سرمقاله شهروند/ سواحل مکران را تبدیل به قطب اقتصادی کنیم
به گزارش پایگاه خبری ربیع، واقعیت این است که در سیاست توسعه اقتصادی ایران همواره به دو مسأله مهم کمتوجهی کردهایم؛ به راهآهن و دریا. اگر نسبت وضعیت توسعه خطوط راهآهن کشور را با خطوط جادهای و حتی هوایی در نیمقرن اخیر مقایسه کنیم، روشن میشود که خطوط راهآهن به لحاظ کمّی و کیفی توسعه […]
به گزارش پایگاه خبری ربیع، واقعیت این است که در سیاست توسعه اقتصادی ایران همواره به دو مسأله مهم کمتوجهی کردهایم؛ به راهآهن و دریا. اگر نسبت وضعیت توسعه خطوط راهآهن کشور را با خطوط جادهای و حتی هوایی در نیمقرن اخیر مقایسه کنیم، روشن میشود که خطوط راهآهن به لحاظ کمّی و کیفی توسعه جدی پیدا نکردهاند. در حالی که وضعیت جغرافیایی ایران به گونهای است که خطوط راهآهن برای آن امری ضروری است. کافی است به هزینههای حملونقل جادهای و خودرویی و تصادفات بسیار بالای آن توجه کنیم تا متوجه عمق ماجرا شویم؛ ولی مهمتر از آن بیتوجهی ما به دریا است. ایران ٢٧٠٠ کیلومتر مرز آبی دارد ولی مهمترین استفاده ما از آن برای حملونقل بینالمللی است. بندرهای مهم ایران بیش از آنکه مناطق صنعتی و نمادی از زندگی صنعتی و پیشرفته باشند، حالت بارانداز دارند و مبادی ورود کالا هستند. در حالی که در همه کشورهای جهان قطبهای صنعتی خود را به علل گوناگون به سوی بنادر و دریاها سوق میدهند. حتی میتوان گفت که مجتمع عظیم عسلویه که قطب اقتصادی کشور است، به این علت در کنار دریا احداث شده که تولید و اکتشافات گاز آن از منبع پارس جنوبی در خلیجفارس است والا به احتمال زیاد آن را هم در مناطق مرکزی احداث میکردند. حتی عسلویه نیز به یک شهر مدرن تبدیل نشده است تا مردم در آنجا زندگی کنند بلکه مجتمع صنعتی بزرگی است که به صورت ترددی در آنجا کار میکنند و این عوارض بسیار زیادی دارد. بدترین نمونه این نوع تصمیمات در احداث مجتمع فولاد مبارکه است که از اساس باید در کنارههای دریای عمان و خلیجفارس احداث میشد ولی به استان اصفهان منتقل شد و سالانه میلیونها مترمکعب از آب درجه یک شرب کوههای زاگرس را صرف این صنعت میکنند، در حالی که این صنعت را در کنار دریا احداث میکنند و نه در مناطق خشک کویری و با استفاده از بهترین آب آشامیدنی!
خطرات امنیتی این سیاست نیز بسیار زیاد است. جمعیت اندک کشور در کنارههای دریای عمان و خلیجفارس میتواند برای کشور خطرناک باشد. شاید برخی گمان کنند که این مناطق خشک و بدون آب است، ولی مگر حاشیه جنوبی خلیجفارس که مجهزترین مناطق قابل سکونت را ساختهاند، وضع آبوهوایی بهتری از سواحل ایران دارند؟ اگر فقط قشم را در نظر بگیریم ظرفیت تولید آن میتواند از بسیاری از کشورهای با وسعت مشابه بالاتر رود ولی چرا این منطقه به کلی دچار غربت و حاشیه شده است؟
خوشبختانه مقام معظم رهبری در موضوع سیاستهای کلی جمعیت به این نکته اشاره و در بند ١٠ آن ابلاغ کردهاند: «حفظ و جذب جمعیت در روستاها و مناطق مرزی و کم تراکم و ایجاد مراکز جدید جمعیتی بهویژه در جزایر و سواحل خلیج فارس و دریای عمان از طریق توسعه شبکههای زیربنایی، حمایت و تشویق سرمایهگذاری و ایجاد فضای کسبوکار با درآمد کافی.» اگرچه این بند درباره ایجاد مراکز جدید جمعیتی در جزایر و سواحل خلیجفارس و دریای عمان است، ولی لازمه رسیدن به چنین هدفی، توسعه اقتصادی و سرمایهگذاریهای مناسب است والا هیچ دلیلی ندارد که مردم به صرف بودن ساختمان و راه به آن مکانها مهاجرت کرده و در آنجا ساکن شوند. این مناطق باید تبدیل به شهرهایی مدرن با امکانات کافی و کارآفرین شوند. از این نظر سفرهای پیاپی آقای روحانی به مناطق جنوبی کشور میتواند طلیعه سیاستگذاری موثری در این زمینه باشد. فراموش نکنیم که فقیرترین مناطق کشور نیز نزدیک به همین سواحل هستند. با توسعه مناطق ساحلی در جنوب کشور میتوان جوانان روستاهای کمآب و یا فقیر را آموزش داد و آنان را در این مناطق شاغل کرد. باید یک اتوبان و خط آهن ساحلی از آبادان تا شرقیترین نقطه ساحلی کشور و بندر جاسک و چابهار کشیده شود. بندر چابهار ظرفیت آن را دارد که نقطه ورود و خروج کالا برای افغانستان و نیز ترکمنستان و شمال شرق ایران شود ولی مهمتر از این توسعه صنعت، بویژه صنایع مدرن و ایجاد مناطق آزاد است که میتوانند در این نقاط ساحلی شکل بگیرند. مسأله آب و استفاده از امکانات آبشیرینکن برای مناطق مرکزی کشور ظرفیت مهم دیگر این سواحل است؛ امکانی که با وضعیت کنونی آب در کشور بشدت نیازمند آن هستیم. به نظر میرسد که دولت میتواند یک دفتر یا معاونت ویژه خاص توسعه سواحل خلیجفارس و مکران تأسیس کند و فعالیتهای مهمی را برای تمامی صنایعی که در این مناطق احداث میشوند، ایجاد کند. ما باید از گرایش افراطی به مرکز کشور دست برداریم. سرمایهها باید از مناطق مرکزی به ساحلی کشور کوچ کنند؛ اتفاقا مناطق ساحلی به علت بکربودن امکان بیشتری برای جذب نیروهای جوان و جدید دارند. این مناطق میتوانند مثل تهران تبدیل به الگوی همزیستی چند فرهنگی از اقوام و گروههای موجود کشور شوند و همه آنها در کنار یکدیگر به کار و کوشش و سازندگی کشور مشغول شوند. تا هنگامی که تولید و صنعت در این سواحل ایجاد نشود و زندگی خلاقانه در آنجا شکل نگیرد، باید درگیر مفهوم قاچاق و این مشاغل دردسرآفرین باشیم.