پیشخوان » تولیدی » نجمه کریمیان
کد خبر : 1030153
سه شنبه - 3 مرداد 1402 - 10:17
به مناسبت فرارسیدن سالروز شهادت امام حسین(ع)؛

عاشورا؛روایتی از حماسه و شهادت

چند روزی است کاروان به سرزمین نینوا رسیده و اینک روز وصل فرا رسیده است. حسین (ع)به آرزویش می رسد و یاران باوفایش نیز برای یاری امام و دین خدا پا به میدان نبرد با دشمن می گذارند.چه وصف ناپذیر است این حس و حال.لحظه لحظه روز عاشورا روضه است،روضه ای سوزناک که با شهادت هر کدام از یاران امام (ع)معنایی دیگر پیدا می کند، اما وجه مشترکش آزادگی است.

عاشورا؛روایتی از حماسه و شهادت

نجمه کریمیان

به گزارش پایگاه خبری ربیع، چند روزی است کاروان به سرزمین نینوا رسیده و اینک روز وصل فرا رسیده است. حسین (ع)به آرزویش می رسد و یاران باوفایش نیز برای یاری امام و دین خدا پا به میدان نبرد با دشمن می گذارند.چه وصف ناپذیر است این حس و حال.لحظه لحظه روز عاشورا روضه است،روضه ای سوزناک که با شهادت هر کدام از یاران امام (ع)معنایی دیگر پیدا می کند، اما وجه مشترکش آزادگی است.

لشکر دشمن آن سو خیمه زده و با چشمانی پر از غضب و کینه به سپاه حسین(ع) می نگرد و قصد دارد کار را یکباره فیصله دهد تا به مراد دل برسد.اما شجاعت و رشادت یاران اباعبدالله(ع) این خیال دشمن را باطل می کند و تا آخرین نفس با لشکریان یزید می جنگند.در ظهر عاشورا یاران یکی پس از دیگری به میدان نبرد رهسپار می شوند تا خالصانه از دین خدا دفاع کنند و با خون سرخ خویش نام اسلام را جاودان نمایند.

نوبت حر می رسد او که پس از پشیمانی و ندامت و با چهره ای شرمگین صبح عاشورا خود را به آغوش حسین (ع) می رساند حالا با قلبی آرام مملو از عشق حسین(ع) مقابل لشکریان دشمن می ایستد و تا پای جان می جنگند.در باب پشیمانی حر همین بس که ادب نسبت به اباعبدالله (ع) و محبت نسبت به خانوم فاطمه زهرا (س) او را نجات داد و اگر این دو نبود حر جهنمی می شد.چه سعادتی از این بهتر که حر عاقبت بخیر گشت و در زمان شهادتش اربابش به بالینش آمد و اینگونه عالیجناب توبه کن ها به مراد دل رسید.

شهادت هر کدام از شهدای کربلا خود روضه ای جداگانه دارد ،که اوج رشادت و ایثار را در صحنه های کربلا بیان می کند.در وصف شهادت عبدالله پسر کریم اهل بیت ،روضه وصفی دیگری دارد.او به سوی قتلگاه دوید و خود را سپر عموی خویش کرد و دستش بالا نرفته از بدن جدا شد.حضرت زینب (س) از پی سرش دوید اما وقتی رسید که یادگار حسنش در آغوش عمو جانش جان داده بود.

قاسم ابن الحسن (ع) یادگار دیگر امام حسن (ع) نیز مرگ را شیرین تر از عسل دانست و با حالی پر از شوق شهادت به آغوش خدا بازگشت.صورت مثل قرص ماهش آنچنان می درخشد که دشمن از روی حسد و کینه ضربه کاری را به او زد.عمو خود را به بالین یتیم برادر رساند و این چنین زیر لب زمزمه کرد ،که ای عزیز برادر امانت دار خوبی نبودم.

عجیب یتیمان امام مجتبی(ع) حق یتیم نوازی عموجانشان را ادا کردند و با یاری او دوباره مهربانی و بخشندگی پدر را نمایان ساختند.آری نام امام حسن(ع) در کربلا نیز درخشید.

اما شهادت شش ماهه کربلا  فرا رسید،این شهادت خود غمی سهمگین است که دل تاب تحمل آن را ندارد.در زمان شهادت علی اصغر (ع) حسین (ع) هم غافلگیر شد از این جهت که بی هوا طفل شیرخواره اش را زدند آنهم با تیر سه شعبه که از سر کینه و دشمنی به آل الله بود.و هم درمانده شد از اینکه چگونه بچه را به مادر برگرداند.در این حال و هوا حسین(ع) تصمیم دیگری گرفت و رهسپار پشت خیمه گاه شد تا خود طفل را در خاک قرار دهد و چه جانگداز بود این لحظه برای اباعبدالله(ع).اما وقتی ندا آمد که حسین ما طفل را در بهشت سیراب میکنیم قدری امام (ع) آرام شد.اوج مظلومیت و غربت حماسه کربلا را می توان در شهادت علی اصغر (ع)دانست که چهره منفور و بی رحم لشکریان یزید نمایان شد.مگر این طفل شیرخوار چه گناهی کرده بود که اینگونه جان آن را گرفتند.فقط از چشم یزیدیان گناهش این بود که پسر حسین(ع) بود.

وصف شهادت حضرت علی اکبر(ع) بسیار سنگین و طاقت فرساست.همانطور که شهادتش نیز برای اباعبدالله (ع)سخت گذشت چنانچه که قاتلان او را نفرین کرد.جوان کربلا بارها به میدان جنگ رفت و هر بار تشنه تر از قبل بازگشت ولی در آخر شربت شهادت را نوشید.کینه دشمن در شهادت نوه فاطمه زهرا (س) به قدری بود که او اربا اربا کردند.

در میان شهدای کربلا اما شهادت قمر بنی هاشم (ع)نقطه اوج وفاداری در کربلا است. وفاداری او جایی معنا گرفت که برای رفع عطش بچه ها به دل فرات زد و با آنکه امواج دل انگیز آب را دید تصویر برادر و یارانش پیش چشمش مجسم گشت و شرمنده شد از اینکه جرعه ای آب بنوشد. آری آب هم شرمنده رخ او شد و تا آخرین نفس به برادر خویش وفادار بود.در لحظه شهادت برای اولین بار حسین (ع)،را برادر خطاب کرد و اباعبدالله (ع)سراسیمه خود را به بالین عباس(ع) رساند و این لحظه نقطه وصل دو برادر بود و کمر حسین (ع)از فراق قمر بنی هاشم (ع) شکست.

لحظه ها به سرعت گذشت و لحظه شهادت اربابمان فرا رسید.پس از آن اهل حرم یتیم شدند.شمر قاتل برای خود را برایر چنین لحظه ای آماده کرد تا سر پسر فاطمه (س) را از تن جدا کند.این لحظات برای حضرت زینب (س)جان فرسا بود.خود را به گودال قتلگاه رساند، اما دیگر برادر ،جان در بدن نداشت و تمام هستی زینب (س)تمام شد .اما نقطه شروع حماسه عاشورا تازه با شهادت امام حسین(ع)شروع شد و ماموریت زینب (س) از این لحظه برای روشنگری و جاودانگی قیام عاشورا آغاز گشت.و اگر نبود ایمان و صبر زینب (س)، او در این مسیر ناکام می ماند.وصف حادثه ظهر عاشورا بسیار سنگین تر از مطالبی است که ایراد شد. امید است بتوانیم با مطالعه و تفکر درباره فلسفه این روز عظیم درس های فراوانی از این حادثه تاریخی بیاموزیم.درود خدا بر روان پاک شهدای کربلا و ارباب بی کفن.

نجمه کریمیان