به گزارش پایگاه خبری ربیع، به نقل از فارس، محمدتقی فهیم، امروز پس از حضور در راهپیمایی ۲۲ بهمن، این یادداشت را با عنوان «یکی بر سر شاخه بن می‌برید» در آستانه اختتامیه سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر نوشته و در اختیار فارس قرار داده است.

امروز، ۲۲ بهمن، بار دیگر مردم مانند سیل خیابان‌های شهرها را به تسخیر خود در آورده‌اند. یاسوج زیر برف، تهران زیر باران، زاهدان شیعه و سنی همپیمان و… فلاش بک می‌زنم به درون فیلم‌هایی که در جشنواره فیلم فجر دیدیم. پس این مردم و شعارهایشان کجا هستند؟ آیا این‌ها حق ندارند در سینما دیده شوند؟ آیا آرمان‌ها و مطالبات و امید و سرزندگی این مردم نباید دراماتیزه به سینماها آورده شود؟ بله همین مردم مشکلات فراوان دارند؛ بیکاری، گرانی، معضلات اجتماعی و… چرا این درخواست‌ها در سینما دیده نمی‌شود؟ از بین سی و چند فیلم نمایش داده شده به زحمت (اندازه انگشتان یک دست) فیلمی خوب و قابل تحمل دیده شد. یأس، ناامیدی، افسردگی، خشونت‌های نابجا، انتقام‌های بی‌مورد، طعنه و کنایه و تحقیر و نادان معرفی کردن مردم. فیلمساز ما گویا در ایران نبوده است. این همه جداافتادگی شگفت‌آور است. نه از مطالبات مردم خبری هست و نه از قدرت و حضور منطقه‌ای ایران در منطقه. مقاومت و مبارزات و ایستادگی جبهه ضد صهیونیستی محلی از اعراب ندارد و از رشد و پیشرفت و دستاوردها داستانکی هم به چشم نمی‌خورد. مردان، ذلیل و خائن، زنان شکسته و گریان و فروریخته زیر دست و پا، کودکان بی‌آینده و نگران، جامعه لجن‌زار و مادی‌زده. خانواده‌های ازهم‌پاشیده و متلاطم، احترام زدایی از پدران و مادران.

فیلمساز ما وقتی می‌خواهد به کسب و کار حلال بپردازد، بازتولیدش پول‌های حرام است. وقتی سراغ کارگران و میانه شهر می‌رود، خروجی‌اش فاضلاب و کثافت و توهین است. در حالی که مسابقه با حریف اسرائیلی در کشور عین قهرمانی معرفی می‌شود، فیلمساز ما فرجام چنین اتفاقی را قمار و آش و لاش شدن در بیغوله‌ها معرفی می‌کند. آن یکی با فلسفه‌بافی از نظربازی به مادر دوست نمی‌گذرد و زنان را به شدت می‌نوازد. ایران را فقط در اعتیاد و قاچاق معرفی کردن و اسطوره‌سازی از موادفروش کار دیگری است. وقتی هم می‌خواهند ظرفیت گردشگری کیش را نشان دهند، عملا به نقض غرق دچار و به سود آن‌وری‌ها تمام می‌کنند. فیلمسازی هم که به سراغ پایین شهر می‌رود نه تنها از میان لجن‌ها مروارید بیرون نمی‌آورد که همه را نابود و روسپی زده می‌کند. دیگری وقتی به سراغ قصاص می‌رود با پایان ناتمام فیلم، حاصلش پیشنهاد هولناکی است: یا باید زن حامله کودکش را بکشد یا خانواده مقتول کشته دیگری بدهد؛ راه سومی وجود ندارد. خلاصه همه فقط زهرماری‌ها را می‌بینند و بس.

کسی منکر واقعی بودن اتفاقات فیلم‌ها نیست، ولی مگر همه سینما موقعیت واقعی است؟ مگر همه سینما رویدادهای نامتعارف است؟ مگر همه سینما را وضعیت‌های نامالوف تشکیل می‌دهد؟

فیلمسازان در برج عاج نشسته و ذهن‌بافی می‌کنند یا در دایره رفیق و رفقا صحنه‌سازی می‌کنند. اما پرسش جدی در این زمینه به مدیران و مسئولین و نهادها و… برمی‌گردد که بر سر شاخ نشسته و بن می‌برند.

انتهای پیام/