به گزارش پایگاه خبری ربیع، فاز دوم پالایشگاه ستاره خلیج فارس هم به بهره‌برداری رسیده و اندک اندک به مرز خودکفایی در تولید بنزین نزدیک می‌شویم. آن هم در روزهایی که تحریم یکجانبه آمریکا بر ضد ایران نزدیک است و شایعه سهمیه بندی بنزین و بازگشت کارت هوشمند سوخت نیز بیش از هر زمان دیگری مطرح شده است.
هنوز مشخص نیست سهمیه‌بندی بنزین، دوباره در راه است یا نه. چراکه این، تصمیمی فراتر از وزارت نفت است و نابسامانی‌های بازار در هفته‌های اخیر، آستانه تحمل مردم را برای گرانی احتمالی بنزین کاهش داده است. اما صرفنظر از آنچه قرار است برای قیمت یا شیوه عرضه بنزین رخ دهد تا مصرف را کنترل کند، مروری بر آمارهای مصرف بی رویه بنزین در کشور نشان می‌دهد کنترل مصرف، ضرورتی انکارناپذیر است. اما پرسش اساسی این است که آیا سهمیه بندی احتمالی سوخت یا دونرخی شدن بنزین، بهترین راهکار کنترل مصرف است؟ و اصولا مردم تنها مقصر مصرف بالای سوخت هستند؟
مروری بر آنچه پس از سهمیه بندی سوخت – بخوانید جیره بندی بنزین – یک دهه پیش رخ داد نشان می‌دهد پس از کنترل هیجانات اولیه، مصرف به حد قبل باز می‌گردد. ضمن اینکه جامعه کشش افزایش قیمت بنزین را بویژه در شرایط کنونی ندارد. حال، از فسادهای حاصل از دو نرخی شدن بنزین می‌گذرم که پیش از این بارها و بارها درباره آن خوانده و شنیده‌ایم و وزیر نفت نیز در مورد آن سخن گفته است. بنابراین روی آوردن به آرامبخش‌های موقتی همچون سهمیه‌بندی یا دونرخی کردن بنزین، آن هم برای کشوری که روی ذخایر عظیم نفت قرار گرفته و در آستانه خودکفایی بنزین هم هست، چندان نشانه خوبی نیست. البته سخن من را اشتباه برداشت نکنید. منظورم این نیست که چون روی ذخایر نفت هستیم و بنزین هم به اندازه نیاز تولید می‌کنیم، پس صرفه جویی را رها کنیم. خیر! منظورم این است به جای ایجاد محدودیت برای مردم، اشکالات خود را اصلاح کنیم.
بخش مهمی از مصرف بالای بنزین در کشور حاصل ضعف در سامانه حمل و نقل عمومی و همچنین مصرف بالای سوخت در خودروهای تولیدی در داخل کشور است. اجازه بدهید این دو موضوع را جداگانه مرور کنیم:
از زمانی که سهمیه‌بندی سوخت آغاز و محدودیت فراوانی در دسترسی مردم به بنزین ایجاد شد، مسئولان وقت قول دادند که از مبالغ حاصل از صرفه جویی در مصرف بنزین، سامانه حمل و نقل عمومی را تقویت می‌کنند. مبالغ عظیمی به خاطر جیره بندی بنزین در آن دوره صرفه جویی شد اما پرسش کلیدی این است که آن مبالغ کجا صرف شد؟ آیا گام بلندی برای تقویت ناوگان حمل و نقل عمومی برداشته شد تا مردم به استفاده از مترو و اتوبوس تشویق شوند؟ پاسخ واضح است: خیر! ازدحام برای سوار شدن به مترو، کلافه کننده است. برخی ایستگاه‌های مرکزی شهر تهران همچون فردوسی یا دروازه دولت و امام خمینی، در تمام طول روز دچار ازدحامی دیوانه کننده هستند. گویا مسئولان وقت فراموش کردند قرار بود با مبالغ حاصل از صرفه جویی در مصرف بنزین، ناوگان حمل و نقل عمومی را تقویت کنند که اگر این کار را می‌کردند، تعداد بیشتری از مردم وسایل نقلیه شخصی خود را کنار می‌گذاشتند و در مصرف بنزین صرفه‌جویی می‌شد.
دوم، مصرف بالای سوخت در خودروهای تولیدی در داخل کشور است. دیگر مصرف بالای ۶ لیتر در صد کیلومتر در خودروهای تولیدی در جهان قابل قبول نیست اما همچنان در ایران خودروهایی با مصرف سوخت بالای ۷ و حتی بالای ۱۰ لیتر – مثل نیسان وانت – تولید می‌شود که بخش عظیمی از ذخایر کشور را می‌بلعد و آلودگی هوا را هم تشدید می‌کند. اما مسئولان همیشه راحت ترین راه را انتخاب می‌کنند تا در مصرف سوخت صرفه جویی شود: سهمیه‌بندی و گرانی. چون گویا کسی زورش به خودروسازان داخلی نمی‌رسد که مصرف سوخت خودروهای تولیدی خود را به استانداردهای روز جهان نزدیک کنند. خودروهای خارجی هم که مصرف اندکی دارند، همچنین خودروهای هیبریدی، پشت دروازه‌های تعرفه‌های سنگین می‌مانند و مردم چاره ای جز استفاده از خودروهای پرمصرف داخلی ندارند. در همین دوبی، در جنوب خلیج فارس، قیمت یک دستگاه خودروی میتسوبیشی با مصرف زیر ۶ لیتر در صد کیلومتر، به پول ما ۵۰ میلیون تومان است اما در ایران، خودروهای پرمصرف و بعضا غیراستاندارد را با قیمتی نزدیک به این قیمت می‌فروشند.
خلاصه کلام آنکه حلقه‌های مفقوده مصرف بالای بنزین در کشور، ضعف ناوگان حمل و نقل عمومی و تولید خودروهای پرمصرف است. هیچگاه عزمی جدی برای رفع این دو مشکل ایجاد نشده و هر گاه به دلیل افزایش مصرف بنزین، ابراز نگرانی شده، مردم مقصر جلوه داده شده‌اند. پس سهم مسئولان چیست؟