به گزارش پایگاه خبری ربیع، بسم‌الله الرحمن الرحیم
فردا سالروز آغاز ولایت مولی الموحدین و امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام است. به این مناسبت شایسته است فارغ از غوغاهای سیاسی که سرتاسر جهان را پر کرده، به سراغ فقر مطلقی که بشریت امروز در عرصه معنویت و اخلاق از آن رنج می‌برد برویم، موضوعی که ریشه تمام مشکلات جامعه انسانی است.
امام خمینی در نامه تاریخی خود به گورباچف، صدر هیات رئیسه اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۳۶۷ بی‌اعتقاد واقعی به خدا را ریشه تمام مشکلات شرق و غرب دانسته و افزودند: «مشکل اصلی کشور شما مساله مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست. مشکل شما عدم اعتقاد واقعی به خدا است، همان مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بن‌بست کشیده و یا خواهد کشید. مشکل اصلی شما مبارزه طولانی و بیهوده با خدا و مبدا هستی و آفرینش است.»
وجود کلمه «واقعی» در این فراز از نامه امام خمینی برای القاء این نکته است که اعتقاد به خدا اگر همراه با پای بندی عملی به اوامرو نواهی الهی نباشد، ارزشی ندارد. به همین دلیل است که بلافاصله این بی‌اعتقادی را علاوه بر شرق، مشکل غرب هم می‌دانند و می‌افزایند: «همان مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بن بست کشیده و یا خواهد کشید.»
این خاصیت قدرت است که انسان‌ها را حتی اگر به خدا اعتقاد داشته باشند مجذوب خود می‌کند و چون شیرینی و جاذبه زیادی دارد، اصحاب قدرت را از مسیر حق منحرف می‌نماید. در کارزار مبارزه جاذبه قدرت و اعتقاد به خدا فقط همان «واقعی» بودن اعتقاد به خداست که می‌تواند قدرتمندان را از انحراف نجات دهد و آنها را در مسیر حق نگهدارد.
تکلیف زمامداران بلوک شرق از جمله شوروی که آشکارا خدا را انکار می‌کردند و حتی با اعتقاد به خدا و دین می‌جنگیدند روشن است ولی زمامداران دیگر به ویژه کشورهای قدرتمند غربی با اینکه منکر خدا نیستند و بر اعتقاد زبانی و ظاهری به خدا تاکید می‌کنند، نیز همانگونه که در نامه امام خمینی آمده به ابتذال و بن‌بست دچار شده اند، زیرا اعتقادشان به خدا واقعی نیست و به فرامین الهی پای بندی عملی نشان نمی‌دهند.
هر چند اعتقاد واقعی به خدا برای همه زمامداران لازم است، ولی آن دسته از زمامداران که بر کشورهای اسلامی حکومت می‌کنند به ویژه آنان که به نام دین خدا قدرت را در کشورهایشان دردست گرفته‌اند باید پای بندی بیشتری نشان دهند. وضعیت جهان اسلام و آنچه در اکثر کشورهای اسلامی می‌گذرد متاسفانه خلاف این انتظار را نشان می‌دهد. کشتار و خون ریزی، جنگ قدرت، فساد مالی، وابستگی به قدرت‌های استعماری و تقسیم جامعه به دو طبقه اشرافی و فقیر در کشورهای اسلامی کاملاً مشهود است. چنین وضعیتی برای پیروان پیامبر اسلام که برای بسط عدالت، آزادی و کرامت انسانی مبعوث شد شایسته نیست. مسلمانان و دولت‌های کشورهای اسلامی باید منادیان وحدت، عدالت، استقلال و کرامت انسانی باشند تا برای سایر ملت‌ها به عنوان الگو مطرح شوند.
در این میان، انتظار از جمهوری اسلامی ایران به دلیل ارادت ویژه‌ای که مردم و مسئولان این نظام به مولی الموحدین حضرت علی علیه السلام دارند با آنچه از سایر کشورها انتظار می‌رود متفاوت است. مردم ایران، به حضرت علی علیه‌السلام به خاطر اینکه مظهر توحید است ارادت ویژه‌ای دارند. این ویژگی امیرالمومنین که عنوان «مولی الموحدین» بیانگر آن است و سرچشمه عدالت، تقوا،‌ ساده زیستی و مردمی بودن است، ایجاب می‌کند نظام جمهوری اسلامی در عالی‌ترین سطح تامین‌کننده همین ویژگی‌ها در جامعه ایرانی باشد. واقعیت این است که تلاش مسئولان نظام جمهوری اسلامی همواره همین بوده ولی مشکلات فراوانی که بر سر این راه وجود داشت، مانع تحقق این هدف شد. با اینحال، نمی‌توان انکار کرد که «اعتقاد واقعی به خدا» که باید در پای بندی عملی مسئولان نظام به فرامین الهی جلوه کند نیاز به تقویت دارد. این، سفارش خود مولی الموحدین به زمامداران مسلمان و وصیت امام خمینی به مسئولین نظام جمهوری اسلامی است که در همه حال خدا را در نظر بگیریدو در مسیر حق حرکت کنید.
شرایط امروز کشور ما بگونه‌ای نیست که بتوانیم مدعی اجرای کامل عدالت و رعایت کرامت انسانی در جامعه اسلامی و انقلابیمان باشیم. یکی از فلسفه‌های غدیر این است که در پرتو ولایت مولی الموحدین میزان اعتقاد واقعی زمامداران به خدا ارتقاء یابد و به برکت آن تلاش برای اجرای عدالت، وحدت و تامین کرامت انسانی به حدی برسد که بتوانیم ایران اسلامی را به عنوان الگوئی برای سایر ملت‌ها معرفی نمائیم. این، یک هدف قابل تحقق است به شرط آنکه مسئولان نظام جمهوری اسلامی در صراط غدیر حرکت نمایند.