آخر بیرون کشیده شدند، نشان می‌دهند در همان روز اول حادثه فوت کرده‌اند.
در ماجرای آتش‌گرفتن نفت‌کش سانچی هم این گمانه مطرح بود که شاید خدمه در موتورخانه نفت‌کش محبوس شده‌اند و شاید کسی هست که زنده مانده باشد. به خانواده‌ها دلداری دادند که احتمال زنده‌ماندن خدمه سانچی زیاد است. پس از یک هفته اما گفتند هیچ‌کس زنده نمانده است و حتی شاید نشود پیکرشان را از دل اقیانوس گرفت و به ایران آورد و چیزی از آنها باقی نمانده است. شایعات درباره چرایی برخورد کشتی کریستال و نفت‌کش سانچی هم مثل شایعات درباره پلاسکو زیاد بود و هست؛ ولی انگار دیگر فرصت نمی‌شود بخواهیم به بررسی شایعات بپردازیم. تا می‌خواهیم ابهامات درباره یک حادثه را بررسی کنیم، حادثه‌ای دیگر رخ می‌دهد و فعلا حادثه را با حادثه از سر می‌گذرانیم و ما می‌مانیم و شایعاتی که همیشه توسط مسئولان تکذیب می‌شوند و همین تکذیب‌های همیشگی، ابهامات را بیشتر می‌کند.