تحلیل ها » تولیدی » خبر دریافتی
کد خبر : 232225
یکشنبه - 29 بهمن 1396 - 08:39

سرمقاله وقایع اتفاقیه/ روایت آتلانتیک از پیوستن یک جوان لیبیایی به داعش

به گزارش پایگاه خبری ربیع، دیپلمــاسی ایــرانی: همچنان‌که نیروی‌های نظامی ایالات‌متحده به دنبال شکار بقایای داعش در سوریه و عراق هستند، کارزار نظامی بی‌سروصداتری نیز در کشور پاره پاره لیبی به راه انداخته‌اند. عملیات عمدتا به صورت هوایی و از طریق پرسنل عملیات ویژه که در شهر غربی «میسراتا» مستقر هستند انجام می‌شود و هدف‌شان […]

سرمقاله وقایع اتفاقیه/ روایت آتلانتیک از پیوستن یک جوان لیبیایی به داعش

به گزارش پایگاه خبری ربیع، دیپلمــاسی ایــرانی: همچنان‌که نیروی‌های نظامی ایالات‌متحده به دنبال شکار بقایای داعش در سوریه و عراق هستند، کارزار نظامی بی‌سروصداتری نیز در کشور پاره پاره لیبی به راه انداخته‌اند. عملیات عمدتا به صورت هوایی و از طریق پرسنل عملیات ویژه که در شهر غربی «میسراتا» مستقر هستند انجام می‌شود و هدف‌شان پاکسازی سلول‌های جنگجویانی است که از مقر اصلی گروه در شهر مرکزی سرت گریخته‌اند، شهری که دسامبر ۲۰۱۶ توسط نیروهای ارتش لیبی سقوط کرد. به گفته مقامات لیبیایی که من با آنها سخن گفتم حدودا ۵۰۰ سلول جنگجویان وجود دارد. این سلول‌ها شامل رهبران و برنامه‌ریزانی است که آنچه داعش «تیپ صحرا» و «دفتر مهاجرت» می‌نامد را تشکیل می‌دهند، قسمتی که مسئول عملیات خارجی، لجستیک و استخدام نیروهای تازه است. شبکه آنها در امتداد دره‌های نه‌چندان عمیق جنوب «سرت» در حرکت است و تاکنون شماری حمله علیه پست‌های بازرسی، کاروان‌های نظامی و در آخرین مورد در میدانی نفتی انجام داده‌اند. این شبکه در حال بازسازی خود است. بر‌اساس گزارش‌ها یک جهادی ۳۸ ساله به نام مالک الخظمی، از شهر بنی‌ولید روند استخدام نیروها را هدایت می‌کند. مقامات لیبی معتقدند که او نقشی محوری در خیزش داعش در لیبی ایفا کرده است. یکی از افراد لیبیایی که او استخدام کرده و من نامش را احمد می‌گذارم را در سال ۲۰۱۶ ملاقات کردم. راه احمد به سوی جهادی‌ها هم‌زمان با فروپاشی کشور پس از سقوط دیکتاتور معمر قدافی باز شد. وقتی او را با جهادی دیگری که ۲۰ سال از او بزرگ‌تر بود مقایسه کردم معلوم شد این فاکتور نقش مهمی در استخدام نسل جوان به سوی نظامی‌گری دارد. احمد متولد ۱۹۹۶ بود، در کودکی و نوجوانی روزگار آرامی را در شهر ساحلی جنزور در غرب طرابلس سپری می‌کند، بعد قیمت نفت بالا می‌گیرد و در امتداد آن مهاجران به سرزمین خود هجوم می‌آورند و «جنزور» خیلی زود به حومه پایتخت بدل می‌شود و با «روستاهای توریستی» و مدرسه آمریکایی‌ها که دلخواه دیپلمات‌ها بود رونق بیشتری پیدا می‌کند. در سال ۲۰۱۳ احمد برای تحصیل در رشته مهندسی وارد دانشگاه طرابلس می‌شود. در آن زمان او خیلی پایبند به مذهب نبوده است. سیگار می‌کشید و «بخا» نوشیدنی الکلی دست‌ساز متعلق به آن دیار را می‌نوشید. اولین ترم او در دانشگاه، زمان پرسشگری و آوارگی بود که ناشی از آشفتگی در لیبی و تمام منطقه بود. خیزش در سوریه او را به خود جلب می‌کند، همخوانی آن با نبرد علیه قذافی آشکار بود. او به من گفت: «ما رنج می‌کشیدیم و می‌دانستیم که سوری‌ها هم دارند رنج می‌کشند».احمد جنگ سوریه را از دور تماشا می‌کرد، در اینترنت و ماهواره. او به خاطر می‌آورد که یک روحانی سرشناس سعودی از مخاطبان برنامه می‌خواست از انقلاب سوریه حمایت کنند. اکتبر سال ۲۰۱۳ ارتش سوریه عملیاتی نظامی با هدف محاصره «حلب» و قطع راه تدارکاتی شورشیان به ترکیه انجام داد. در این زمان احمد وظیفه دفاع از کارخانه‌ای قدیمی که شورشیان تصاحب کرده بودند را برعهده داشت. این کارخانه درست در غرب تپه‌هایی بود که تک تیراندازان حزب‌الله و سربازان سوری از آنجا ارتفاعات را کنترل می‌کردند. روزی یکی از جنگجویان لیبیایی – از دوستان بچگی او در جنزور – گلوله‌ای به سرش اصابت کرد و کنار او مرد. ازاین‌رو، دسامبر ۲۰۱۳، احمد که منقلب شده بود تصمیم به ترک جبهه سوریه گرفت و به لیبی بازگشت. یک روز در اکتبر ۲۰۱۴، در میانه جنگ داخلی لیبی، هفت لیبیایی که در میان آنها کسانی بودند که در جنگ سوریه حضور داشتند به ایستگاه‌های متروکه تلویزیون «طرابلس» که احمد و هم‌قطارانش به‌عنوان کمپ استفاده می‌کردند پا گذاشتند. یکی از آنها خود را «مالک‌الخظمی» معرفی کرد و آنها را دعوت کرد به داعش بپیوندند. احمد گفت که الخظمی به آنها گفته است «دولت (داعش) دارد به لیبی می‌آید. نمی‌خواهید اولین افراد باشید؟ هسته اصلی باشید؟ «احمد پاسخ می‌دهد: چرا»