مظفر حاجیان

به گزارش پایگاه خبری ربیع، فرهنگ را نماد انسانیت دانسته اند، انسانهای با فرهنگ در جهت رشد و تعالی انسانی حرکت می کنند. اما کدام فرهنگ تعالی بخش است و انسان را بسوی کمال انسانی سوق می دهد؟ فرهنگی که ویژگی های مثبت داشته باشد و عملکردی مثبت از خود بروز دهد و الا فرهنگی که به بدیها و زشتی ها توجه دارد فرهنگ نیست بلکه ضد فرهنگ است؟ چرا که انسان برای رشد و تعالی و رسیدن به کمال یعنی خدایی شدن خلق شده است مگر نفرموده است” ماخلقت الجن والانس الا لیعبدون”؟ آنچه فرهنگ شناخته می شود فرهنگی است که انسان ساز است و به عنوان بنیاد اجتماع شناخته می شود. به مجموعهٔ آداب، رسوم، سنت ها، قوانین نوشته و نانوشته و دانش عمومی و فراگیر به شکل گفتمان، فرهنگ گفته می شود.

بارها در مواردی شنیده ایم نیاز به فرهنگ سازی است مثل اینکه برای بستن کمر بند توسط راننده مطرح بود و برای رعایت آداب رانندگی یا آداب نشستن در حضور جمع، استفاده از تلفن یا اینترنت و فضای مجازی و … همینطور بود. در هر موضوعی وقتی اشکال یا سستی دیده شود گفته می شود باید فرهنگ سازی کرد. به هر حال فقدان فرهنگ استفاده از چیزی نیاز به فرهنگ سازی را توجیه می کند و از سوی دیگر وجود فرهنگی نامناسب، فرهنگ سازی مناسب را می طلبد. هر جامعه ای همواره نیازمند فرهنگ سازی و اصلاح دایمی در حوزه های مختلف است.

مخصوصا جامعه ای که در تهاجم دشمن است و دائما بمباران ضد فرهنگی میشود. با ورود هر کالا و خدمات جدید نیاز است تا فرهنگ بهره گیری مناسب و سازنده آن شناخته شود و در مسیر کمالی و ارزشی به کار گرفته شود و از سوی دیگر نیاز است که فرهنگ نامناسب حذف شود و یا اصلاحات و تغییراتی متناسب با شرایط و نیازهای بشری در آن رخ دهد همچنانی که فرهنگ های ارزشی باید پاسداری گردد.

از نظر قرآن، برای این که هر چیزی به درستی و به شکل مناسب استفاده شود باید نسبت به توانایی ها، امکانات و ظرفیت های آن، اطلاع رسانی دقیق و کاملی انجام شود. از این رو قرآن در بیان هر حکمی می کوشد تا به آثار و فواید آن اشاره کند تا موجب شود تا شخص و یا جامعه به انگیزه دست یابی به این آثار و هدف گام بردارد این روش خدای متعال است. به عنوان مثال در آیاتی که درباره روزه و یا نماز آمده است به مسئله دست یابی به تقوا به عنوان یک اثر مهم آن اشاره شده است. در آیاتی دیگر نیز تبیین می شود که دست یابی انسان به تقوا موجب می شود تا نعمت بر او فزونی یافته و یا بر برکات آن افزوده گردد و یا این که دانش وی به جهان و هستی افزایش یابد و یا حتی دگرگون شود و بسیاری از مشکلات معیشتی و روحی وی نیز برطرف گردد و آسایش و آرامش را به دست آورد. تبیین آثار و فواید هر چیزی در مقام اطلاع رسانی و تبلیغ، خود عاملی مهم در فرهنگ سازی ارزشی و مثبت است که خداوند در آیات قرآنی از این شیوه به بهترین شکل استفاده کرده است. متاسفانه ما در این رابطه بسیار از شیوه فرهنگسازی قرآنی عقب مانده ایم! از سویی قرآن به کانون های تأثیرگذار توجه ویژه ای دارد. در هر جامعه، کانون هائی وجود دارد که می توان از بستر آن به شکل ساده تر و کلی تر، تغییرات فرهنگی را پیش برد و فرهنگ سازی مطلوب را انجام داد. گفت وگو با عالمان و رهبران هر قوم و قبیله ای می تواند زمینه را برای ایجاد فرهنگ سالم و یا تغییرات مطلوب فراهم آورد؛ زیرا با همراهی رهبران و عالمان، توده ها نیز همان سلوک و روش رهبران خویش را در پیش می گیرند که می توان از آن به تغییر در الگوها یاد کرد؛ زیرا عالمان و رهبران هر جامعه ای در حکم الگوهای آن جامعه است و تغییر در رفتار الگوها به معنای تغییر در پیروان و مقلدان آنان است.

براساس همین شیوه اطلاع رسانی و تبلیغ است که قرآن تبلیغ و اطلاع رسانی و فرهنگ سازی را در نقاط مرکزی و محوری و مرکز شهرها اولویت می دهد و از افراد می خواهد برای تاثیرگذاری بیشتر در فرهنگ و اصلاح و تغییر آن، اولویت را به این حوزه بدهند. (ما کان ربک مهلک القری حتی یبعث فی امها رسولا یتلو علیهم آیاتنا و ما کنا مهلکی القری الا و اهلها ظالمون قصص آیه ۵۹) همچنین در روایت داریم که فرمودند: کونوا دعاه الناس باعمالکم وقتی رهبران و عالمان و سیاستمداران به ارزشها را عمل کنند مردم در این مسیر حرکت می کنند اما وقتی بگویند و عمل نکنند ضد فرهنگی حرکت نموده اند. چنانچه قرآن می فرماید: لم تقولون مالا تفعلون؟ مردم به رفتار عملی و عینی اشخاص توجه دارند اگر رفتار درست، فرعنگ شخص و خانواده نشده باشد مردم نیز علاقه ای از خود نشان نخواهند داد. بنابراین بر اولیای امور و مسئولان است تا فرهنگ سازی ارزشی و مثبت را از دستگاه های دولتی آغاز کنند تا جامعه با توجه به فرهنگ درست و مناسب از آنان پیروی کنند. وقتی معیارهای ارزشی در اد اراتی که کارکنانش حقوق بگیر دولت هستند رعایت نمیشود چگونه انتظار داریم بقیه افراد جامعه آن ارزشها را بپذیرند؟ برخی از مسئولان و دولتمردان مردم را به امری تشویق می کنند. در حالی که در عمل چیز دیگری را نشان می دهند. به عنوان نمونه مردم را به صرفه جویی و پرهیز از اسراف و ریخت و پاش و تبذیر دعوت کرده و از رفتارهای مترفانه و رفاه زدگی باز می دارند، ولی در عمل خود در مصرف و هزینه بیت المال اسراف و ریخت وپاش دارند. این عمل آثار ضدفرهنگی بدتری را در جامعه در پی خواهد داشت. هر چند دولتی ها در این دوره بهتر شده است اما به مسئولان بی عمل باید گفت: لم تقولون مالا تفعلون؟

مظفر حاجیان