به گزارش پایگاه خبری ربیع، فاطمه زینلیان/اینکه بازیگران وهنرمندان هر جامعهای به نوعی به لحاظ ظاهری وگاه رفتاری با بقیه افراد جامعه متفاوت هستند و یا حداقل تمایل دارند متفاوت باشند، حرف جدید وتازه ای نیست اما اینکه گاه چیزهایی از سوی آنان مد و باب میشود که اختلاف زیادی با سطح فرهنگی جامعه دارد، کمی عجیب به نظر
میرسد. این روزها تب محافظ و محافظ داشتن مسئلهای است که باب هر محفل ومجلس هنری شده و کمترین هنرمندی حتی در سطح پایین دیده میشود که برای رفت وآمد در سطح شهر از حضور یک یا چند محافظ بهره نبرد.
محافظ در ایران موردی نیست که به راحتی در اختیار هر فرد قرار گیرد و نیاز به داشتن مجوز از مراکز امنیتی ونظامی دارد. به خصوص که حمل سلاح تنها در اختیار افراد نظامی و یا با کسب شرایط خاص است. بنابراین وجود مؤسسات وشرکت هایی که کار تربیت و سفارش بادیگارد را انجام میدهند موضوعی در نوع خود، قابل بررسی وپیگیری میباشد.
اینکه یک فرد نیاز به بادیگارد داشته باشد موضوعی است که نیاز به بررسی دارد و باید شورای امنیت آن مسئله را به لحاظ داشتن تهدید ونوع تهدید و لزوم داشتن محافظ برایان فرد مورد بررسی قرار دهد. بنابراین وجود هر گونه شرکت یا مؤسسهای که برای افراد حقیقی و یا حقوقی محافظ یا بادیگارد سفارش بگیرد باید زیر نظر مرجع قانونی باشد.
اما آیا بادیگاردی که عنوان میشود همه مجوزهای لازم را دارد و از تمام تواناییهای یک محافظ برخوردار است، واقعاً میتواند در شرایط بحران احتمالی مهارت یک محافظ را داشته باشد یا خیر؟
نکته جالب توجه دیگر این است که این شرکتها کمترین هزینه ماهیانه یک بادیگارد با قد بالای ۱۸۰ سانتی متر و وزن بالای ۱۰۰ کیلوگرم را به طور تقریبی ماهیانه ۸ میلیون عنوان میکنند و یا طبق یک آمار دیگر این افراد که معمولاً به طور شیفتی کار میکنند برای هر ۶ تا ۸ ساعت کاری مبلغی در حدود ۳۵۰ هزار تومان دریافت میکنند.
سوالی که مطرح میشود این است که واقعاً لزوم وجود یک یا چند بادیگارد، آن هم با چنین مبالغی برای یک بازیگر و یا خواننده چیست؟ در جامعهای که امنیت آن در دنیا مثال زدنی است وجود چنین افرادی در کنار اصطلاحاً سلبریتی های یک جامعه تنها جنبه خود مهم جلوه دادن و یا مطرح کردن خویشتن است.
این در حالی است که یک هنرمند میتواند به عنوان الگو برای افراد جامعه و به خصوص جوانان و نوجوانان دغدغههای دیگری داشته باشد و با رفتار و عمل خود برای مردمی که بزرگترین سرمایههای او و جامعهاش محسوب میشوند، عمل خیری انجام دهد.
البته داشتن محافظ مسئله اصلی این نوشته نیست، بلکه اتفاقاتی که در پس آن می افتد و فرهنگسازی اشتباه آن توسط جامعه هنری بیشتر مورد توجه است. اینکه هنرمندان خود را از جامعه عادی جدا بدانند و یا ارتباط با آنها لااقل در حد معمول برای طرفداران و مردم وجود نداشته باشد و اینکه مسائل ومشکلات مردم دغدغه آنان نباشد گواه اختلاف سطح مالی وفرهنگی فزایندهای است که هرچند تا حدودی در همه دنیا برای هنرمندان وجود دارد اما با این سیر صعودی موجود در ایران روزهای خطرسازی را پیش روی فرهنگ غنی و متعالی ما قرار داده است.
هنرمند واقعی کسی است که به دور از خود شیفتگی و خودبرتربینی وظیفه و رسالت خود را به درستی انجام دهد؛ گاه روی پرده سینما و گاه در کلام وعمل برای کمک به هم نوع خود.
در پایان ذکراین مهم حائز اهمیت است که موارد این چنینی برای همه هنرمندان اتفاق نمیافتد و چه بسا هنرمندان بزرگی که رفت وآمد با مترو و وسائل نقلیه عمومی را افتخار خود دانسته و هم کلام شدن با مردم کوچه و بازار را دغدغه خود میدانند و یا هنرمندانی که با وجود سعی وتلاش چندین ساله و اصطلاحاً خاک صحنه خوردن، هرگز در جایگاهی قرار نگرفتند که بتوانند از هزینههای معمول خود برآیند.