به گزارش پایگاه خبری ربیع، در نگاه به شهرسازی (برنامه‌ریزی و طراحی شهری) موجود درمی‌یابیم سه سنت در شکل‌دهی آن مؤثر بوده است: مرکززدایان (که باغ‌شهر بخشی از آن است)، شهرتابناک و زیباشهر و البته تفاسیر انشعابی یا ترکیبی از آنها (به‌ویژه باغ‌شهر و شهرتابناک). ویژگی مشترک هر سه سنت در فرم‌گرایی، جانشینی ایده‌های طراح به جای زندگی واقعی شهر، جداسازی کارکردی و ضدیت با پویایی شهری بوده است.
در همه این سنت‌های شهرسازی، والاگرایی و استانداردگرایی غلبه داشته که آرمانی از شهر باشکوه و برنامه‌ریزی‌شده است. ابتدا نگاهی به ایده‌های محوری این سنت‌ها می‌اندازیم تا تصویری داشته باشیم از آنچه شهرسازان برای شهرهای ما می‌اندیشند.
۱- در باغ‌شهر که بنیان‌گذار ایده آن، «ابنزر‌ هاوارد» است، ایده آن بر توقف رشد شهر و اسکان دوباره جمعیت در شهرک‌های حومه‌ای مبتنی است؛ شهرک‌هایی با سی هزار نفر جمعیت، احاطه‌شده با کمربندی از مناطق کشاورزی، پهنه‌بندی‌های برنامه‌ریزی‌شده صنعتی جداگانه، پهنه‌بندی‌های زیستی (خانه‌ها، مدارس و فضای سبز) جداگانه و پهنه‌بندی‌های تجاری و فرهنگی جداگانه که هر تغییر کوچک تحت نظر مقامات محلی است.
یک گونه مشابه متأثر از این ایده، شهرهای شرکتی است. در این سنت، تدارک مسکن سالم اصل و هرچیز دیگر نسبت به آن فرعی محسوب می‌شود. برنامه‌ریزی خوب، مجموعه‌ای از فعالیت‌های آماری است که بتواند همه آنچه را مورد نیاز است، پیش‌بینی کند و پس از پیاده‌شدن آن نیز در برابر جزئی‌ترین پیامدهای تغییر قابل حمایت باشد. برمبنای ایده باغ‌شهر که چهره‌هایی چون پاتریک گدس، لوییس مامفورد، کلارنس اشتاین، هنری رایت و کاترین باور آن را گسترش دادند، خیابان‌ها محیط نامناسبی برای انسان‌هاست؛ خانه‌ها باید از آن رو برگردانده و به طرف داخل و فضای سبز داخلی باشند. در سنت باغ‌شهر خیابان‌های تکراری بیهوده‌اند و واحد اولیه طراحی شهر خیابان نیست، بلکه بلوک و به‌ویژه ابربلوک است. محل تجارت باید از محل سکونت و فضای سبز جدا شود. نیاز یک محله به کالاها باید به طریقه‌ای «علمی» محاسبه و به همان میزان فضای تجاری به آن اختصاص داده شود. حضور مردم غریبه در بهترین شرایط، یک بد لازم است و حداقل هدف برنامه‌ریزی شهری خوب، جداسازی و ایجاد حریم شخصی از نوع حومه شهر است.
به زعم اینان برنامه‌ریزی خوب، برنامه‌ریزی پروژه است.
۲- سنت شهرتابناک، سنتی است که لو کوربوزیه، نظریه‌پرداز آن بود. تصویر این شهر چنین است: «تصور کنید از راه پارک بزرگ وارد شهر می‌شویم. ماشین تندروی ما مسیر مرتفع مخصوص تندرو بین آسمان‌خراش‌های جادویی را در پیش می‌گیرد. هنگامی که نزدیک‌تر می‌شویم، بیست و چهار آسمان‌خراش در آسمان برابر دیدگان ما تکرار می‌شوند؛ سمت چپ و راست ما در حاشیه هر ناحیه ویژه، ساختمان‌های مدیریت و شهرداری قرار دارند. ساختمان موزه‌ها و دانشگاه، فضا را محصور می‌کنند. همه شهر یک پارک است. تعداد انسان‌های ساکن ۱۲۰۰ نفر در هر آکر است؛ اما با توجه به ارتفاع بسیار ساختمان‌ها، ۹۵ درصد زمین به صورت باز باقی می‌ماند. آسمان‌خراش‌ها فقط ۵ درصد زمین را اشغال می‌کنند. مردم با درآمد زیاد در خانه‌های کوتاه‌تر لوکس در اطراف محوطه‌ها در حالی خواهند زیست که ۸۵درصد زمین‌هایشان باز خواهد بود. اینجا و آنجا نیز رستوران‌ها و تئاترها قرار خواهند گرفت. در این شهر جاده‌های شریانی بزرگی برای تردد سریع‌السیر به صورت یک‌طرفه در نظر گرفته شده است؛ زیرا راه‌های متقاطع دشمن ترددند. خودروهای سنگین راه‌های زیرزمینی خواهند داشت و پیاده‌روها از خیابان‌ها و پارک‌ها حذف می‌شوند.»
فنون بازسازی با عناوین گوناگونی مانند پاک‌سازی انتخابی، نوسازی لکه‌ای، برنامه‌ریزی نوسازی یا حفاظت برنامه‌ریزی‌شده – به معنی احتراز از پاک‌سازی کلی یک ناحیه کهنه- به طور عمده تلاشی است تا ضمن نگهداری بعضی ساختمان‌های قدیمی، ناحیه به یک تفسیر قابل قبول از باغ‌شهر تابناک تبدیل شود.
۳- سنت زیباشهر، سنتی است که به یادمان‌سازی گرایش دارد. براساس طرح‌های آن بلوارهای منظم فراوانی به سبک باروک برپا شدند که به هیچ‌کاری نمی‌آمدند. شهرها یکی پس از دیگری مرکز مدنی یا فرهنگی خود را برپا داشتند. این ساختمان‌ها در طول یک بلوار، در طول بازارچه، در محاصره یک پارک یا پراکنده درون پارک، چیده شده بودند. صرف‌نظر از نحوه چیدمان آنها، نکته مهم آن بود که یادمان‌ها جداافتاده از شهر، کوچک‌ترین تأثیری نداشتند. تصوری در شهرسازی وجود دارد که برمبنای آن پول به علاوه طرح مساوی است با شهر کامل و می‌توان تمام مشکلات را حل کرد؛ از زاغه‌ها گرفته تا ترافیک؛ اما نتیجه آن چیزی جز تخریب بیشتر شهرها از طریق ازبین‌بردن توان‌های واقعی زندگی شهری، بزرگراه‌ها، زوال محلات، ساخت انواع شهرهای اشباح/ شهر خوابگاهی/ شهرهای گتویی/ شهرهای گیت‌شده و گسیختگی کاربری‌ها و فعالیت‌ها نبوده
است.
بازتاب این سنت‌ها در شهرسازی را می‌توان در زمینه‌های متعددی دید. چشم‌انداز شهر، طرح جامع، پهنه‌بندی طرح تفصیلی و تقلیل نیازهای زندگی شهری به سرانه‌هایی هفتگانه در قالب فعالیت‌هایی دسته‌بندی‌شده است.
رفتار اجتماعی و اقتصادی ساکنان شهر با یکدیگر و با محیط پیرامونشان هیچ جایی در سنت‌های برنامه‌ریزی نداشته‌اند و در بهترین حالت، ساکنان به پرسش‌نامه نیازسنجی خام درباره سرانه‌های خدماتی فروکاسته
شده‌اند.
آنچه بر سنت‌های برنامه‌ریزی حاکم بوده است، حتی زیباشهر که احساساتی رمانتیک دارد، عقلانیت ابزاری بوده است، نه عقلانیت ارتباطی که حاصل کارکرد واقعی شهرها تحت تأثیر کنش و واکنش ساکنان و توافقات آنها باشد. این الگو از برنامه‌ریزی در مدیریت شهری، به شهرداری تصدیگر به جای شهرداری تسهیلگر انجامیده که به جای فراهم‌آوری سازوکارهایی برای تقویت و بهبود کارکرد واقعی شهر از طریق ذی‌نفعانش، به مداخله در به‌هم‌ریزی این کارکرد براساس تصورات ذهنی یا منافع ذی‌نفعان محدودی چون انبوه‌سازان، پیمانکاران بزرگ عمرانی راه و باند و بانک‌ها مبادرت می‌کند.
راه خروج از این سنت‌های برنامه‌ریزی که البته در ایران به صورتی رانتی و در قالبی شیادانه درآمده‌اند، رجوع به واقعیت زندگی شهری برای برنامه‌ریزی و مبناقراردادن رفتارهای اجتماعی و اقتصادی و توافقات اجتماعی و حرکت از شهرداری تصدیگر به شهرداری تسهیلگر در برنامه‌ریزی، مدیریت و تخصیص بودجه است؛ اقدامی که می‌تواند شهرداری را چابک و کوچک‌سازی کند و هزینه‌های آن را نیز به نحو جالب توجهی کاهش دهد؛ زیرا مداخلات شهرداری هم کاهش می‌یابد و هم به لحاظ مقیاس خردتر می‌شود و از مگاپروژه‌ها به سمت میکروپروژه‌ها، از پروژه‌های سخت‌افزاری به سوی پروژه‌های نرم‌افزاری حرکت می‌کند. در این چهارچوب است که بخش‌های اقتصادی چون اصناف (ثابت و سیار، تولیدی و توزیعی) و استارت‌آپ‌ها می‌توانند در بازطراحی شهر نقش ویژه ایفا کنند و شهر برمبنای قواعد اقتصاد شهری برنامه‌ریزی و اداره شود.

محمد کریم آسایش