به گزارش پایگاه خبری ربیع، «قسم» دومین فیلم بلند محسن تنابنده در مقام کارگردان این روزها در سینماهای کشور در حال اکران است. محسن تنابنده بازیگر توانای سینما و تلویزیون بعد از ایفای نقش در آثار مهم و تاثیرگذار سینمایی و تلویزیونی تصمیم گرفت تا دومین فیلم سینمایی‌اش را با فاصله‌ای نسبتاً طولانی نسبت به اولین فیلم (فیلم گینس ۱۳۹۳) بسازد. حاصل کار او در دومین تجربه کارگردانی فیلمی خوش ساخت است که به مراتب از گینس فیلم بهتری است.

«قسم» فیلمی است که بدون شک سختی‌های بسیاری را به سازنده‌اش تحمیل کرده است. وقتی فیلمسازی تصمیم می‌گیرد کل فیلمبرداری فیلمش را در یک اتوبوس در حال حرکت انجام دهد قطعاً دشواری‌های بسیاری سر راهش قرار گرفت و آن چه در وهله اول تماشای فیلمی چون «قسم» را جذاب می‌کند سربلند بیرون آمدن محسن تنابنده از تمامی این موقعیت‌های دشوار است.

نکته مهم درباره «قسم» این است که به سبب موقعیت خاصش، از دو منظر فیلم سختی است: هم به لحاظ فیلمنامه و هم به لحاظ اجرا و درست درآمدن راکورد بازی‌ها، حرکات دوربین، چهره‌پردازی و …

فیلمنامه «قسم» می‌توانست آن را به شکستی بزرگ تبدیل کند چراکه فیلمنامه نویس با انتخاب چنین شرایطی، دست خود را برای پر و بال دادن به ایده‌های کلی و شاخ و برگ دادن به خط سیر اصلی درام می‌بندد و همین موقعیت مکانی ثابت در کنار حضور تعداد زیادی بازیگر اصلی و فرعی می‌توانست مهلک‌ترین ضربه را به کار وارد آورد اما همین دکوپاژ مهندسی شده، میزانسن درست و تسلط کارگردان بر پروژه باعث می‌شود نقصان‌های اصلی کار آنچنان به چشم نیایند و قابل اغماض باشند.

 مهم‌ترین عنصر قابل تعریف در این فیلم که آنرا از بسیاری از فیلم‌های ایرانی متمایز می‌سازد، کشاندن ذهنیت و احساس حضور تماشاچیان در متن فیلم و همراه نمودن آنان با مسافران داخل اتوبوس است، هنرنمائی تنابنده در اینجا قابل تحسین است. در فضای بسته اتوبوس، دیالوگ‌ها و حرکاتی رد و بدل می‌شوند که باور تماشاچی نسبت به حضور جمع یک خانواده در آن به یقین تبدیل شده و در نتیجه، خود را نه با یک فیلم، که با یک جمع واقعی روبرو می‌بیند، بگونه ای که قبل از این، کمتر شاهد این اندازه نزدیکی بین حس و ارتباط تماشاچی با یک فیلم، موضوع و کارکترهای آن بوده‌ایم.

فیلمنامه کوبنده آغاز می‌شود و شروع هیجان انگیز آن می‌تواند دقایق اولیه فیلم را تبدیل به گیراترین لحظات فیلم کند. داستان قتل هنوز مشخص نیست و در لا به لای گفتگوهای شخصیت‌ها می‌توان هاله‌ای از اتفاقاتی که پیش‌تر رخ داده را حدس زد. فیلم در ابتدا به طرز زیرکانه‌ای خودش را یک اثر عاشقانه جا می‌زند و تنها بعد از چند دقیقه با مطرح کردن قسامه و مساله قصاص، رودستی به مخاطب خود می‌زند.

پیشروی داستان در فیلم قسم ضرباهنگ مناسبی دارد و با اینکه نود درصد لوکیشن‌های فیلم در اتوبوس بنز قدیمی می‌گذرد، اما کمتر مواقعی پیش می‌آید که حوصله تماشاگر سر برود.

بازیگران

مهناز افشار در نقش راضیه بازی خوبی ارائه می‌کند و از او بهتر حسن پورشیرازی است که بعد از مدتها به پرده نقره‌ای بازگشته و رسماً گل کاشته است. پورشیرازی با اینکه کاراکتر نه چندان پررنگ و پخته‌ای در فیلمنامه دارد و تنابنده در حق پرداخت به او اجحاف کرده، ولی بازی قدرتمندی از خود برجای می‌گذارد. سعید آقاخانی نیز که خوشبختانه سالها پیش راه خود را از سینمای لوده جدا کرد و توانست خودش را در امر بازیگری ثابت کند، با وجود نقش نه چندان بلندش در فیلم به یادماندنی ظاهر می‌شود. دیگر نابازیگران فیلم نیز کم و بیش از عهده کارشان برمی‌آیند، هرچند برخی از آنها نیز دیالوگ‌ها را به شدت تصنعی ادا می‌کنند و ناشی‌گری می‌کنند ولی خوشبختانه تعداد این دست صحنه‌ها آنقدر زیاد نیست که فیلم را به حاشیه بکشاند.

در نهایت باید گفت فیلم قسم نقطه مثبت دیگری در کارنامه هنری تنابنده است و قطعاً ارزش یک بار دیدن را دارد.