کمـــدی غمنـــاک
شاید در نگاه اول، کمدیهای بیمحتوا درد اصلی سینمای ما نباشد؛ اما نباید از این حقیقت غافل شد که این ژانر امروز از معضلات جدی سینمای ماست.
به گزارش پایگاه خبری ربیع، شاید در نگاه اول، کمدیهای بیمحتوا درد اصلی سینمای ما نباشد؛ اما نباید از این حقیقت غافل شد که این ژانر امروز از معضلات جدی سینمای ماست. هیچکس مخالف ساخت فیلم کمدی نیست و اتفاقا برای جامعه غمزده ما ساخت فیلم کمدی از نان شب هم واجبتر است؛ اما پرسش مهم اینجاست که آیا ساخت فیلمی کمدی به هر قیمتی و با هر کیفیتی میتواند این جامعه غمگین را شاد کند؟
در سالهای اخیر همواره فیلمهای کمدی در صدر جدول فروش سینمای ایران قرار داشتهاند، البته در جهان سینما هم اینکه فیلمهای کمدی در جمع پرفروشها قرار داشته باشند اتفاق عجیبی نیست؛ اما معضل سینمای ما از جایی آغاز میشود که تهیهکنندگان برای کسب درآمدهای کلان فقط حاضر به سرمایهگذاری در فیلمهای کمدی هستند که چند چهره شاخص در آن حضور داشته باشند. کارگردانها و بازیگران هم چارهای جز قبول این فیلمهای بیمحتوا ندارند.
در این گونه فیلمها معمولا به دلیل خطوط قرمز فراوان تقریبا هیچ محتوایی جز مسخره کردن و لودهبازی باقی نمیماند و عجیب اینکه این فیلمها فروشهای عجیب و غریبی را هم تجربه میکنند، البته نمونههای شکست خورده اینگونه فیلمها هم کم نیستند.
یکی از آخرین نمونههای اینگونه فیلمها که هم اکنون روزهای آخر اکران خود را سپری میکند فیلم «لسآنجلس-تهران» ساخته تینا پاکروان است.
«لسآنجلس-تهران» نخستین فیلم کمدی تینا پاکروان است؛ فیلمسازی که چند فیلم متوسط را در کارنامه خود دارد.
حضور پرویز پرستویی پس از سالها در نقشی کمدی تا پیش از اکران، تماشاگران بسیاری را هیجانزده کرد و خیلیها امیدوار بودند این بازیگر توانمند، برگ برنده این فیلم باشد؛ اما واقعیت این است که پرویز پرستویی و مهناز افشار و دیگر بازیگران فیلم، نه تنها در خنداندن مخاطبان ناکام ماندهاند، بلکه عملا این فیلم تا سالها به عنوان نقطه تاریکی در کارنامه هنریشان دیده خواهد شد.
بزرگترین ایراد وارد بر «لسآنجلس- تهران» فیلمنامهاش است؛ فیلمنامهای که اساسا شکل نمیگیرد، نقطه اوج و فرودی ندارد، نقاط عطف و بحرانش نه مهماند نه خاص و نه بامزه، فیلمنامه، بیشتر به طرح اولیهای شباهت دارد که یک فیلمنامهنویس به شکل شفاهی برای فیلمساز تعریفش میکند.
شخصیتهای فیلم منفعل و سردرگماند و خلاصه هیچ چفت و بستی در فیلمنامه این اثر دیده نمیشود.
یکی از باورهای غلط بسیاری از فیلمسازان ژانر کمدی این است که به صرف کمدی بودن، زنجیره علت و معلولی در فیلمنامه میتواند جدی و پررنگ و مهم نباشد، اتفاقات میتوانند به دمدستیترین شکل ممکن رخ دهند، حال آنکه به باور اکثر کارشناسان، یک کمدی بیش از یک فیلم درام نیازمند دقت در چینش رویدادها و حسابشدگیِ کنشها و واکنشهاست؛ زیرا مخاطب هوشمند امروزی فقط به صرف موقعیتهای آنیِ خندهدار نمیخندد، بلکه به سیر وقوع آن رخداد و علت و بستر شکلگیری آن فرایند میخندد؛ اما در فیلم «لسآنجلس-تهران» نه تنها داستان از هیچ منطق درستی تبعیت نمیکند، بلکه لحظات کمیک هم به دلیل شکل نگرفتن بستری درست یخ و بیمزه باقی میماند.
نقشآفرینی مهناز افشار در «لسآنجلس- تهران» بسیار شبیه نقشش در فیلم «پوپک و مش ماشالله» است. افشار، بازیگر بیاستعدادی در فیلمهای کمدی نیست و حضورش نشان میدهد که پتانسیل بالایی برای بازی در این ژانر دارد؛ اما مهارت نداشتن فیلمنامهنویس و کارگردان در شخصیتپردازی درست و خلق موقعیتهای ناب و بکر، منجر میشود پتانسیل بالای افشار نیز در حد یک تلاش بینتیجه باقی بماند.
هر چند بازی پرویز پرستویی در تیپهای مختلف درخشان است؛ اما بازی خوب او هم نتوانسته فیلم را از منجلاب بیمزه بودن نجات دهد.
در انتها باید گفت فیلم «لسآنجلس- تهران» مانند بسیاری از فیلمهای کمدی این روزها فیلمی ضعیف اما خوش آب و رنگ است که نمیتواند مخاطبان جدیتر سینما را راضی کند. فروش نه چندان چشمگیر فیلم (البته در مقایسه با دیگر فیلمهای کمدی امسال) نیز گواه این مسئله است که مخاطبان عام هم دیگر رغبتی به دیدن اینگونه فیلمها ندارند.
اگر قصد دیدن این فیلم را دارید انتظارات خود را تا حد ممکن پایین بیاورید و توقع دو ساعت خنده بیوقفه را نداشته باشید، این فیلم فقط ممکن است برای لحظاتی لبخند را بر لب شما بنشاند.