به گزارش «پایگاه خبری تحلیلی ربیع»؛باراک اوباما روزی گفت: ۴۷ میلیون آمریکایی گرسنه هستند. شاید این جمله در هیاهوی سیاسی آمریکا گم شد، اما برای آنان که پشت پرده اقتصاد و تبلیغات غرب را میشناسند، این اعتراف کوتاه، سندی تاریخی از فروپاشی اخلاقی و طبقاتی آمریکاست. کشوری که خود را مهد آزادی و رفاه مینامد، امروز در برابر نان شب مردمش ناتوان است.
آمریکا از دیرباز در افکار عمومی جهان، با شعار سرزمین فرصتها شناخته میشد. اما حالا، وقتی رئیسجمهور پیشین آن اذعان میکند نزدیک به ۴۷ میلیون نفر در کشورش گرسنهاند، باید پرسید: کدام فرصت؟ برای چه کسانی؟
در این کشور ثروتمند، گرسنگی نه از کمبود منابع، بلکه از بیعدالتی میجوشد. میلیونها تن از مردم ایالات متحده با وجود کار تماموقت، قادر به تأمین غذای سالم برای خانوادهشان نیستند؛ زیرا دستمزدها راکد مانده اما قیمتها سر به فلک کشیده است.
در حالی که یک درصد ثروتمندترین افراد آمریکا، بیش از ۴۰ درصد ثروت کشور را در اختیار دارند، فقیرترین قشر جامعه، برای خرید نان به کارتهای غذای دولتی (Food Stamps) وابستهاند.
این واقعیت تلخ را نمیتوان تنها نتیجهی بحران اقتصادی یا سیاستهای یک دولت خاص دانست؛ ریشه در ساختار سرمایهداری نئولیبرال دارد.
نظامی که در آن سود شرکتها بر ارزش انسان تقدم دارد و بازار، جای وجدان را گرفته است. در این منطق، اگر ثروتمند شدی، شایستهای؛ اگر فقیر ماندی، مقصر خودت هستی. چنین جامعهای دیگر
ملّت نیست، بلکه میدان رقابتی بیرحمانه است که در آن، انسانها زیر چرخ سود له میشوند.اوباما با گفتن این جمله در واقع اعتراف کرد: آمریکا، قربانی همان مدلی شده که خود مبلّغ آن بود.
نظامی که عدالت را فدای بازار کرد و به نام آزادی، فقر را توجیه نمود. امروز نتیجه آن است که در پایتخت سرمایهداری جهانی، میلیونها کودک، سالمند و کارگر، نان شب ندارند.
آمریکا میلیاردها دلار در سال صرف ساخت موشک، بمب و پایگاههای نظامی در سراسر جهان میکند، اما در خیابانهای نیویورک و لسآنجلس، بیخانمانها شب را در سرپناههای خیریه میگذرانند.چنین تصویری تناقضی دردناک را فریاد میزند: ابرقدرتی که جهان را تغذیه سیاسی میکند، شکم مردم خودش را نمیتواند سیر کند.
قدرت ظاهری فریبنده، وقتی از عدالت تهی شود، به پوستهای توخالی تبدیل میشود. این همان چیزی است که امروزه در جامعه آمریکایی دیده میشود: ظاهر باشکوه، اما درون تهی.
گرسنگی در آمریکا فقط مسئله اقتصاد نیست؛ مسئله اخلاق و انسانیت است.وقتی ۴۰ درصد از غذای تولیدی کشور در سطل زباله میافتد و همزمان میلیونها نفر گرسنهاند، مشکل نه در نبود منابع، بلکه در وجدان اجتماعی است.این همان بیماری تمدنی است که از دل لیبرالیسم اقتصادی بیرون آمده؛ جایی که عدالت اجتماعی، قربانی کارایی بازار شده و انسان به عددی در جدول تولید تبدیل گشته است.
اوباما زمانی که این جمله را گفت، شاید قصد داشت بر اصلاحات اقتصادی تأکید کند، اما واقعیت این بود که هیچ اصلاحی در ساختاری که نابرابری را نهادینه کرده، ممکن نیست.در پایان دوران او نیز، فاصله طبقاتی بیشتر شد، وابستگی مردم به یارانههای غذایی افزایش یافت و شرکتهای فناوری و مالی، غولهایی شدند که حتی دولت از کنترلشان عاجز ماند.این جمله اوباما، فقط توصیف وضعیت آمریکا نیست؛ هشداری برای تمام ملتهایی است که فریب درخشش ظاهری تمدن غرب را میخورند.
اگر کشوری با این همه ثروت، فناوری و قدرت نظامی، نمیتواند عدالت غذایی برقرار کند، پس دیگران باید بدانند که نسخه غربی توسعه، لزوماً نسخه سعادت نیست.این همان درسی است که برای کشورهای مستقل، از جمله ایران، اهمیت حیاتی دارد: رفاه واقعی، از مسیر عدالت و ایمان اجتماعی میگذرد، نه از تقلید کورکورانه از الگوهای شکستخورده غربی.
جملهی ۴۷ میلیون آمریکایی گرسنهاند، در تاریخ ایالات متحده شاید بهظاهر آماری اقتصادی باشد، اما در عمق خود، شهادتنامه سقوط تمدنی یک قدرت جهانی است.جامعهای که در آن نان از کرامت جدا میشود، دیر یا زود در درون خود فرومیپاشد.امروز آمریکا، در پشت ویترین سرمایهداریاش، با بحرانهایی چون فقر، افسردگی، خشونت و تنهایی اجتماعی دستوپنجه نرم میکند؛ و شاید فردا، همانگونه که شوروی سقوط کرد، آمریکا نیز با نان و گرسنگی مردمش سقوط کند.
مظفر حاجیان