به گزارش پایگاه خبری ربیع، به نقل از فارس، محمدعلی کشاورز از اساتید کارگاه کاربردهای خط در گرافیک، در پی درگذشت احمدرضا دالوند متنی نوشته که به شرح زیر است:

من هم دلم سوخت؛ از ارتحال هنرمندی که ولایت را شنیده و لذت ولایی‌بودن را چشیده بود.
اگرچه این اواخر شیرینی این مؤانست را در کامش تلخ کردند و گوش‌هایشان را از شنیدن صدایش پنبه کردند و زبانشان را به‌طعنه باز… حتی در روز تشییع جنازه‌اش قبول نکردند که از خدا بود و به‌سوی خدا رفت. و دریغ از آغاز سخنی با نام خدا در آن مجلس… که قصد شناخت عمیق‌تر ربّ‌العالمین را داشت که دست اجل… نه، شاید هم شناخت و آغوش خداوند را از وجود خویش پُر کرد. شاید ملائکه شنیده باشند که برای پروردگارش سروده باشد:«انّا لله و انّا الیه راجعون». این همه دوپا، پای رفتن ندارند امّا او فقط با یک پا، پا در سفری اینچنین گذاشت.
بعضی‌ها که در صدر اسلام در گوش‌هایشان پنبه می‌کردند، اکنون زبانشان را به آیات خدا بسته‌اند، امّا دالوند زبانش باز‌تر شده بود به بیان قسط و این پرده‌ای شد در مقابل چشمان بعضی‌ها که اسلافشان پنبه در گوش می‌کردند…
از احمد‌رضا دالوند گاهی نامش را شنیده‌ بودم و هر از گاهی طرحی دیده بودم. بعضی از دوستان هنرمند ولایی اذعان داشتند که در سال‌های اخیر وارد فضای جنگ نرم شد و با عشق به حقیقت به جریان هنر انقلاب و مقاومت پیوست و…که رغبتش به فضای هنر متعهد به ذائقه برخی خوش نیامد…
از میان ما رفت در‌حالی که شاید در ایّام بیماری، مناجاتی با خدای خویش داشته از آن نوع که رزمندگان عزیزمان در لحظات وصال معشوق ازلی و ابدی… این خاصیت حق و حقیقت است که دل‌های صاف و ضمیر‌های پاک را به‌سوی خویش می‌خواند و او را عاشق‌تر می‌کند و روانه بازار عشقبازیِ عارفانه‌ای که درکش قلبی می‌خواهد به زلالی چشمه‌ساران و دلی می‌طلبد به وسعت آسمان بی‌پایان و غیرتی که بسیار کمیاب است و کیمیاست.
دالوند گویا عشق را شناخته بود با همان وسعت؛ غیرت را کسب کرده بود با همان عظمت و عارف شده بود به آنچه که دیگران چشم و گوش بر آن بسته‌اند. او مرجع اعتبارش را شناخت. کاش از او بیاموزیم که اعتبارمان را از کسی بخواهیم که او نیز به همان سوی متّوسّل شد…
این دیدار بر او مبارک.

انتهای پیام/