پایگاه خبری ربیع/ یادداشت سردبیر: علی حاجیان

امروز ۱۷ شهریور است، روز قیام خونین مردم تهران در مقابل رژیم ستمشاهی، روز کشتار جمعی از مردم به دست ماموران حکومت پهلوی در سال ۱۳۵۷، روزی که نقطه عطفی برای انقلاب اسلامی شد.

در این روز یاد همه شهدای انقلاب اسلامی و ۱۷ شهریور را گرامی می داریم و به روان پاکشان درود می فرستیم. بی تردید، ابعاد عظیم کشتار و سرکوب مردم بی گناه در این روز باعث شد تا انقلابیون و رهبران آن ها در حرکت خود مصمم تر گردند و در این بین رهبری مدبرانه حضرت امام خمینی(ره) نقشی به سزا داشت.

حمایت های سران به اصطلاح دموکرات آمریکا از رژیم پهلوی در سرکوب مبارزین نیز باعث گردید تا ادعاهای به اصطلاح حقوق بشری و دموکراتیک آن ها در بین مردم رنگ ببازد و ماهیت اصلی آنان برای مردم ایران هرچه بیشتر نمایان گردد.

در مجموع باید گفت قیام خونین ۱۷ شهریور عاملی موثر در تشدید مبارزات مردمی و تسریع در سقوط رژیم پهلوی به شمار می رود. در این روز مردم با شعار، رکس آبادان را…  شاه به آتش کشید به خیابانها آمدند ومبارزات خود را استمرار بخشیدند.

تنها چندروز پس از واقعه آتش‌سوزی سینما رکس آبادان در ۲۸ مرداد ۱۳۵۷، دولت جمشید آموزگار که با شعار دولت فضای باز سیاسی روی کار آمده‌بود، مجبور به استعفا گردید و در روز ۴ شهریور، محمدرضا پهلوی از جعفر شریف امامی که فرزند روحانی و رئیس مجلس سنا بود و به برخی مخالفت‌ها با دولت هویدا مشهور بود، دستور داد تا دولتی با شعار آشتی ملی تشکیل دهد.

اندکی بعد و در روز سیزدهم شهریور، راهپیمایی بزرگ عید فطر در تپه‌های قیطریه تهران، تبدیل به تظاهرات بر ضدّ حکومت شاهنشاهی شد.

به دنبال این تظاهرات، ناآرامی‌های دیگری نیز تا روز شانزدهم شهریور به وقوع پیوست. این واقعه خونین دارای پیامدهای زیادی بود که به برخی از آنها اشاره می کنیم. یکی از پیامدهایی که می توان از آن نام برد ایجاد تردید و تزلزل در اراده رژیم در رویارویی با ملت است.

به دنبال کشتار ۱۷شهریور اراده و عزم رژیم در رویارویی با ملت سخت به تردید و تزلزل افتاد. چرا که شیوه های سرکوب و سازش در عمل شکست خورده بود، اجرای طرح حکومت نظامی که بر اساس نظریه مشاوران امنیتی و ساواک، بهترین سیاست ممکن جهت برقراری امنیت تلقی می شد، نتیجه عکس بخشید. لذا شاه برای یافتن یک راه حل فوری و ضربتی برای پایان دادن به اوضاع آشفته و انقلابی کشور با صاحب نظران امور ایران و کارشناسان داخلی ،رایزنی نمود.

حاصل این گفت و گوها شاه را به این نتیجه رساند که ریشه همه نارضایتی ها در توسعه فساد و سوء استفاده های کلان مادی نهفته است و این نارضایتی ها بود که ریشه نظام را می لرزاند. وضعیت کشور به حدی آشفته بود که رژیم سخت سر در گم شده بود و سرانجام آمریکا با پیام شفاهی برانسکی از طریق اردشیر زاهدی ـ سفیر ایران در آمریکا ـ شاه را بار دیگر به سوی سیاست مشت آهنین متمایل ساخت که نتیجه آن تشکیل کابینه نظامی به رهبری ارتشبد ازهاری بود. اخبار آنروز حکایت از این داشت که در این روز بیش از ۴۰۰۰ نفر کشته شدند و تعداد کسانی که تنها در میدان ژاله جان باخته‌اند ۵۰۰ نفرگزارش شده بود.

۱۷شهریورو ادامه حکومت نظامی،انسجام ارتش را متزلزل و اراده آن را با تردید مواجه ساخت و این دومین پیامد قابل ذکر است. استقرار طولانی مدت ارتش در میدان ها و مراکز مهم شهر،از کارآمدی ارتش و توان آن کاست چراکه ارتش خود را در مقابل ملت دید و بخش اعظم ارتشیان که تمایلات ملی مذهبی داشتند حاضر به ادامه این راه و کشتار بی رحمانه مردم نبودند هر چند خود را تحت الامر رژیم می دانستند.

این حادثه بزرگ باعث تعمیق شکاف بین مردم و حکومت پهلوی شد شکافی که رژیم هرگز نتوانست آنرا پر کند و به سقوط او انجامید. این واقعه امکان هر نوع پیوستگی یا سازش را از بین برد. همچنین مشی مبارزه مسالمت آمیز در چار چوب قانون اساسی به منظور احیای نظام مشروطه به شدت زیر سوال رفت و روحیه تندروی و افراط گرایی در میان طیف های گوناگون مبارز و مخالف فرا گیر شد و تلاش ها برای سرنگونی رژیم پهلوی به شکلی قهر آمیز و انقلابی مورد حمایت قرار گرفت و سبب تنگ شدن عرصه بر حکومت شاهنشاهی شد.

نتیجه این مسائل تشدید سر در گمی آمریکا در برابر مسائل ایران بود که نمی دانست چه تصمیمی بگیرد.اما آمریکا حمایت بیدریغ خود را همچنان از شاه  و اقدامات سرکوبگرانه اش اعلام نمود. به هر حال، حقیقت این است که تا وقوع حادثه ۱۷ شهریور هیچ یک از سران کاخ سفید در ریاست جمهوری، وزارت خارجه و سازمان سیا، بحران ایران را جدی و نگران کننده نمی دانستند.

در هر صورت، از همین زمان گروهی از سران آمریکا به بررسی دقیق تر و بازنگری کارشناسانه در حوزه مسائل ایران ترغیب شدند که ماحصل این بررسی ها چیزی جز سردرگمی هر چه بیشتر آمریکا در امور ایران نبود و با همه قدرت و برنامه اش نتوانست رژیم ستمشاهی را  حفظ کندو اوضاع و شرایط روز به روز برای مردم امید بخش و برای شاه و آمریکا شکننده و مایوس کننده شد تا در ۲۲بهمن رژیم سقوط کرد و آمریکا منافعش را از دست داد و دیگر نتوانست به چپاول منابع ایران بپردازد و این شد که از پس انقلاب اسلامی و در دوره ۴۰ ساله دست از توطئه بر علیه این ملت برنداشته و همچنان تلاش می کند مطاع از دست داده را بر گرداند چنانچه در سال های اخیر نیز دست به ده ها توطئه و ترفند زده اما به لطف الهی همه جا درمانده و پشیمان شده و به گل تپیده است و این راه تا زمانی که حقوق حقه این ملت را به رسمیت نشناسد ادامه خواهد داشت و طبل رسوایی و ناتوانی اش کوبیده و کوبیده می شود و آبروی نداشته اش بیش از پیش از دست خواهد رفت.چنانچه طبل رسوایی اش در آینده ای نه چندان دور برای چندمین بار کوبیده خواهد شد و دنیا را انگشت به دهان خواهد نمود؟