آب، مایه حیات(۵)
خط ۳۱۳
آب، مایه حیات(۴)
عید زمانی است که خداوند متعال برای جایزه دادن و بهره مند کردن بندگان از نعمتها، آن را در میان روزهها انتخاب میکند، تا برای گرفتن خلعتها و عطایا جمع شوند و به همگان اعلام کرده است که به درگاه او روی آورده وبا اعتراف به بندگی و آمرزش خواستن از گناهان و عرضهٔ نیازها و آرزوهایشان برای او تواضع نمایند....
پیرمرد بساطش را کنار پیاده رو پهن کرد. زیر سایه نشست و به دیوار تکیه داد. چند ساعتی گذشت ولی خبری از مشتری نبود. رهگذرها بی تفاوت از کنار بساط پیرمرد میگذشتند.
شناخت زمانهای عادی و تبدیل آن به زمانهای عالی، نوعی از مدیریت زمان برای انسانهای متعالی است و شناخت زمانهای عالی (همچون شب قدر) و بهره گیری حداکثری از آن، نوعی دیگر از فرصت شناسی و مدیریت زمان است و اما حداقل تلاش آنست که همچنان که زمان بر ما تأثیر میگذارد، ما نیز بر زمان تأثیر گذار باشیم. ...
آرمین روزهاش را افطار کرد. به اتاقش رفت، روی تخت دراز کشید و به سقف خیره شد. خیلی احساس تنهایی میکرد. بدش نمیآمد مثل بعضی از پسرهای کلاس با یک نفر ارتباط بگیرد. یاد خانم نیکمنش افتاد. امروز مدام در دانشگاه به آرمین نگاه میکرد....
الله اکبر...عجب پرتقال هایی داشت. یادم باشد چند کیلو برای خانه بخرم. آقای ستاری همیشه میوه های تازه و خوبی میاورد. جنسش خیلی جور نیست ولی در عوض قیمت های مناسبی دارد.
نپرداختن مهریه که ملک خاص زن است، در قرآن مجید ظلم و گناه آشکار خوانده شده است؛ نهتنها مهریه را باید ادا کرد، بلکه هر مال و ملک دیگر زن را و چون بعضی خیال میکردند و شاید هم خیال کنند که مهریه یک حق سرسری است که میتوان از پرداختن آن طفره رفت، خداوند متعال در آیه کریمه هشدار داده است چنین نیست و مه...
روزی ساعت مچی کشاورزی، هنگام کار از دستش باز شد و در انبار علوفه گم شد. ساعتی معمولی بود امّا با خاطره ای از گذشته و ارزشی عاطفی.
در عصر جاهلیت نظر به اینکه برای زنان ارزشی قائل نبودند، غالبا مهر را که حق مسلم زن بود، در اختیار اولیای آنها قرار میدادند و آن را ملک مسلم آنها میدانستند.
کوچه تنگ و تاریک بود. آنقدر تنگ که به زحمت دو نفر از کنار هم رد میشدند. به انتهای کوچه که رسیدیم با یک خانه قدیمی روبهرو شدیم. خانهای با دیوارهای آجری و در زنگزده. کمی ترسیده بودم. خوب شد تنها نیامدم. ...
ملانصرالدین برای خرید پاپوش نو راهی شهر شد.