به گزارش پایگاه خبری ربیع، اجرایی شدن پروژه خط لوله تاپی که گاز ترکمنستان را از مسیر افغانستان به پاکستان و هند می‌رساند، یک تهدید، آن هم نه بالقوه، بلکه حالا بالفعل برای ماست که پس از بیش از دو دهه نتوانسته‌ایم صادرات گاز به پاکستان و هند را به سرانجام برسانیم. هرچند اعتقاد دارم وزارت نفت باید برای به سرانجام رساندن پرونده صادرات گاز به پاکستان که زمانی با حضور هند، خط لوله صلح نام گرفته بود و حالا آی پی نام دارد فعالتر عمل کند و این استخوان لای زخم را به طریقه‌ای – یا جدیت در اخذ جریمه از طرف مقابل که در دریافت گاز از ایران تاخیر داشته یا تعیین تکلیف آن به شیوه ای دیگر – در بیاورد، اما نمی‌توان زوایای دیگر این موضوع را هم نادیده گرفت.
البته به شخصه با لغو تصمیم اخذ شده در دوران وزارت رستم قاسمی ‌مبنی بر تخصیص وام کلان به پاکستان برای تکمیل خط لوله در خاک آن کشور هم موافق بودم چراکه برای دولتی که هیچگاه به تعهدات مبنایی تر خود در این زمینه پایبند نبوده، نمی‌توان تضمینی برای عمل به تعهدات جدید و غیرمبنایی، همچون احداث خط لوله در خاکش با وام ایران یا حتی بازپرداخت آن در نظر گرفت. فراموش نکنیم که ما با همسایه ای سر و کار داریم که طی سالهای اخیر، منبع اصلی ناامنی ها در جنوب شرقی کشور بوده و همواره، حساسیتهای سیاسی، بر روی تعهدات اقتصادی سایه افکنده است. اما سه نکته دیگر را درباره پاکستان – و ایضا هند – در مبادلات انرژی با ایران نمی‌توان فراموش کرد.
نکته اول، سایه سنگین آمریکا روی مواضع این دو همسایه است. سالهای سال، پروژه صادرات گاز ایران به پاکستان و هند در دست‌انداز فشارهای آمریکا به آن دو کشور و بعد تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل گرفتار بود و حالا فشارهای آمریکای دوران ترامپ هم مزید بر علت شده است. اما مهمتر، مبادلات مالی این دو کشور با آمریکاست. حجم مبادلات مالی پاکستان با آمریکا بیش از ۵/۵ میلیارد دلار است درحالیکه حجم مبادلات تجاری ایران و پاکستان در فضای پساتحریم، تازه به ۵/۱ میلیارد دلار رسیده است. البته کمک‌های نظامی‌آمریکا به پاکستان را هم باید به این آمار افزود که رقمی‌ بسیار سنگین دارد و همواره به عنوان اهرم فشاری بر پاکستان عمل کرده است. کمتر از دو ماه پیش ۹۰۰ میلیون دلار از کمکهای مالی آمریکا به پاکستان برای مبارزه با گروه‌های شبه نظامی‌و تروریستی تعلیق شد تا اهمیت این اهرم فشار بیشتر آشکار شود. بد نیست بدانید که میزان این کمک‌ها برای سال جاری ۲ میلیارد دلار پیش‌بینی شده که بیش از مجموع مبادلات تجاری ایران و پاکستان است. این معادله در مورد هند هم صدق می‌کند. ارزش مبادلات تجاری هند و آمریکا بیش از ۱۲۰ میلیارد دلار و این مبادلات بین ایران و هند زیر ۱۰ میلیارد دلار است.
نکته بعدی حمایت کامل آمریکا از خط لوله تاپی است تا اثبات کند آنقدر در استقرار امنیت در افغانستان موفق بوده که این کشور، ترانزیت گاز در منطقه را بر عهده بگیرد. آمریکا با حمایت از این پروژه، نه تنها ایران، بلکه حضور روسیه را هم در ژئوپلیتیک انرژی منطقه کمرنگ می‌کند تا علاوه بر نمایش امنیت در افغانستان، اشراف خود بر ۴ کشور شریک در تاپی و همسایگانش را تکمیل کند. حمایت از تاپی توسط آمریکا هم صرفا منحصر به امروز نیست. به عنوان مثال در تابستان ۲۰۱۴ سخنگوی وزارت خارجه آمریکا موضع رسمی‌ این کشور را درباره خط لوله تاپی اینگونه اعلام کرده بود: ایالات متحده از تاپی حمایت می‌کند، زیرا ما بر این باوریم که این خط لوله پتانسیل ایجاد تحول در آینده منطقه را داراست.
اما نکته سوم: تاپی به تنهایی نمی‌تواند نیاز رو به افزایش پاکستان به گاز را تامین کند. جمعیت ۲۰۰ میلیونی پاکستان با رشدی بیش از ۶/۱ درصد رو به افزایش است و رشد ۸۰ درصدی مصرف گاز این کشور در دو دهه اخیر،همچنان روند صعودی دارد. خط لوله تاپی ظرفیت تحویل ۹۰ میلیون متر مکعب گاز در روز به کشورهای هند و پاکستان و احتمالا افغانستان را خواهد داشت که بسیار کمتر از نیاز پاکستان است. بنابراین خط لوله تاپی به معنای حذف گزینه خط لوله آی پی یا همان صادرات گاز ایران به پاکستان نیست. اما از آن سو، و علیرغم تمام موانع سیاسی و منطقه‌‌ای، به معنای این هم نیست که می‌توان تا ابد در انتظار پاکستان نشست. حال که استراتژی بیژن زنگنه، به جای بلندپروازی های رویاپردازانه برای صادرات گاز به اروپا، اولویت دادن به صادرات گاز به کشورهای همسایه است، انتظار این است که همانگونه که صادرات گاز به عراق اجرایی شد تا دیگر ترکیه تنها مقصد گاز صادراتی ایران نباشد، فکری هم به حال صادرات گاز به پاکستان شود…قبل از آنکه رقبای دیگر هم دست به کار شوند.