به گزارش پایگاه خبری ربیع، فرانسه، از زمان برپایی جمهوری پنجم توسط ژنرال دوگل در ۱۹۵۸ در سیاست خارجی خود اهداف ثابت و مشخصی را دنبال می‌کند که نه تنها دست راستی‌ها که سوسیالیست‌ها هم به آنها پایبند هستند تا جایی که انحراف از این اهداف، در واقع زیر پا نهادن اصول پذیرفته شده و جا افتاده دیپلماسی پاریس قلمداد می‌شود‌. اصول پایه‌گذاری شده از دوران حکومت ژنرال دوگل، به عنوان نماد استقلال‌طلبی و بلندپروازی‌های فرانسه به حساب می‌آمد و می‌آید‌.
پس از پایان جنگ سرد، افول نسبی موقعیت بین‌المللی فرانسه، نخبگان کشور را بر آن داشت تا در اصول سنتی خود در سیاست خارجی تجدیدنظر کنند، تا از تبدیل فرانسه به عنوان یک بازیگر درجه دوم در صحنه جهانی جلوگیری شود‌.
در این راستا، با روی کار آمدن نیکولا سارکوزی در ۲۰۰۷، نگاه جدیدی در سیاست خارجی فرانسه شکل گرفت، به این معنا که تقویت روابط فرا آتلانتیکی از یک سو- که به عضویت دوباره در ناتو انجامید- و گسترش روابط با کشورهای اروپایی از طرف دیگر، در دستورکار وزارت خارجه فرانسه قرار داشت تا جایی که دیپلماسی پاریس به‌گونه‌ای ماهیت آمریکایی به خود گرفت‌.
در این رهگذر و با وجود اولویت‌بخشی به حفظ و گسترش رابطه با آمریکا و اتحادیه اروپا، به خاطر پیوندهای دیرینه با برخی از کشورهای خاورمیانه، نگاه ویژه به این منطقه نیز در اصول سیاست خارجی فرانسه گنجانده شد؛ سیاستی که در دوره سارکوزی و اولاند به گونه‌های متفاوت به اجرا در آمده است‌.
با حضور ماکرون در کاخ الیزه به عنوان رییس‌جمهور متفاوت، دیپلماسی فرانسه در خاورمیانه و شمال آفریقا، با تکیه بر اصول قبلی، اما با توجه به شرایط امروز جهان و با تحرک زیادی، به ویژه در ارتباط با ایران شکل گرفت‌.
با توجه به مشکلات داخلی آلمان و ضعف بریتانیا در پسابرگزیت و همچنین چالش‌های سیاسی در اسپانیا و ایتالیا، میدان برای یکه‌تازی ماکرون در سیاست خارجی یا به‌طور خاص در خاورمیانه فراهم شد تا بتواند در بازی قدرت با آمریکا و روسیه رقابت کند‌.
نمونه چنین شرایطی را در لبنان و در ماجرای سعد حریری، در لیبی و به‌طور مشهود در بحران و جنگ سوریه، همچنین در چالش رابطه تهران- دمشق و در رابطه با کشورهای حاشیه خلیج فارس می‌توان دید‌.
به‌طور خاص در رابطه با ایران، پاریس، دیپلماسی دوگانه مبنی بر حمایت از تداوم برجام و در عین حال مخالفت با برنامه موشکی ایران و همچنین جنگ یمن را پیش گرفته است که به گونه‌ای ضمن حفظ اصول سنتی «گلیست» یعنی استقلال‌طلبی فرانسوی در سیاست خارجی در واقع با نگاه دوگانه به دیپلماسی جدید واشنگتن در مورد ایران، بتواند نفس خود را به عنوان یک بازیگر اصلی در خاورمیانه بازی کند‌.
از طرفی، اما جداسازی پرونده برجام با مساله موشکی، جدا از بحث سیاسی، از مواضع اقتصادی پاریس نیز خبر می‌دهد. در واقع با توجه به سردرگمی دولت ترامپ در پرونده برجام و پافشاری بر محدود شدن برنامه موشکی ایران، ماکرون راه میانه‌ای را انتخاب کرده که منافع سیاسی- اقتصادی پاریس را یکجا دربرمی‌گیرد‌.
با توجه به تحولات یک هفته اخیر در مورد سوریه و اختلاف مسکو و واشنگتن در مورد آتش‌بس در این کشور و همچنین مساله دخالت ایران در یمن، همگرایی فرانسه و بریتانیا و آمریکا در قبال سیاست‌های روسیه، می‌تواند به‌گونه‌ای دیپلماسی دوگانه پاریس در خاورمیانه، به‌طور خاص در ایران را نمایندگی کند‌.
آخر این که با توجه به افزایش احتمال برقراری تحریم‌های جدید آمریکا علیه ایران با نزدیک شدن به پایان مهلت برجامی ترامپ، ماکرون که در حال حاضر به عنوان رهبر اتحادیه اروپا شناخته می‌شود، چگونه می‌تواند به سیاست موسوم به «نواصولگرایی فرانسوی» ادامه دهد‌.