حکمت الله زمانی

به گزارش پایگاه خبری ربیع، «به سالی که آدمخوری باب گشت/هزار و دویست بود وهشتاد و هشت» چنین سالی (۱۲۸۸ هجری قمری مطابق با ۱۲۵۰ هجری شمسی) قحطی عظیم پدید آمد! در این قحطی نافرجام، سرگردانی مردم، یک شب و دوشب نبود، هفته‌ها و حتی سال هم گذشت در دره‌ها یک شاخه علف کوهی نروییده بود، اگر گوسفندی به زمین می‌خورد به زحمت از جا بر می خاست! که آن را باید فاجعه قرن نامید! در چنین روزگاری خداوند به پدری به نام عبدالله و مادری به نام معصومه پسری عطا کرد که هم به دلیل مصادف شدن با ماه محرم و هم به مناسبت نام نیک نیاکانش، نام او را حسین گذاشتند. لبخند دردآلود مادری که نوزاد خود را درین سرگردانی به خدا سپرد. قحطی تمام شد و دوره شیرخوارگی کودک نیز پایان یافت. فرزند بزرگ شد و مادر نیز قوت و قدرت گرفت. پدر به تربیت و تحصیل فرزند توجه ویژه‌ای مبذول داشت این نورسیده در کودکی در مکتب خانه درس خواند و همواره با خودخوانی در جست و جوی دانش افزایی بود. حسین، در زمان حکومت پهلوی اول که انتخاب نام خانوادگی (شهرت فامیل) اجباری شد، فامیلی «جابری انصاری» را انتخاب کرد.

خصوصیات بارز اخلاقی و هنر جابری انصاری به شرح ذیل است که به اختصار باید گفت: در سنین بالا بدون عینک قرآن (جیبی) را قرائت می‌نمود و برای پسران کلاس آموزش قرآن می‌گذاشت. خواندن قرآن وی می‌رسانید که در بزم سحرگاه آداب بندگی بجا می‌آورد. تُؤتِی اکُلها کُلّ حِینِ بِاذنِ رب‌ها وَ یَضرِبُ اللهُ الَامثَالَ لِلّناسِ لَعَّلَّهُم یَـتَذَکَّرُونَ (ابراهیم:۲۵) میوه‌اش را به اجازه پروردگارش در هر زمانی می‌دهد. و خدا مثل‌ها را برای مردم می زند تا متذکر حقایق شوند. (۲۵)

گویی به جای آن که بخوانی‌اش می‌خواندت. از هر سو خواننده را می‌پاید و از همه سو بسوی خواننده می‌آید. در صحت بدن کوشا بود و هرگز به پزشک و بیمارستان مراجعه نکرد.

علم النساب (درمحدوده دهاقان)، شکسته بندی (رایگان در خدمت مردم بود)، اسب سواری، نجاری، بنایی، چرم سازی، گیوه دوزی ودرمجموع خیرخواه مردم بود. درهنر تعزیه خوانی استاد مسلم این فن بود و در تعزیه نقش اشقیا را به عهده می‌گرفت. یکی از ویژگی‌های شاخص آثار او، سخن را زیبا و گیرا و پر جاذبه می‌خواند. از روهنگام شروع تعزیه بچه‌ها راهی منزل می‌شدند. گفتار او چه نظم و چه نثر حالت رزمی داشت. به تناسب روحیه خود و دیگران، نقش شمر را اجرا می‌کرد. در روزگاران گذشته هنرمندان تعزیه سعی داشتند چندان در هنر خود غرق شوند که خصوصیت اصلی خود را فراموش می‌کردند. جابری انصاری در تعزیه خوانی نسخه به دست نمی‌گرفت، با همان قدرت حافظه جوانی، با شش دانگ حواص نوحه خوانی را شروع می‌کرد. این سخنران خطیب و ماهر با توجه به حال و هوای مجلس تعزیه خوانی، سطح فهم و درک مخاطبان را در نظر می‌گرفت و آنگاه به رجزخوانی می‌پرداخت؛ این حرکت، صحرای کربلا را برای بینندگان منعکس می‌کرد که باعث وحشت و دلهره می‌شد گویا به روان، وعواطف و احساسات خیل عظیم مردم وحشت می‌انداخت! ازاین رو شنوندگان نیز واکنش نشان می‌دادند. گاهی می‌شد که تماشچیان تحت تأثیر حرکات شمر یا خولی و یا حارث قرار می‌گرفتند و در همان مجلس تعزیه حداقل به لعنت ونفرین و ناله از زن و مرد بر علیه او بلند می‌شد. که اتفاقاً از قضای روزگار یکبار با اسب در استخر آب واژگون شد (۱۳۳۱ ش). ذوب شدن ایشان در نقش شمر تا بدانجا رسید که نماد کامل شمر را به خوبی نشان می‌داد.

نقش قهرمان ما (کربلایی حسین) هر چند منفی و منفوربود اما موجب اشتهار وی شد. این کلمه شمردر نوادگان وی هنوز مشهود و زنده است. عالمان این علم از قدیم الایام از مقبولیت و اهمیت خاصی برخوردار بوده‌اند. وی در سن هشتاد سالگی بعد از شصت سال خدمت صادقانه دیگر توان ایفای نقش نداشت. سابقاً تعزیه خوانی کمتر از کتابخوانی نبود چون مستمعین خواب را به چشمان راه نمی‌دادند و گوش و حواص نیز در جایگاه خود بود. چنانچه مبداء تعزیه خوانی را ازجوانی آن مرحوم شروع کنیم تعزیه خوانی در دهاقان نیز قبل از ۱۳۰۰ ش می‌باشد. (۱۲۷۰ ش).

مراسم تعزیه در مرکز شهر در محلی بنام خندقی (معروف به خندکی) برپا می‌شد و دو استخر پرآب داشت که وسط دو استخرفضایی برای اجرای تعزیه بود همرا با سایه درختان.

کوتاه سخن، جابری انصاری، در جوانی با دختری به نام خاور ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو فرزند پسر و چهار دختر بود.

حدود ۱۰۰ سالگی در پسین سال‌های زندگی هر چند با عصا راه می‌رفت اما راست قامت بود. با بعضی‌ها سلام و علیکی داشت و با برخی دوستی پایدار. در اوج پیری یکی از دوستان وی مرحوم پدرم (علی محمد زمانی) به دیدار او رفت و از وی عکس گرفت و تنها تصویری بود که در روزگاران از وی گرفته شد و همچنان ماندگار ماند. او با یک لغزش بر زمین نشست و دیگر بلند نشد. سرانجام پس ازپنج روز (۲۲/۳/۱۳۴۶ شمسی) در گذشت و در قبرستان بقیع دهاقان به خاک سپرده شد. این گفتگوی مختصر در محضر خداوندی البته یک واقعیت تاریخی نیست، ولی یک حقیقت دینی هست. روزگار او را به خواندن شعرحماسی ستوده است و شاعر دهاقانی (حاج عزیزاله ابوالقاسمی) بر سنگ مزارش اشعار حماسی سروده است. خداوند روح بلند هر سه را قرین آمرزش و آرامش نماید.

با تشکرازحاج شیخ عبدالرحیم، حاج شیخ منصور و مجتبی جابری انصاری از نوادگان آن مرحوم و حاج یداله فاتحی که با همدلی و همیاری آنها این نوشتار شکل گرفته.

کلام آخر؛ بیش از یک قرن از تعزیه خوانی جابری انصاری می‌گذرد. این نوشتار به منظور این است که این روزها برای مشتری‌های خوش نقش و نگار بزرگداشت برگذارکرده ایم. این بزرگداشت، بزرگداشت انسانی است که اهل قلم نبوده است. بزرگداشتی که به یادگاران می‌ماند وتوسط روزنامه به اقصی نقاط کشور منعکس می‌شود، تا در دعای صبح و آه شب اصلاح باید تا به مقام «علو» برسد و گوهر مقصود حاصل شود. مناعت طبع داشته باشد تا در راه معرفت حق به سیر و سلوک پردازد. کارهای خیرش بی ریا باشد، منت و آزاری نداشته باشد.

حکمت اله زمانی