تحلیل ها » تولیدی » خبر دریافتی
کد خبر : 481215
چهارشنبه - 25 مهر 1397 - 11:21
سرمقاله مردم سالاری/

چند پرسش اساسی از پدیدآورندگان سند الگوی پیشرفت

« چند پرسش اساسی از پدیدآورندگان سند الگوی پیشرفت » عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم بهروز پورسینا است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:

چند پرسش اساسی از پدیدآورندگان سند الگوی پیشرفت

به گزارش پایگاه خبری ربیع، در آستانه فرا رسیدن چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران در بهمن ۱۳۹۷ خبر مهمی، فضای عمومی کشور را خوش رنگ و رایحه کرد و آن تدوین الگوی پایه، چارچوب الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت برای افق ۱۴۴۴ بود. نگارنده قصد دارد تا چند پرسش اساسی از پدید آورندگان سند الگوی فوق مطرح کند که ارائه پاسخ آن بی تردید از نگاه تکلیفی، ضرورتی غیر قابل تردید است و در تحلیل نهایی می‌تواند، به ارتقاء این سند کمک کند. پیش از آن، صاحب این قلم لازم می‌داند تا بخشی از سرمقاله ای را که در سال در همین ستون در سال ۱۳۹۵ به رشته تحریر درآورد باز نشر کند تا یاد آور شود که در همان زمان، ضمن طرح پیشنهادات، این مهم تبیین شد که چرا، برگزاری سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در چهل سالگی یعنی سال ۱۳۹۷ باید تفاوت ماهوی و نه شکلی با سالهای قبل از آن داشته باشد. طرحی که شاید جان بولتون، متاسفانه زودتر از خیلی‌ها به اهمیت آن واقف شد و صراحتا برنامه خود و امریکا را برای ممانعت از برگزاری جشن چهل سالگی انقلاب اسلامی در ایران اعلام کرد. در آن یادداشت، عنوان شد که از نگاه تحلیلی این قلم، در دو سال فرصت باقی مانده تا بهمن ۱۳۹۷ لازم است تا موارد ذیل در دستور کار کارگزاران و برنامه سازان و نظریه پردازان قرار گیرد و آن، به شرح تالی بود: :
الف) ضرورت دارد تا در مراکز پژوهشی دانشگاهی و حوزوی، مطالعات فراگیری در خصوص دوران حکومت حضرت امام علی و امام حسن مجتبی علیهما السلام بخصوص در مورد تمامی‌احکام حکومتی، عزل و نصبها و سیرۀ عملی در مملکت داری همچنین چگونگی برخورد با خواص و عوام جامعه صورت پذیرد؛ نتیجۀ کار قطعا شگفت آور و چراغ راه و کشتی نجات، برای تعالی انقلاب اسلامی خواهد بود. ب) در مراکز پژوهشی و حتی پایان نامه‌های دانشگاهی، شروع مطالعات فراگیر تطبیقی تئوری انقلاب اسلامی ‌و ساختارهای آن با دیدگاه‌های نظری و سیرۀ عملی بنیانگذار جمهوری اسلامی ‌ایران و مقام معظم رهبری بیش از پیش ضروری است. در این خصوص، توجه به برخی سرفصل‌ها به شرح تالی توصیه می‌شود:
۱- شیوه‌های مدیریتی حضرت امام راحل،
۲- دیدگاه‌های فقهی متفاوت امام خمینی در خصوص جایگاه فقه و فقهاهت در حکومت و نقش حکومت در حوزه و فقاهت،
۳- مساله و نقش جایگاه مصلحت مسلمین در تصمیم گیریها و احکام صادره در قوای سه گانه، مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان،
۴- وظایف مردم و جایگاه مردم در جمهوری اسلامی،
۵- وظایف مسئولین رده‌های مختلف در جمهوری اسلامی ایران در قبال تمامی‌ مردم ایرانی اعم از عوام، ابرار، صالحین و غیر صالحین،
۶- ماهیت نقدها و مخالفتهای مجاز و غیر مجاز نسبت به بخش‌های مختلف در جمهوری اسلامی‌ایران
۷- تبیین بایدها و میزان آن، نسبت به جنس و ماهیت حمایت از بخشهای مختلف در جمهوری اسلامی‌ایران با تاکید بر قوۀ مجریه از سوی مردم و رده‌های مختلف مسئولین،
۸- چگونگی پذیرش و احترام به نحله‌های فکری متفاوت در خیمه انقلاب،
۹- جایگاه رسانه و فرهنگ عمومی‌در نظر و عمل،
۱۰- تبیین دقیق جایگاه فقهی و حکومتی پارامترهای «رای مردم»، «اعتماد عمومی» و «اراده‌های جمعی» در ساختارهای حکومتی و سیاستگذاری‌ها.
ج) نقاط قوت و احیانا ضعف عملکردها بصورت کلان و نه خرد، طی سی و هشت سال گذشته افراز شود.
د) سر فصلهای انتظارات به حق از انقلاب اسلامی ‌و جمهوری اسلامی‌ایران برای مردم، استخراج و لیست شود و بررسی شود که در چه سرفصل‌هایی، تحقق صد در صدی داشته ایم و در کدام سرفصل‌ها، توفیقات کمتری حاصل شده است. عکس این کار یعنی انتظارات از مردم و میزان تحقق آن نیز نیاز به بررسی دارد.
ه) با آنکه انتشار عمومی ‌تمام یافته‌ها توصیه نمی‌شود اما قطعا در بسیاری از بخش‌های این نهضت کمال‌گرایی، انتشار نتایج بدست آمده می‌بایست در دستور کار باشد زیرا صاحبان اصلی انقلاب، مردم هستند؛ نگاه عالمانه، حکیمانه و منصفانۀ به گذشته چراغ راهی است برای آینده».
پرسش فاز صفر این یادداشت این است که از سال ۱۳۹۵ که موضوع ضرورت تفاوت قائل شدن ماهوی در بزرگداشت چهل سالگی انقلاب اسلامی، مبتنی بر استدلاهایی که ارائه شد، به غیر از این سند الگوی پیشرفت که شروع آن به اواخر سال ۱۳۹۰ بازگشت می‌کند، صاحبنظران و دست اندرکاران، چه برنامه‌ها و نقش آفرینی‌هایی را در طول این مدت داشته اند؟ در ادامه و از این بخش از نوشتار، وارد پرسشهای اساسی در خصوص سند پیشرفت می‌شویم.
پرسش اول: چرا برای ارائه یک سند چند صفحه‌ای ۵۶ بندی، ولو بسیار دقیق و پر محتوا، نزدیک به هفت سال وقت صرف شده است؟ آیا واقعا، خروجی با صرف یک دوره هفت ساله همخوانی دارد؟
پرسش دوم: چقدر سرفصلهای ارائه شده و سپس ۵۶ بند ارائه شده، انتظارات را نسبت به عنوان چارچوب الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت برای افق ۱۴۴۴ برآورده می‌کند؟ چرا در متدولوژی نگارش این سند، دلیلی را نمی‌یابیم که این الگو برای یک افق ۵۰ ساله است و نه مثلا ۳۰ ساله، ۴۰ ساله یا ۶۰ ساله؟ بر اساس چه نقشه راه و مکانیزمی در این الگو، این عبارت بسیار کلیدی آمده است که «در سال ۱۴۴۴ ایران از نظر سطح کلی پیشرفت و عدالت، در شمار چهار کشور برتر آسیا و هفت کشور برتر دنیا شناخته می‌شود و دارای ویژگی‌های برجسته جامعه اسلامی و خاستگاه تمدن نوین اسلامی ایرانی است»؟ ما از مطالعه سرفصلهای اولیه و ۵۶ بند ارائه شده در الگو، چگونه می‌توانیم به این نتیجه برسیم که در سال ۱۴۴۴ این اتفاقات خواهد افتاد؟ مقایسه ایران ۱۴۴۴ با ۶ کشور دیگر برتر جهان از نظر سطح کلی پیشرفت و عدالت بر اساس چه شاخصهایی صورت گرفته است که هیچ اثری از آن در متن سند دیده نمی‌شود؟
اصولا وقتی برای افق ۵۰ ساله قرار است برنامه ریزی شود، به باور نگارنده عنوان برنامه افق ۵۰ ساله، همخوانی با عنوان الگوی پیشرفت ندارد. اگر قرار است برای افق ۱۴۴۴ بر مبنای الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت برنامه داده شود، یک اصلاح جدی را باید مرکز مزبور متقبل شود که لازمه آن، تفکیک قائل شدن بین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و برنامه آرمانی پیشرفت مبتنی بر الگوی اسلامی ایرانی برای افق ۱۴۴۴ است که در طول دو سال فرصت باقیمانده تا سال ۱۳۹۹ این برنامه می‌بایست تدوین و ارائه شود. متدولوژی این برنامه با افق ۵۰ ساله می‌تواند مبتنی بر این منطق باشد که در بخش اصلی، اهداف آرمانی را که به آن در منطق برنامه ریزی Goals می‌گویند دقیقا افراز و تبیین و بصورت شاخصهای قابل مقایسه، محاسبه و اندازه گیری تدوین شود. در این برنامه باید برنامه‌های راهبردی یا همان Strategic Plans بصورت کاملا مشخص تدوین و ارائه شود تا بر مبنای چنین سندی از یک برنامه آرمانی – راهبردی در افق ۱۴۴۴ آیندگان موظف به تدوین برنامه‌های بلند مدت ۱۵ ساله، میان مدت پنج ساله و کوتاه مدت یک ساله شوند که صد البته، بر مبنای الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت تدوین و ارائه شده است. نکته نگارنده: این کار بزرگ، تغییرات ساختاری بزرگ و متعددی را می‌تواند و البته باید در بر داشته باشد. یکی از برجسته ترین این تغییرات، به باور جزم نگارنده، اصلاح قانون انتخابات ریاست جمهوری در ایران است که در حال حاضر، بسیار نزدیک به ساختار انتخابات ریاست جمهوری در امریکا در دو دوره ۴ ساله غیر قابل تکرار برای سومین دوره متوالی است. در افق ۱۴۴۴ اگر هر دولت برای یک دوره ۶ ساله غیر قابل تکرار در شکل متوالی انتخاب شود، در سال اول، موظف به اجرای قانون برنامه کوتاه مدت یک ساله به ارث رسیده و مصوب از دولت قبل است؛ در همین سال اول، دولت منتخب باید برنامه ۵ ساله میان مدت مبتنی بر برنامه بلند مدت ۱۵ ساله اول قرن پانزدهم که از سوی مرکزی خارج از دولت و بر مبنای آرمانی – راهبردی ۱۴۴۴ طراحی و تدوین می‌شود) که احتمالا می‌تواند مجمع تشخیص مصلحت نظام باشد(، به تصویب مجلس شورای اسلامی برساند. در پایان هر دوره ۶ ساله، دولتهای منتخب موظف به پاسخگویی قانونی در خصوص اجرای یک برنامه میان مدت ۵ ساله و ۶ برنامه کوتاه مدت سالانه در جهت حسن اجراء و طی کردن مراحل مسیر رسید به افق ۱۴۴۴ خواهند بود.
پرسش سوم: چرا الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و نه الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت؟ اگر در عراق، الگویی بخواهد تدوین شود آیا درستر نیست که بگوئیم الگوی عراقی اسلامی پیشرفت و به همین منوال، الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت؟
چون اصل بر رعایت اختصار در یادداشت است، از ارائه استدلال صرف نظر می‌شود و اشاره به بیانات ۱۵ مرداد ۱۳۹۲ مقام معظم رهبری می‌شود که از تعبیر ایرانی اسلامی هم استفاده کرده‌اند و عنوان اسلامی ایرانی نباید تابو شود بلکه بر مبنای استدلال، می‌بایست مورد اصح گزینش نهایی شود. مقام رهبری در آن تاریخ فرمودند: ما اگر دنبال پیشرفت هستیم و پیشرفت علمی را شرط لازم پیشرفت عمومی کشور میدانیم، توجه داشته باشیم که مراد ما از پیشرفت، پیشرفت با الگوی غربی نیست. دستور کار قطعی نظام جمهوری اسلامی، دنبال کردن الگوی پیشرفت ایرانی – اسلامی است. ما پیشرفت را به شکلی که غرب دنبال کرد و پیش رفت، نمیخواهیم؛ پیشرفت غربی هیچ جاذبه‌ای برای انسان آگاهِ امروز ندارد.
پرسش چهارم: آیا چگونه می‌توان به الگوی پیشرفت مبتنی بر تمدن اسلامی بدون تحول در حوزات علمیه، مبتنی بر منشور روحانیت حضرت امام راحل و سایر مبانی ترسیم شده توسط بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران رسید؟! مگر نه این بود که امام ره می‌فرمودند: مادامی که فقه در کتابها و سینه علما مستور بماند، ضرری متوجه جهانخواران نیست و روحانیت تا در همه مسائل و مشکلات حضور فعال نداشته باشد، نمی‌تواند درک کند که اجتهاد مصطلح برای اداره جامعه کافی نیست. ارائه دهندگان سند مشخصا توضیح دهند که در این بخش و سایر سرفصلهایی که بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در طول حیات مبارکشان به عنوان فصل الخطاب برای الگوی پیشرفت و حفظ اسلامیت و ماهیت انقلابی بودن جمهوری اسلامی ایران بیان فرمودند را چگونه و در کدام قسمتها، در متن سند مورد بهره برداری قرار داده اند؟
پرسش پنجم: در بند نوزدهم سند آمده است، پی‌ریزی و گسترش نهضت کسب و کار هنرهای نمایشی و کاربردهای فضای مجازی با استفاده از میراث فرهنگی و ادبی ایرانی اسلامی و قابلیت‌های ملی و محلی مطابق تقاضا و پسند مخاطب منطقه‌ای و جهانی. پدید آورندگان سند، آیا برداشتشان از فضای سایبری که سبک زندگی، توسعه بازارها و بسیاری بخشهای دیگر از جامعه بشری حتی بخشهای صنعتی و اقتصادی در جهان امروز مبتنی بر آن شده است واقعا یک فضای غیر واقعی و مجازی است که هیچ ربطی به مفهوم سایبر ندارد؟ و آیا باورشان این است که اندازه توجه به فضای سایبر در سند پیشرفت، به اندازه همین عباراتی است که در بند نوزدهم آمده است؟
پرسش ششم: متدولوژی سند، آیا چگونگی حصول به یکی از زیرساختهای جدایی ناپذیر ماهیت جمهوری اسلامی یعنی سنجش رضایت اکثریت توده‌های مردمی را ترسیم کرده است؟ اگر بله در چه بخشها و بندهای سند؟
کلام پایانی: اضافه کردن پرسشها، مثنوی هفتاد من کاغذ شود؛ پس در حال حاضر، طرح همین ۶ پرسش اساسی کافی است.