به گزارش «پایگاه خبری تحلیلی ربیع»؛سخنان اخیر جفری ساکس اقتصاددان سرشناس آمریکایی و از منتقدان جدی سیاست خارجی ایالات متحده بار دیگر بحث قدیمی اما زنده گذار نظم جهانی را در کانون توجه قرار داده است. او با صراحت از ظهور بریکس، انزوای آمریکا و پایان عصر امپراتوریها سخن میگوید؛ نکاتی که اگرچه برای رسانههای آمریکایی ناخوشایند است، اما با واقعیتهای امروز جهان همخوانی دارد.
ساکس برای نشاندادن تفاوت الگوهای رفتاری در قدرتهای جهانی، به یک گزاره تاریخی کلیدی اشاره میکند:چین، در طول هزار سال گذشته، جز موارد معدود مرزی، هیچ جنگ توسعهطلبانهای در خارج از قلمرو تاریخی خود نداشته است. در مقابل، بریتانیا بهعنوان نماد استعمار غرب، حتی سالی را بدون لشکرکشی و اشغال سپری نکرد؛ از هند تا آفریقا و از خاورمیانه تا شرق آسیا. ایالات متحده نیز همان مسیر را ادامه داده و طی یک قرن گذشته شاید حتی یک سال هم بدون دخالت نظامی در کشوری دیگر نگذرانده است.
در جهانی که بسیاری کشورها بهدنبال توسعه اقتصادی مبتنی بر تجارت، فناوری و همکاری هستند، آمریکا همچنان با ذهنیت جنگ سرد بهدنبال دشمن میگردد؛ گویی بقای نظم آمریکایی تنها با دشمنسازی و تهدیدسازی ممکن است.ساکس این رفتار واشنگتن را سراسیمگی روانی و حتی وسواس بیمارگونه مینامد؛ اصطلاحاتی که معمولاً در ادبیات سیاسی آمریکا دیده نمیشود. واقعیت این است که امپراتوریها معمولاً پیش از فروپاشی دچار نوعی اضطراب مزمن میشوند، احساس میکنند جهان علیه آنهاست، توازن قدرت در حال تغییر است و ابزارهای گذشته دیگر کار نمیکند.
از جنگ روسیه و اوکراین تا رقابت با چین و حتی دخالتهای پرهزینه در خاورمیانه، همگی نشانه تلاش آمریکا برای حفظ جایگاهی است که عملاً از دست رفته است.
آنچه ساکس «ثظهور بریکس مینامد، بیش از یک بلوک اقتصادی است. بریکس در سالهای اخیر به پلتفرمی برای کشورهایی تبدیل شده که دیگر تمایلی به زندگی زیر سایه دلار، تحریمهای یکجانبه و نظم نابرابر غربی ندارند. گسترش عضویت بریکس و درخواست کشورهایی از آسیا، آمریکای لاتین و حتی اروپا برای همکاری با آن، زنگ خطری برای ایالات متحده است.
در حقیقت، بریکس نظم جهانی را تجزیه نمیکند؛ بلکه ساختارهای پوسیده و تبعیضآمیز موجود را با نظم جدیدی جایگزین میکند؛ نظمی چندقطبی که در آن، یک کشور حق ندارد درباره سرنوشت دیگران تصمیم بگیرد.
جفری ساکس یادآوری میکند که امپراتوریهای اروپایی پس از جنگ جهانی دوم سقوط کردند و اکنون نوبت آمریکا رسیده است. این پایان به معنی فروپاشی داخلی آمریکا نیست، بلکه پایان نقش «پلیس جهان» و پایان دوران قدرت یکهسالارانه واشنگتن است.وقتی واشنگتن از توکیو تا بروکسل و از تلآویو تا ورشو تلاش میکند همه جهان را در صفبندیهای جدید قرار دهد، جهان عملاً از او فاصله میگیرد. اتفاقی که امروز شاهد آن هستیم.
برخلاف روایتهای هالیوودی یا تحلیلهای بدبینانه برخی اندیشکدههای غربی، جهان نه در آستانه فروپاشی است و نه بینظم.تحولاتی که رخ میدهد نوعی بازچینش قدرت است؛ گسترش تجارت غیر دلاری، همکاریهای انرژی، اتحادهای منطقهای و شکلگیری بلوکهای فناوری جهانی.اما آنچه در حال فروپاشی است توهم غرب درباره مرکزیت و برتری خود است.امروز واشنگتن نه با قدرتهای نظامی، بلکه با اراده ملتها مواجه است؛ ملتهایی که میخواهند مستقل باشند، تحقیر نشوند و زیر سایه تحریمها زندگی نکنند.
سخنان جفری ساکس، تصویری روشن از آینده ارائه میدهد،جهان چندقطبی در حال تثبیت است؛بریکس به بازیگری تعیینکننده تبدیل میشود؛امپراتوری آمریکا به پایان طبیعی خود نزدیک میشود؛و واشنگتن، اگر از توهم دشمنسازی دست برندارد، بیش از پیش منزوی خواهد شد.این، نه تهدید جهان، بلکه بازگشت تعادل به جهانی است که دههها زیر سایه یک قدرت یکجانبه گرفتار شده بود.
مظفر حاجیان