به گزارش پایگاه خبری ربیع، بیکاری دانش‌آموختگان دانشگاهی درد روزافزونی شده است که موجب شده فرد تحصیل‌کرده به این فکر بیفتد که تلاشش فقط قطعه کاغذی است که به هیچ دردی نمی‌خورد.
شاید سیاست‌های ناموزون سبب این سیل عظیم بیکاری شده است. سیاست افزایش جمعیت بدون توجه به زیرساخت‌ها؛ زیرساخت‌هایی مثل نظام آموزشی. یک فرد در ایران از ۷ سالگی تا ۱۸سالگی فقط درگیر دیپلم است و ۴، ۶ یا ۹ تا ۱۰ سال دیگر را در دانشگاه سپری می‌کند و برای پسران نیز باید ۲ سال خدمت سربازی را لحاظ کرد. با وجود این فراهم‌ساختن زیرساخت‌های آموزشی، فرآیندی طولانی است.
از سوی دیگر پس از سپری‌شدن مسیر آموزش عالی، رشته فرد، رشته مورد نیاز نیست. پس چه مسئولی به تدوین رشته‌های دانشگاهی می‌پردازد که نیازسنجی نکرده است جامعه ده سال آینده به کدام رشته‌ها نیاز دارد؟
گذراندن ۱۶ یا ۱۷ سال یا بیشتر برای تحصیل خودش یک عمر است؛ چرا مسئولان برای این امر مهم برنامه‌ریزی ندارند؟ جوانان و نیروی انسانی سرمایه کشور هستند؛ بنابراین باید مسیر تعالی جوان نیز مهم باشد.
اگر فرض بگیریم فرد رشته تحصیلی مناسبی را انتخاب کرده است، بنابراین باید اشتغال وی نیز سریع‌تر باشد؛ اما متأسفانه باید گفت روابط بر ضوابط پیشی دارد. «پارتی»،‌ سدی بزرگ‌تر و بسیار بزرگ‌تر از کنکور است. با وجود «پارتی‌بازی» شایسته‌سالاری به فراموشی سپرده شده است یا شاید باید گفت تعریف شایسته‌سالاری به «پارتی‌بازی» تغییر کرده است.
یکی دیگر از معضلات بیکاری، تغییرات پی‌درپی قوانین استخدامی است. بدتر از همه زمانی است که فرد در اواخر دولتی در آزمونی شرکت کند، دولت بعدی نتایج این آزمون را نمی‌پذیرد یا با تعلل می‌پذیرد.
و اما در این شرایط راه‌حل پیشنهادی این است که خودتان برای خودتان اشتغال ایجاد کنید! زمانی که آموزش دانشگاهی کاربردی نیست، چگونه؟ برای رشته‌های علوم انسانی نیز طرحی کاربردی بدهید. رشته‌های دانشگاهی علوم انسانی مانند رشته‌های فنی نیستند که با نهایت خوش‌بینی خوداشتغالی برایش تعریف شود. بدتر از همه شیوه‌های استخدامی است. قرارداد یک ساله، پیمانی و به‌تازگی کارورزی ۶ ماهه؛ مگر عمر مفید یک انسان چقدر است که باید با ناپایداری اشتغال تلف شود؟