پایگاه خبری ربیع،

« گویند زمان طلاست پس جواهری زمان کجاست؟ »

آیا کسی می تواند بگوید که این عبارت که « وقت یا زمان طلاست » را تا کنون نشنیده است؟ بی شک همه شنیده ایم و شاید در موقعیت های متعدد آن را مورد استفاده قرار داده ایم.

اما آیا شده که در خصوص آن تامل کنیم که صحت دارد یا نه؟ بر فرض اینکه صحت آن را هم پذیرفته باشیم چقدر عامل بدان بوده ایم و مراقبت کرده ایم که این نعمت گرانقدر را که بی منت در اختیار همه اعم از فقیر و غنی، مسلمان و غیر مسلمان، خداپرست و مشرک و …  قرار گرفته را قدر بدانیم؟

با این مقدمه در اینجا بر آنیم که ابتدا به اختصار به میزان اهمیت وقت و زمان که در مجموع لحظات، ثانیه ها، دقایق، ساعات و روزهای عمر ما را تشکیل می دهد از منظر فرهنگ غنی اسلامی – ایرانی بپردازیم و سپس بحث کوتاهی در مورد صحت و سقم عبارت مذکور ارائه داده و در نهایت به برخی از ریشه ها و دلایل فرهنگی کم توجهی و شاید بی توجهی به این ارزشمند ذاتی که ما خواسته یا ناخواسته آن را بی ارزش کرده ایم ،اشاره خواهد شد.

زمان و عمر انسان آن قدر ارزشمند است که به تعبیر بسیاری از مفسرین خداوند در سوره عصر بدان سوگند یاد نموده و یا اندیشمندی با اسنتاد برخی از آیات قرآن که در آنها انسان در آخرت طلب یک لحظه عمر برای جبران را می کند (همانند آیاتی از سوره های منافقون و فاطر)اعتقاد دارد که « آدم مجموعه ای از ایام است پس هرگاه روزی گذشت یعنی پاره ای از وی سپری شده است و غیر قابل جبران و باز گشت است».در شعر و ادب پارسی هم به کرات به اهمیت این مقوله پرداخته شده است به عنوان نمونه شاعر شیرین سخن شیراز می گوید:

عمر برق است و آفتاب تموز             اندکی مانده و خواجه غره هنوز

یا مولانا می فرمایند:

آن که غافل بود از کشت بهار            او چه داند قیمت این روزگار

و یا اینکه شاعر گرانمایه پروین اعتصامی در جاهای مختلف بر اهمیت وقت و زمان و عمر تاکید نموده است.در جایی می گوید:

کاشکی وقت را شتاب نبود                         فصل رحلت در این کتاب نبود

ره دل زد زمانه، این دزدی                         همچون دزدیدن ثیاب نبود

چون تهی گشت پر نشد دیگر                   خم هستی خم شراب نبود

یا:

گوهر عمر بدین خیرگی از دست مده           آخر این در گرانمایه بهایی دارد

حال باید دید آیا بهای این در گرانمایه طلا یا امثال آن است؟ به نظر می رسد که هر لحظه از وقت آن قدر ارزشمند است که با کل ثروت دنیا قابل معاوضه نیست.پس زمان چیزی بسیار ارزشمند تر از طلا یا هر شی دیگری است و شاید طرح و نقل این عبارت فقط وسیله ای برای نشان دادن اهمیت موضوع نه معادلی برای ارزش ذاتی زمان و عمر باشد.اما این نعمت حائز ارزش غیر قابل محاسبه با معیارهای مادی و انسانی چرا به راحتی و بدون دغدغه به هدر داده می شود و هیچ طرح و برنامه ای برای استفاده بهینه از آن (مدیریت زمان) در بین اعضای جامعه ما علی رغم تاکیدات مذهبی و پیشینه غنی موجود در فرهنگ وادب پارسی، وجود ندارد یا حتی نگرانی هم بابت این سردرگمی دیده نمی شود.به نظر می رسد دلایل مختلفی برای غفلت از این مهم وجود دارد که اغلب ریشه در فرهنگ موجود جامعه دارد (که یک فرهنگ التقاطی می باشد و با فرهنگ اصیل اسلامی – ایرانی فاصله زیادی دارد) موارد زیر از عمده ترین این دلایل هستند:

-درک غلط و نا صحیح از ارزش زمان ؛ همین که آن را معادل طلا قرار داده ایم خود دلیلی بر بی اهمیت کردن آن می باشد.

-افتخار بی اندازه به میراث گذشته و عدم توجه به اینکه ما سازنده میراث برای آیندگان هستیم.

-روزمره گی و نداشتن دیدگاه برنامه ریزی و غفلت از مزایای آن.

-فرهنگ اهمال کاری و واگذار کردن امور به فردا و فرداهای دیگر.

-ضعف در واقع گرایی و آرمان خواهی افراطی ، خیلی از ایرانی ها کل عمر در رویا بسر می برند بدون هرگونه تلاش برای رسیدن به یکی از رویاهای مد نظر.

-بی اعتمادی به سایرین و انحصار طلبی در انجام امور.

-ضعف «در نه گفتن» و بیماری حاد «پذیرش همه نوع سفارش».

-بیماری « توهم مهم و بزرگ بودن » در اتلاف وقت خود و دیگران.دیر آمدن و دیر رسیدن نشان اهمیت و بزرگی است.(وقت در برابر بزرگ بودن چه ارزشی دارد).

-تقدیرگرایی فاقد منطق (باور غلط :چرا تلاش کنیم آنچه مقدر شده اتفاق خواهد افتاد)

امید است روزی فرا رسد که با اتکاء به فرهنگ اصیل اسلامی – ایرانی شاهد برچیده شدن موانع مذکور و بهره گیری درست از زمان و وقت شایسته و زیبنده ایرانی مسلمان اصیل باشیم.

انتهای پیام/