نسخه در دست انقلابیون است
« نسخه در دست انقلابیون است » عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم سیاوش کاویانی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
به گزارش پایگاه خبری ربیع، کشور درگیر مشکلات و معضلات هست اما بحران زده نیست، شرایط بحران با شرایط کنونی ایران بسیار فاصله دارد. بارها گفته شده که اگر شرایط موجود در کشور را به گردن انقلاب و ساز و کارهای نظام اسلامی بیندازیم بیانصافی کردهایم. مشکلات کشور زاییده ناکارآمدی نظام اسلامی نیست بلکه ناکارآمدی برخی مسئولین و مدیران کشور است که باعث شده چنین شرایطی وجود یابد.
هر چند نباید دشمنی دشمنان را که در قالب جنگ، تحریم و تهدید گنجانده شده نادیده گرفت، اما در هر دورهای از دولتهای مستقر و یا هر قوهای شاهد خمودگی و کمکاری مسئولین آن سازمان و نهاد بودهایم که اگر کار و تلاش همراه با ایده و فکر همراه بود، هیچگاه تحریمها و تهدیدات بر وضعیت کشور تأثیر نمیگذاشت.
اما یکی از دلایل مهم و مؤثری که باعث شده و میشود وضعیت مدیریتی کشور دچار نقصان واختلال شود، نگاه جناحی، حزبی و سیاسی در اداره کشور است.
قدرتطلبی و تمامیتخواهی احزاب و جناحهای سیاسی هنگامی که در مسند قدرت مینشینند، آن بخش از سخن شهید بهشتی را به یاد میآورد که تشنه قدرت هستند نه شیفته خدمت! و البته که ملاحظهکاریها و مصلحتاندیشیها به خاطر برخی وابستگیهای سیاسی و خانوادگی نیز در بروز اتفاقات موجود در کشور بیتأثیر نیست.
برای برونرفت از وضعیتی که در کشور حاکم شده نسخه نجاتی نیاز نیست، کشور در حال غرق شدن نیست که به غریق نجات نیاز داشته باشد، نسخه نجات، برای کشوری است که مستأصل و درمانده، کاسه چه کنم در دست گرفته و نمیداند چگونه رفتار کند و تصمیم بگیرد که از وضعیت بحرانی بیرون بیاید.
جمهوری اسلامی ایران بنبست ندارد، گره در کارها ایجاد میشود و دلیل آن را هم گفتیم و گفته شده که ناکارآمدی مدیرانی است که سنگین هستند و حرکت آنها کُند است، اما بحران زده نیست که نیازمند نسخه نجات باشد.
اگر هم قرار بر نسخهپیچی است، بهترین داروی ممکن برای درمان دست برداشتن گروههای سیاسی و احزاب از سر انقلاب و جمهوری اسلامی است! هیچیک از احزاب و گروههای سیاسی چه اصلاحطلب و چه اصولگرا نتوانستند از خود کارنامه درخشانی به یادگار بگذارند و تنها چیزی که از آنها در ذهن مردم مانده دعوا بر سر قدرت است که هنوز هم ادامه دارد.
بیاقبالی مردم به گروههای سیاسی، احزاب و جناحها پس از گذشت ۴۰ سال از عمر انقلاب به خوبی نمایان است. مشکل جمهوری اسلامی نبود احزاب و جریانهای سیاسی نیست، بلکه وجود آنها و تأثیر نامناسبی است که احزاب بر فضای سیاسی کشور میگذارند. مشکل بیتعهدی آنها نسبت به منافع ملی و انقلاب است.
عملکرد احزاب و گروههای سیاسی در کشورهای غربی را اگر ببینیم به این درک میرسیم که چه تفاوت فاحشی میان کارکرد حزب در ایران با حزب در آلمان یا انگلیس دارد.
احزاب در ایگونه کشورها به خود جرأت نمیدهند که علیه منافع ملی کشور خود کوچکترین اقدامی را انجام دهند، همه رفتارها در چارچوبی است که برای آنها تعیین شده است و کوچکترین لغزشی با واکنش تند حاکمیت روبهرو میشود.
مشکل از آنجا آغاز شد که آنهایی که ناکارآمد بودند و هستند مسئول شدند، اما آنهایی که کارآمد بودند خانهنشین شدند. حجالب اینجا است که چنین افرادی یا هیچ گرایش سیاسی به احزاب و گروهها ندارند و یا اگر هم دارند بسیار ضعیف است.
چنین افرادی، دلسوز هستند، نگران آینده کشور و انقلاب هستند، انقلابی هم هستند، اگر هم انقلابی نباشند اما نسبت به کشور خود تعصب دارند، به چنین افرادی کار بسپاریم، کارآمدی خود را نشان خواهند داد، متأسفانه میدان به چنین افرادی داده نشده است. حلقه آنقدر تنگ است که اجازه ورود به مدیران جوان، دلسوز، کاری، کارآمد و انقلابی داده نمیشود.
نسخهای که جمهوری اسلامی ایران پس از ۴۰ سال نیاز دارد، انقلابی گری است، مدیران انقلابی نیاز دارد، مدیرانی که شب و روز نشناسند، کار کنند و خستگی ناپذیر باشند.
کافی است که عرصه مدیریتی کشور به افرادی واگذار شود که توانایی اداره آن را دارند، مسئولینی که از ابتدای انقلاب تاکنون در عرصههای گوناگون حضور داشتند و هنوز هم دارند، باید پست و مقام را رها و آن را به دیگران واگذار کنند. چرا باید چرخه مدیریتی کشور تا این اندازه بسته و محدود باشد؟
نسخه نجات دست اصلاحطلبان است و اصولگرایان، اما آنها باید نسخه نجات برای خود بنویسند تا شاید با بیرون آمدن از پیله خود و شفا گرفتن، درک بهتری از انقلاب اسلامی،آرمانهای آن و آینده کشور داشته باشند.