به گزارش پایگاه خبری ربیع، در خصوص تأثیرپذیری مردم از کارگزاران، در روایات معصومان(ع) اشاره شده است: «الناس علی دین ملوکهم»؛ «الناس بامرائهم اشبه من آبائهم» به قول شاعر که گفت: «اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی، برآورند غلامان او درخت از جای» حالا وقتی انسان رفتارهای نامناسبی مثل اسراف و چشم‌وهم‌چشمی‌ها و زرق‌وبرق‌ها و امثال آن را می‌بیند، به این روایات بیشتر می‌رسد و می‌بیند که اشرافی‌گری مسئولان تا چه حد توانسته بر جامعه تأثیرگذار باشد.

سبک زندگی مسئولان در همه حکومت‎ها، مخصوصا در حکومت‎های دینی نقش مهمی در زندگی مردم و میزان اعتماد آنان به حکومت و اعتقادشان نسبت به دین دارد و لذا امیرالمؤمنین علی (ع) همواره سطح زندگی مادی خود را با پایین‎ترین و محروم‎ترین طبقات جامعه برابر می‎کرد و از هرگونه تشریفات و سرمایه‎اندوزی و دنیاگرایی و به‌طور خلاصه اشرافی‎گری پرهیز می‎نمود و البته انتظار داشت همه کارگزاران و دولتمردان حکومت او نیز همین‎گونه باشند. نامه امیرالمؤمنین (ع) به عثمان بن حنیف، فرماندار بصره، نمونه‎ و مصداقی واقعی از اهتمام علمی و عملی آن حضرت در جایگاه یک حاکم بزرگ اسلامی نسبت به تربیت مدیران و مدیریت بر زمامداران و کارگزاران خویش است. به حضرت امیر (ع) خبر رسید که عثمان بن حنیف انصاری، فرماندار منصوب ایشان در بصره به دعوت گروهی از ثروتمندان شهر، در میهمانی آنان شرکت کرده که در آن میهمانی، سفره‎ای رنگین با غذاها و ظرف‎های متنوع بدون حضور فقرا و محرومین گسترده شده است. حضرت دست به قلم برده و پس از حمد و ثنای خداوند برای او این‎گونه نوشت: «أَمَّا بَعْدُ، یا ابْنَ حُنَیفٍ فَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْیهِ أَهْلِ الْبَصْرَهِ دَعَاکَ إِلَی مَأْدُبَهٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَیهَا تُسْتَطَابُ لَکَ الْأَلْوَانُ وَ تُنْقَلُ إِلَیکَ الْجِفَانُ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّکَ تُجِیبُ إِلَی طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِیهُمْ مَدْعُوٌّ؛ ای پسر حنیف، به من گزارش داده‎اند که مردی از ثروتمندان اهل بصره تو را به سفره رنگین خود دعوت نموده است و تو به سرعت دعوت او را پذیرفته و بر سفره او حاضر شده‎ای، در حالی که انواع غذاهای رنگارنگ و ظرف‎ها و کاسه‎های بزرگ پُر از گوشت، یکی پس از دیگری در مقابل تو قرار داده شده است. گمان نمی‎کردم میهمانی گروهی را قبول کنی که تنها ثروتمندان را دعوت کرده و فقرا را از چشم و قلم انداخته باشند.»

حضرت پس از توصیف سفره و شکل و میهمانی و سطح میهمانان، این میهمانی را میهمانی عادی نمی‎داند و از این رو دلسوزانه و هشدارگونه و توبیخ‎آمیز می‎فرماید:

«با توجه به ایمان و تقوایی که در تو سراغ داشتم و از این مهم‎تر باور نمی‎کردم در جایگاه نمایندگی امیرالمؤمنین چنین دعوتی را بپذیری و بر چنین سفره‎ای حاضر شوی که صاحبان آن بی‎توجه به محرومان و فقرا و متوجه اغنیا و ثروتمندان بوده‎اند.»

پُر واضح است که امیرالمؤمنین صرفا با میهمانی رفتن فرماندار خود و دعوت‌شدن از طرف ثروتمندان و حتی حضور اغنیا در آن مهمانی مخالف نیست، بلکه دو عیب بزرگ را در این مهمانی به تصویر می‎کشد: نخست، شکل مهمانی که همراه با اسراف و تجملات و نمایش ثروت و فخرفروشی همراه بوده است و دوم، غیبت فقرا و نیازمندان، که چرا ثروتمندان بر سفره حاضر باشند، اما خبری از مستضعفان و محرومان در میان نباشد.

در واقع حضرت مدل حکومت خود و حاکمان جامعه اسلامی را به عثمان بن حنیف یادآوری می‎کند که حضور دولتمردان مؤمن و حتی مؤمنینی چون عثمان بن حنیف در چنین اجتماعات، محل ایراد و اشکال اساسی است و با سیره و اندیشه حکومت علوی سازگاری ندارد.

به این حکایت توجه کنیم: گفته‌اند روزی میثم تمار به عادت هر روز، طشتی از خرما بر سر گذاشته و راهی بازار می‎شود. در بین راه به امیرالمؤمنین ‎(ع) برخورد می‎کند. امیرالمؤمنین پس از احوال‎پرسی به خرما‎ها نگاه می‎کند و می‎بیند خرماها در دو دسته جداگانه در مقابل هم قرار داده شده‎اند. از میثم می‎پرسد: چرا خرماها را از هم جدا کرده‎ای؟

میثم پاسخ می‎دهد: خرمای مرغوب را از نامرغوب جدا نموده‎ام و هر کدام را به قیمتی می‎فروشم. بدیهی است که خرمای مرغوب از نامرغوب گران‎تر است. حضرت با شنیدن این جملات برآشفته فریاد می‎زند: ای وای بر من که یارانی چون میثم تمار دارم. میثم که از دلدادگان امیرالمؤمنین و نوادر پاکان آن دوران بود، دست و پای خود را می‎بازد و به دامن علی (ع) می‎افتد که مگر چه کار اشتباهی کرده‎ام؟ حضرت می‎فرماید: چه اشتباهی بزرگ‎تر از اینکه با چنین کاری شکاف طبقاتی در جامعه مسلمین ایجاد می‎کنی و عملا طبقه فقیر و طبقه غنی می‎سازی و جامعه را به فقیر و غنی تقسیم می‎کنی؟ بعد حضرت با دستان مبارک خود خرماها را با هم مخلوط می‎کند و می‎فرماید: حالا به بازار برو و بدان که آن کار (طبقه‎سازی فقیر و غنی) زیبنده علی و یاران علی نیست.

دقت در محتوای این حکایت و نیز دقت در ادبیات و پیام به کار رفته در نامه حضرت به عثمان بن حنیف، از یک دغدغه مهم دیگری نیز پرده‎برداری می‎کند و جامعه اسلامی را به فکر و تدبر وا می‎دارد و آن عبارت است از: پرهیز از ایجاد و شکاف طبقاتی و تولید فاصله فقیر و غنی در جامعه اسلامی؛ خطر بزرگی که علاوه بر پرورش روحیه اشرافی‎گری و دنیاطلبی، زمینه‎ساز انحصار قدرت و ثروت در دست طبقه‎ای خاص و محروم ماندن طبقه‎ای دیگر است.

اینکه انسان می‌بیند و می‌شنود برخی مسئولان در خانه‌های آنچنانی زندگی می‌کنند و فرزندانشان در شرایطی غیر از شرایط معمول و متعارف جامعه در داخل یا خارج تحصیل می‌کنند یا ماشین‌های آنچنانی سوار می‌شوند و پز می‌دهند و کاسب و تاجر و واردکننده و صادرکننده هستند و مسئولانی حقوق‌های نجومی و چندین برابر دیگران می‌گیرند و خیلی حرف‌های دیگر، حکایت از تشدید فاصله طبقاتی است که باید فکری برای آن بشود و الا فاصله طبقاتی می‌تواند مشکلات زیادی را ایجاد کند. گفتنی است اگر قانون ابلاغی سال گذشته، «از کجا آورده‌ای»، به جد عملیاتی شود که هنوز آثار عملی آن دیده نمی‌شود! می‌تواند بخشی از این نگرانی‌های عمومی را مرتفع سازد و زمینه‌های رانت و… را از بین ببرد و شکاف فقیر و غنی به مرور کاهش می‌یابد.

مظفر حاجیان