به گزارش پایگاه خبری ربیع، سیتیسنتر اصفهان از ۸ تا ۱۵ اسفند سال جاری، میزبان کندوی بازی؛ ایستگاههای ابر بازیهای صفحهای، رستوران بازیهای فکری و رباتهای متحرک است.
اسفند ماه است و بازارهای خریدهای نوروزی داغ، شادی بچهها از خرید لباسهای نو و کفش با هیچ چیز قابل مقایسه نیست. سیتیسنتر اصفهان به عنوان بزرگترین مرکز خرید، نیز خریداران و بازدید کنندگان زیادی را در خود جای داده است. هر چند اواسط هفته است اما ازدحام و شلوغی خاصی حکمفرماست.
خانه خلاقیت و رستوران بازی وابسته به سازمان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شهرداری اصفهان هم شادی بچهها را با انجام بازیهای فکری دوچندان کرده است.
ساعت ۸ شب است و جمعیت رو به افزایش، به سمت سایت کندوی بازی حرکت کردم، حضور بچهها قابل ملاحظه بود، جلوتر رفتم. مربیان بازی که هر کدام روبان زرد رنگی دور گردنشان بود، توجه هر بینندهای را به خود جلب میکرد. چند میز رنگارنگ که روی هر کدام یک بازی چیده شده بود و دو ابر بازی صفحهای مار و پله و پرتاب حلقه نیز دیده میشد. غرفهای هم به فروش بازیهای فکری جذاب، اختصاص یافته بود.
بازیها برای سنین مختلف بود و هر رهگذر علاقمندی میتوانست چند دقیقهای فارغ از مسائل زندگی، بازی کند. بازیهایی مثل دستچین، کاپوچین، اتلو، ابلون، نبرد تخته و سنگ، جنگا، پنکس از جمله بازیهایی بود که روی میزها جا خوش کرده و سبب شادی حضار میشدند.
بچهها با همراهی پدر و مادرهایشان بازی میکردند و هر یک سعی داشتند، برنده بازی باشند. خانوادههایی هم بودند که نحوه بازی را نمیدانستند و مربیان با صبر و حوصله به آنها آموزش میدادند.
میز بازی “پنکس”، پر از بچههای کوچکی بود که با قطعات لگو، اشکال متنوعی میساختند، که بسیار جالب بود و نشان از خلاقیت آنها داشت.
سر میز بازی “جنگا” هم یک خانواده ۴ نفری نشسته بودند و با کمال آرامش بازی میکردند و هر از گاهی ترس از ریختن بلوکها، آنها را از سر میز به حالت نیمه خیز در میآورد و بعد با خنده دوباره مینشستند.
میز بازی “اتلو” و “نبرد تخته و سنگ” هم علاقمندان خاص خود را داشت که در حال بازی بودند. میز بازی “ابلون” نیز شادی و هیجان بسیاری داشت، آنجا هم یک خانواده ۴ نفره در غالب ۲ گروه با هم بازی میکردند و از صفحه خارج کردن مهره حریف، اظهار رضایت و خوشحالی میکردند.
کمی آنطرفتر در صفحه “ابربازی پرتاب حلقه”، چند کودک چهار– پنج ساله در حال پرتاب حلقه به محل مورد نظر بودند. جالب بود با اینکه هیچ کدام از حلقهها در محل مناسب نمیافتاد، باز هم میخندیدند و با شادی میدویدند تا حلقه را بردارند و دوباره پرتاب کنند. گویا هدفشان فقط شادی بود. پسر بچه کوچکی هم که تازه راه رفتن یاد گرفته بود با خوشحالی میدوید و میخواست حلقه را پرتاب کند.
“صفحه مار و پله” هم خالی از لطف نبود؛ بازی قدیمی که به حالت صفحه ابربازی وجود داشت، طرفداران زیادی داشت و با خنده و سر و صدا همراه بود.
مربیان بازی هم با مهربانی و حوصله سر میزها میرفتند و به هر کدام که نیاز به راهنمایی داشتند، کمک میکردند. غرفه فروش بازیهای فکری هم رونق داشت و بچهها بعد از بازی، خواهان خرید آنها بودند و والدین هم این نیاز بچهها را مانند بقیه خواستهها پاسخ میدادند.
این سایت تفریحی، مختص بچهها نبود، زوجهای جوان و میانسالی هم بودند که با علاقه و هیجانی با یکدیگر بازی میکردند و سر و صدا راه انداخته بودند.
وارد جمع صمیمی یکی از زوجهای جوان شدم و از بازی پرسیدم. خانم با برخوردی مهربان، گفت: خیلی جالب است تا حالا چنین جایی ندیده بودم که بشود بازی فکری کرد تازه اگر هم بلد نباشی آموزش هم میدهند؛ طرح خیلی جالبی است.
پدر یکی از بچهها که متوجه صحبتهای ما شده بود با خنده گفت: بهترین حالت این بازی، مجانی بودن آن است و بدون اینکه پولی پرداخت کنیم بچهها سرگرم میشوند، هنوز حرفش تمام نشده بود که دختر حدوداً ۹ سالهاش دست پدرش را کشید و گفت: “بابا، خیلی بازی جالبیه، بیاین از این غرفه برام بخرید”. ناگهان با خنده همه مواجه شد و پدر شوخ طبع باز هم با حالت خنده گفت: خانم نمیشد، غرفه فروش نداشتید؟ همه خندیدند.
یکی از مادرها وارد بحث ما شد و گفت: جدای از شوخی، طرح خوبی است، ما حتی اسم بیشتر بازیها را نمیدانستیم چه برسد به نحوه بازیاش. خانم دیگری در تکمیل حرف وی گفت: نه تنها نمیدانستیم چنین بازیهایی وجود دارد بلکه نمیدانستیم خانهای به نام خانه خلاقیت و بازی و یا رستوران بازی وجود دارد.
رضایت بچهها هم از این بازیها کم نبود و به غیر از اینکه از بازی لذت میبردند، میتوانستند بازی مورد علاقهاشان را با قیمت مناسب بخرند. به امید روزی که همه بچهها و خانوادهها حال خوبی داشته باشند.