به گزارش پایگاه خبری ربیع، به نقل از فارس، نمایش «خاموشخانه» به نویسندگی و کارگردانی مهدی مشهور از ابتدای آبان ماه اجرایش را در سالن سایه تئاتر شهر آغاز کرده است. در این نمایش دو بازیگر شیوا مکی نیان و بنیامین اثباتی (در قالب یک زن و شوهر) ایفای نقش میکنند.
بیشتر زمان نمایش «خاموشخانه» در سکوت و بدون دیالوگ میگذارد و البته آن بخشهایی هم که دیالوگ دارد به زبانهای فرانسه، انگلیسی و فارسی اجرا میشود، اما آیا این کار توانسته مخاطب داخلی را جذب کند؟
در واقع داستان نمایش در هالهای از ابهام و سردرگمی است اما بخش اصلی به مسئله مهاجرت و مشکلات مهاجران در کمپها میپردازد هر چند که خود کارگردان معتقد است بحث اصلی در این نمایش، بحث مهاجرت نیست.
زن و مردی که ۵ سال است در یک کمپ در نقطهای نامعلوم زندگی میکنند و قرار است شخصی به نام «گلبهاری» کار مهاجرت آنها را انجام دهد اما هنوز تکلیف کارشان مشخص نیست، زن باردار است و آنها در یک سوئیت در کمپی در حال انتظار کشیدن هستند و جز کارهای روزمره مانند گوش کردن به موسیقی و صدای قلب بچهشان، خوردن غذا و … کار دیگری ندارند که انجام دهند.
این نمایش در بخشهایی به مسئله خشونت و خشونتهای کوچک در زندگی خانوادگی که با مشکلات اجتماعی همچون همین مهاجرت همراه میشود، میپردازد و در نهایت به خشونتهای بزرگتر (قتل) میانجامد. خانوادهای که کمتر با هم دیالوگ دارند، ارتباطاتشان در حد صحبتهای معمول و بعضاً تکراری است،کارهای تکراری همچون غذا خوردن دارند و انتظار میکشند، به لحاظ روانی شرایط مناسبی ندارند و ممکن است دست به هر کاری بزنند.
به تعبیر کارگردان نمایش، این کار از زمره کارهای تجربی است که او نخواسته مخاطبان را از همان ابتدا به قضاوت دعوت کند، چرا که کار دیالوگ ندارد، بنابراین قدری طول میکشد تا مخاطبان فضا و افراد را بشناسند و در نهایت کار به نتیجهگیری و قضاوت برسد و حتی پیش میآید که در بخشهایی از نمایش قضاوتهای مخاطبان اشتباه از آب در میآید، چرا که مخاطب در ابتدا تصور میکند با یک زن و شوهر عادی طرف است در حالیکه در انتهای کار مشخص میشود آنها در یک کمپ زندگی میکنند و زندگی عادی ندارند.
بعضاً پیش میآید که مخاطبان در مسیر اجرا به دلیل تکرار شدن برخی بخشها چون غذا خوردن یا گوش دادن به موسیقی، کشیدن سیگار دچار خستگی بشوند و به خوبی مشخص نیست که علت تکرارهای زیاد در بخشهایی از کار چیست، ممکن است علت تکراری بودن زندگی در عصر جدید باشد و ممکن است هم اقتباس از نمایشنامهنویسانی همچون بکت، کارگردان را به این سمت برده باشد و در مسیر تکرار اعمال نمایشی برآمده باشد.
نکته دیگر استفاده از ویدئو پروژکتور در تئاتر است و در بخشهایی از کار به جای استفاده از دیالوگ مفاهیم قابل انتقال از جمله زندگی این زن در کمپ بر آن حک میشود و در بخشی از این ویدئو تابلوی نقاشان بزرگ عصر رنسانس نیز نمایش داده میشود.
اما بحث اصلی که از درونمایه نمایش نشأت گرفته، استرسها و اضطرابهای این زن و شوهر است که به هم منتقل میشود، تشویش درونی مرد و تیکهای عصبیاش مخاطبان را اذیت میکند و ممکن است علتش شکّی است که به همسرش در ارتباط با گلبهاری (وکیل) دارد، چرا که مدام در بخشهایی از نمایش این را تکرار میکند که آیا تو به مهمانی نرفتی؟ آیا تو با گلبهاری دیدار نکردی؟ یعنی همان چند دیالوگ محدود بین آنها نیز حول شک و تردید بین زن و شوهر و استفاده از عطر مردانه توسط زن میچرخد. در نهایت هم این مرد است که همسرش را میکشد. زن با اینکه اضطراب خود را نشان نمیدهد اما با اعمال تکراری سعی میکند خود را آرام و خونسرد نشان دهد، او با رفتارهای وسواسگونهاش همسرش را تحت فشار زیاد قرار میدهد.
نکته دیگر هم دکوراسیون ساده بدون هیچ تشریفاتی با وسایل زندگی معمول است و نشان میدهد که با همینمیزانسن ساده بدون دیالوگ هم میتوان نمایشی کار کرد که مفهوم را به مخاطب برساند.
در نهایت تنها نکته امیدوارکننده در بین خانوادههای عصر جدید با شرایط این چنینی که میتوانند با هم درک مشترک داشته باشند، حتی اگر این امر در شرایطی همچون کمپ مهاجرتی با مسائل خاص خود باشد، وجود یک کودک است، این کودک یک پیوند عمیق بین همسران ایجاد کرده و شرایط سخت زندگی را قابل تحمل میکند اما سرانجام این تشویشهای اضطراب گونه مرد و وسواسهای اجباری زن در تمیز و مرتب کردن وسایل و نحوه غذا خوردن و شک و تردید به یکدیگر است که پایانی تراژیک برای این نمایش رقم میزند و مشخص میشود که حتی یک فرزند هم نمیتواند از درد روانی انسانها در شرایط سخت بکاهد و در نهایت آنها را به قهقرا سوق میدهد.
انتهای پیام/