به گزارش پایگاه خبری ربیع، ایران در برابر تجدد بیش از یک سده است که گرفتار شده؛ این گرفتاری در سه مقطع به تنش و تحقق قدرت ملی انجامیده: مشروطه، ملی‌شدن صنعت نفت و انقلاب اسلامی. فرضیه در تمامی این موارد، برون‌رفت از مشکلات، ایجاد رفاه و عدالت و افزایش پیشرفت به اتکای توان داخلی بوده؛ درست نقطه مقابل متجددانی که از نوک پا تا فرق سر فرنگی شدن را دنبال می‌کرده و می‌کنند. دو جنبش اول، در مرحله عمل، به شکست، انحراف و استبداد منجر شدند و این تنها انقلاب اسلامی بود که در کالبد جمهوری اسلامی، توانست فرضیه‌های مذکور را به اثبات رسانده و نظریه‌ای تازه برای مقاومت پیش نهد. بنیان این نظریه، مبتنی بر استکبارستیزی بود که در قامت کاپیتالیزم آمریکایی و امپریالیسم کمونیستی جهان‌گیر شده بود و هر دو خصم انقلاب. با فروپاشی شوروی عملاً ابرقدرت یکه‌تاز آمریکا شد و طبعاً رویارویی‌هایش با قدرت منطقه‌ای ایران که به پشتوانه نظریه مقاومتش در حال فراگیرشدن بود، افزایش یافت و امروز سی‌سال از این رو‌‌در‌‌رویی گرگ‌و‌میش می‌گذرد؛ نتیجه بی حیثیتی مداوم آمریکایی‌ها و پیروزی‌های بین‌المللی ایران بوده و هست. حالا این نظریه در حال مبدل شدن به قاعده‌ای جهانی است که بدون مرزهای عقیدتی، مذهبی و… در حال پیشروی است؛ پیش به سوی انقلاب جهانی مستضعفین.